‌‌مریم مختاریان: خودکشی می‌تواند برای هر فردی بدون درنظرگرفتن سن، جنسیت، نژاد، درآمد و سابقه خانوادگی رخ دهد اما خطر آسیب به خود و رفتار خودکشی در سنین کم بیشتر افکار عمومی و آینده جامعه را تحت تأثیر قرار می‌دهد. چندی پیش خبر خودکشی یک دختر ۱۶‌‌ساله و سپس دختر ۱۸‌ساله‌ای منتشر شد. این خبر بار دیگر توجه‌ها را به خودکشی در میان کودکان و نوجوانان جلب کرد. اتفاقات مشابه دیگری در ماه‌ها و سال‌های گذشته نیز تکرار شده‌ بودند و این تکرار، زنگ خطری برای همه است. دلایل درونی و ژنتیکی غیر‌قابل چشم‌پوشی‌اند اما عوامل محیطی نقش مهمی در تشویق یا بازدارندگی کودک و نوجوان دارند. خودکشی واقعیت اجتماعی پیچیده‌ای است که یک متغیر مانند اختلالات روانی و جسمی، مشکلات خانوادگی، نابسامانی اوضاع اجتماعی و شرایط اقتصادی نمی‌تواند به ‌تنهایی در پیدایش آن مؤثر باشد. اجتماعی‌بودن این پدیده نیز نقش تمام اعضا و گروه‌های اجتماعی را در آن نشان می‌دهد. گروهی که خودکشی در آنها رخ داده و خبرهایش بیشتر انتشار پیدا کرده، مربوط به دانش‌آموزان است و مدرسه نقشی کلیدی در اغلب دلایل داشته‌ است. در تمام کشورها برای جلوگیری از این عمل به افرادی با قصد خودکشی کمک می‌شود. در ایران تلاش‌هایی برای آگاهی‌رسانی شده اما فرهنگ‌سازی در چنین موضوعاتی نیاز به برنامه‌ای بزرگ‌تر، بلندمدت و همگانی دارد.

آیا خودکشی در کودکان و نوجوانان بغرنج‌تر از سایر رده‌های سنی است؟

فاطمه قاسم‌زاده، روان‌پزشک و فعال حوزه کودک و نوجوان، از دلایل اهمیت پرداختن به خودکشی در سنین پایین می‌گوید: هر جامعه به نیروی انسانی‌اش زنده است و می‌تواند مشکلات را حل و در نهایت پیشرفت کند. نوجوانان و کودکان که متأسفانه این عمل در آنها هم رخ داده، بخش مهمی از جامعه هستند و نقشی تأثیرگذار دارند. درست است که آنها برای نقش‌های اصلی خود آماده می‌شوند اما به‌زودی این نقش را عملا اجرا می‌کنند. اگر بگوییم افراد از جوانی به بعد وارد جامعه می‌شوند تا نقش خوبی بگیرند و با پذیرش مسئولیت به جامعه کمک کنند، اینها همان کودکانی هستند که بزرگ شده‌اند. آنها سرمایه‌های اجتماعی آینده‌اند و آینده هر کشوری توسط این گروه سنی ساخته می‌شود. بنابراین اگر خطری کودکان و نوجوانان را تهدید کند مثلا نتوانند به مدرسه بروند، از امکانات یک زندگی خوب برخوردار نشوند، تغذیه صحیحی نداشته باشند و از تعدادشان کم شود، همان از بین رفتن‌شان که اوج مشکل است برای همه آسیب‌زاست. در نتیجه، هم در حال حاضر وجود آنها و نقش‌شان اهمیت دارد و هم در آینده که اگر به خوبی تربیت شوند و امکانات داشته باشند مورد استفاده قرار می‌گیرند و به عنوان نیروی اجتماعی جامعه به ‌کار گرفته خواهند شد. ما نیروی انسانی‌ای داریم که شاید کمتر تأثیرگذار باشد و یک نیروی اجتماعی داریم که به رشد و پیشرفت جامعه کمک می‌کند. به عقیده دکتر قاسم‌زاده، همه افرادی که دست به خودکشی زده‌اند انسان هستند. همه آنها دچار مشکل بودند و محیط زندگی، سن‌شان و دیگر عوامل هم مهم‌اند. ولی در وهله اول که بخواهیم به هر موضوعی وارد شویم و آن را تجزیه و تحلیل کنیم باید برای خود آن موضوع اهمیت قائل شویم. اگر در حوزه کودک و نوجوان خودکشی رخ می‌دهد باید فی‌نفسه برای آنها ارزش قائل شویم و نقش آنها را در جامعه بدانیم. اگر این‌طور نباشد هر بلایی هم به سرشان بیاید ممکن است برای ما مهم نباشد. اما اگر ما به این نتیجه برسیم که کودکان و نوجوانان بسیار مهم و ارزشمندند و اگر در شرایط مناسبی زندگی کنند، در آینده اثرگذار خواهند بود، برایمان مهم می‌شود. پس باید برای تحلیل درست وضعیت، مسائل را به‌صورت جداگانه بررسی کنیم، اما این به معنای توجه به گروهی خاص نسبت به دیگری نیست. متأسفانه در حال حاضر ظاهرا تعداد خودکشی دانش‌آموزان دارد بالا می‌رود. نمی‌توان گفت اگر یک دانش‌آموز از بین برود اهمیت او از یک کودک کار بیشتر است، چون همه انسان‌ها ارزشمندند، اما به هر حال برای اینکه بهتر به دلایل خودکشی آنها پی ببریم و بتوانیم آمار را کاهش بدهیم، طبیعی است که در گروه‌های جداگانه با توجه به سبک زندگی خودشان مورد بررسی قرار بگیرند‌ و هر دسته ویژگی‌های خاص خود را دارند و دلایلی که باعث خودکشی یک دانش‌آموز می‌شوند با دلایلی که باعث خودکشی یک کودک کار می‌شوند، می‌تواند متفاوت باشد.

