بعد از وقایع اخیر سوریه، در یادداشت ها، گفت‌وگوها و میزگردهای مختلف، تحلیل های متفاوتی از علل فروپاشی دولت خاندان اسد ارائه شد، اما نکته بسیار مهمی که در این تحلیل ها مغفول واقع شده بود و یا حداقل نگارنده ندید، تأثیر عدم تشکیل دولت ـ ملت در این کشور بود.

دولت ـ ملت، اﺳﻤﯽ ﻣﺮﮐﺐ است ﮐﻪ دو ﻧﻬﺎد ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻣﺠﺰا را ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﻣﯽ دﻫﺪ؛ ﻣﻠﺖ ﺑﻪ ﮔﺮوﻫﯽ از ﻣﺮدم ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮد ﮐﻪ از ﺟﻨﺒﻪﻫﺎی زﯾﺎدی ﻣﺎﻧﻨﺪ زﺑﺎن، ﻗﻠﻤﺮو، ﻗﻮﻣﯿﺖ و ﯾﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻣﺸﺘﺮک ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﻠﺖ ﺗﻮﺳﻂ ﯾﮏ ﻧﻈﺎم ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ، ﯾﻌﻨﯽ ﯾﮏ دوﻟﺖ اداره ﻣﯽﺷﻮد، اﯾﻦ دو ﻧﻬﺎد ﺑﻪ ﻫﻢ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺧﻮرده و دوﻟﺖ ـ ﻣﻠﺖ را ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽدﻫﻨﺪ. هدف نهایی و مقصد چنین روندی، تکامل هرچه بیشتر دولت و ملت و پیوند و نزدیکی هرچه بیشتر این دو است به گونه ای که نهایتا در نگاه بین المللی، دولت – ملت ساختی در هم تنیده و تجزیه ناپذیر به تصویر درآید، یعنی ملت، دولت را از خود و متعلق به خود بداند. عناصر تشکیل دهنده دولتها مانند مردم منسجم، سرزمین مشخص، حکومت و حاکمیت ملی، این درهم تنیدگی را بهتر نمایان می‌کند.

به عبارت دیگر در این شکل حکومتی، دولت در بین مردم دارای پایگاه اجتماعی است و از طرف دیگر مردم هم برای دولت، غریبه و مسئولان، تافته جدابافته از ملت نیستند. بر این اساس در واقع امر این دولت است که به وسیله مردم انتخاب می شود، اما به تدریج آقابالاسر مردم شده و خود را دارای رتبه و مقامی می داند که مردم در جایگاهی نیستند که با او قابل قیاس باشند و مسئولان خود را در جایگاهی نمی بینند که توجهی به وضع آنان داشته باشند و یا به حرفشان گوش دهند و حتی بدتر از این با دیکتاتوری و اعمال قدرت برهنه مردم را مورد شکنجه و آزار قرار می دهند یا به زندان می فرستند.

علاقه مندان به مباحث علوم سیاسی و جامعه شناسی می دانند قبل از پروژه دولت_ملت، دولت سازی و ملت سازی باید انجام شود که پرداختن به این موضوع، نگاره اخیر را مطول می‌کند، اما در ادامه به برخی از مزایای دولت ملت می پردازیم؛ اگرچه می توان مدعی شد با توجه به تنوع اقوام و مذاهب موجود در سوریه و همچنین با توجه به عدم حضور همه اقوام و مذاهب و تک حزبی بودن و …، در سوریه  حتی ملت سازی و دولت سازی انجام نشده بود. 

با افول قدرت کلیسا در اروپای غربی، دولت – ملت‌های نخستین شکل گرفتند که نتیجه امضای پیمان وستفالی در سال ۱۶۴۸میلادی بود اما نقطه اوج کار در تاریخ ۱۷۸۹ بود که با انقلاب کبیر فرانسه پادشاهی سقوط کرد و برای نخستین بار دولت ـ ملت و اصل شهروندی در فرانسه به میان آمد. پس می‌توان گفت 235 سال از تاریخ تأسیس دولت ملت در اروپا می گذرد و در سطح جهان گسترده شده است اما شاید بتوان عمده کشورهای موسوم به جهان سوم و در حال توسعه‌ را از این زاویه مشاهده کرد و گفت تع اد زیادی از کشورهای موسوم به جنوب فاقد این سیستم حکومتی هستند، در حالی که کشورهای توسعه‌یافته این پیوند را بین ملت و دولت برقرار کرده اند.

به جز معدودی، غالب کشورهای خاورمیانه، از این موهبت برخوردار نیستند و متأسفانه رهبرانی دیکتاتور دارند و از اعمال قدرت بی حد و حصر بر مردم ابایی ندارند، در نتیجه بسیاری از کشورهای این منطقه فاقد هویت ملی مستحکم بوده و بین دولت_ ملت، شکاف جدی و واقعی وجود دارد. چنین شکافی از یکسو به بی اعتمادی بخش قابل توجهی از ملت نسبت به دولت و بحران شدید مشروعیت سیاسی چنین دولت هایی انجامیده است؛ از سوی دیگر منجر به تنشهای شدید قومی و مذهبی در جامعه و بحران هویت و بحران یکپارچگی شده است. 

علاوه بر این برخی از این کشورها از وضعیت اقتصادی خوبی هم برخوردار نیستند و مردم در رنج و سختی معیشتی قرار دارند، اگر برخی از کشورهای جنوب خلیج فارس از آزادی برخوردار نیستند و از سیستم حکومتی دموکراتیکی ندارند، دستکم مردمشان از رفاه برخوردارند که این موضوع در مورد تعداد زیادی از این کشورها صدق نمی کند. 

بشار اسد یا به موضوع دولت ـ ملت اعتقادی نداشت و یا کم کردن قدرت برایش سخت بود و حاضر شد به هر بهایی آن را حفظ کند، اگرچه این امر در نهایت به حذف او انجامید. اسد نمونه تازه ای از دولت هایی است (پس از تونس، مصر و لیبی) ، که نه فقط نتوانست در کشورش دولت_ ملت سازی کند، بلکه حتی نتوانست وضعیت معیشتی و رفاه نسبی برای مردم کشورش مهیا کند.

source