احمد افروز، منتقد سینما: فیلم «هفتاد سی»، نخستین تجربه کارگردانی بهرام افشاری، تلاش میکند در ژانر کمدی، تصویری از شکافهای طبقاتی و آرزوهای طبقه کارگر ارائه دهد.
داستان درباره زندگی سه خانواده محروم است که در یک گاراژ مشترک زندگی میکنند و با برندهشدن جایزهای بزرگ، مسیر زندگیشان دستخوش تغییر میشود. بااینحال، فیلم بهجای پرداختن عمیق به مسائل اجتماعی، در لایههای سطحی کمدی گیر میکند و پتانسیل موضوع خود را هدر میدهد.
یکی از اصلیترین ایرادات فیلم، ضعف ساختاری در فیلمنامه است. ایده اولیه که میتوانست بستری برای پرداخت چندلایه و انتقادی باشد، در طول فیلم به شکلی سطحی و تکراری روایت میشود.
شخصیتپردازیها ناقصاند؛ بیشتر کاراکترها به تیپهای کلیشهای تبدیل شدهاند که نهتنها عمق ندارند، بلکه در پیشبرد داستان نیز نقشی مؤثر ایفا نمیکنند که در مواردی حذف آنها از فیلم بهراحتی ممکن است. دیالوگها عمدتا به شوخیهای دمدستی محدود میشوند و از پرداخت دیالوگهای هدفمند و هوشمندانه بیبهرهاند.
در لایه کمدی، فیلم بهجای ایجاد موقعیتهای خلاقانه، به کلیشههای رایج در سینمای کمدی ایران تکیه کرده است. شوخیهایی که گاه از فضای مجازی الهام گرفته و بارها تکرار میشوند، تأثیری سطحی بر مخاطب میگذارند و توانایی ایجاد خندههای ماندگار را ندارند. این مسئله، فیلم را برای مخاطبانی که به دنبال طنز نوآورانه هستند ناامیدکننده میکند. هرچند تلاش فیلم برای پرهیز از شوخیهای جنسی، که در اغلب آثار کمدی سالهای اخیر مرسوم شده است، قابل تقدیر است و باعث شده «هفتاد سی» به یک کمدی خانوادگی تبدیل شود.
از نظر فنی، طراحی صحنه و لباس شاید یکی از معدود نقاط قوت فیلم باشد. بازنمایی واقعگرایانه از فضای زندگی قشر کمبضاعت در گاراژ، در لحظاتی، حس همدلی ایجاد میکند. بااینحال، استفاده بیشازحد از لوکیشنهای محدود و تکراری باعث میشود فیلم از نظر بصری یکنواخت به نظر برسد. تدوین نیز در برخی لحظات، بینظم و ناهماهنگ است و ریتم داستان را مختل میکند.
بازیگران، بهویژه بهرام افشاری و هوتن شکیبا، تلاش میکنند انرژی بیشتری به فیلم تزریق کنند، اما فیلمنامه ضعیف و شخصیتهای کمجان، فرصت لازم برای بروز استعدادهای آنها را از بین میبرد. لهجههای منطقهای و تکیهکلامها که میتوانستند ابزاری برای تقویت روایت باشند، به تکرار و کلیشه بدل شدهاند.
«هفتاد سی» جاهطلبیهایی برای ارائه یک کمدی اجتماعی و انتقادی دارد، اما فقدان انسجام در روایت، ضعف در شخصیتپردازی و تکیه بر شوخیهای کلیشهای، آن را به اثری سطحی تبدیل کرده است. این فیلم شاید برای مخاطبانی که به دنبال سرگرمی ساده هستند قابل قبول باشد، اما قطعا انتظارات مخاطبان جدیتر را برآورده نمیکند.
در پایان میتوان به دیالوگ مهم این فیلم که توسط یعقوب با بازی زیبای جناب سیاوش طهمورث گفته میشود، اشاره کرد: «پول گنده برا آدمی که یه پاش لب گوره خوشبختی نیست، دهنکجی روزگاره…».
source