خودکشی ۱۹۶ کودک در عرض ۴ سال

در ایران آمار رسمی و جامعی از تمام موارد خودکشی در سنین زیر 18 سال منتشر نمی‌شود. بنا بر یک گزارش تحقیقی از ابتدای فروردین سال ۱۳۹۸ تا نیمه اسفند ۱۴۰۲ خبر خودکشی حداقل ۱۹۶ کودک (زیر ۱۸ سال) در رسانه‌های رسمی کشور منعکس شده‌ است. بر اساس همین گزارش تهران، خوزستان و خراسان رضوی جایگاه اول تا سوم را در خودکشی کودکان دارند. بر اساس پژوهش «انجمن دفاع از حقوق کودکان» بیش از 250 کودک طی سال‌های 90 تا 99 خودکشی کرده‌اند.

لازم به ذکر است که تمام اعداد کمتر از واقعیت هستند و تنها آنهایی در این گزارش آمده‌اند که در رسانه‌ها منتشر شده‌اند. بر اساس تخمین سازمان بهداشت جهانی که محاسبه آن به ‌دلیل نقص آمار طبق الگوها انجام شده، در سال 2021 نرخ خودکشی در هر صد هزار نفر بین 15 تا 19‌ساله در ایران 7.8 درصد بوده‌ است. مطابق اخبار و اطلاعاتی که تا امروز منتشر شده‌اند، دست‌کم ۱۶ دانش‌آموز از فروردین ۱۴۰۳ تا آبان دست به خودکشی زده‌اند. در سال جاری هیچ آمار رسمی از تعداد خودکشی کودکان و نوجوانان منتشر نشده است. قاسم‌زاده درباره این موضوع اظهار می‌کند: حتما آمار، بخش مهمی از تجزیه و تحلیل هر موضوعی را بر عهده دارد و در نتیجه به روشن‌شدن آن پدیده کمک می‌کند. به‌طور کلی آمار یکی از عواملی است که می‌تواند روی بررسی موضوعات اثرگذار باشد. ما وقتی می‌توانیم درباره مشکلی عملی انجام دهیم و دلایلش را پیدا کنیم تا در آینده تکرار نشود یا حداقل کاهش پیدا کند، باید خود آن پدیده را بشناسیم. برای اینکه آن پدیده را بشناسیم باید نمونه‌های متعددی داشته باشیم. از آنجا که همه به‌صورت واقعی اتفاق افتاده‌اند باید بفهمیم دلایل واقعی هرکدام‌ چه بوده‌ است. باید آماری از این واقعیت‌ها داشته باشیم تا بتوانیم درباره آنها قضاوت اولیه کنیم. مثلا در کل نوجوانانی که خودکشی کردند چند درصد دانش‌آموز بودند؟ چند درصد مسئولیتی در مقابل خانواده و مشکلات خانواده داشتند؟ چند درصد بیماری‌های جسمی داشتند؟ چند درصد این خودکشی‌ها به علت مشکلات متعددی بوده که در آنها جمع شده و جایی برای بیان این مشکلات نداشته‌اند؟

تکرار کنشی پیچیده

عوامل ژنتیکی و موروثی همواره در تصمیمات انسان اثرگذارند، اما خودکشی از آن دسته پدیده‌هایی است که در بستر اجتماع بررسی و تحلیل می‌شود. این موضوع از دید جامعه‌شناسان یک واقعیت اجتماعی پیچیده است. روان‌شناسان نیز برای بررسی خودکشی به‌خصوص در کودکان و نوجوانان به عوامل مختلفی پرداخته‌اند و از دلایل زیادی نام برده‌اند. هراز‌گاهی خبری درباره خودکشی یک دانش‌آموز به دلیل نمره‌های پایین می‌شنویم؛ با انتشار رتبه‌های کنکور به دلیل رتبه پایین و قبول‌نشدن در آزمون نوجوانی به زندگی خود پایان می‌دهد. کودکی به دلیل ناتوانی خانواده در خرید وسیله‌ای جان خود را می‌گیرد و بسیاری از دیگر رخدادهای مشابه. اما خودکشی تنها یک دلیل ندارد و مشکلات درونی و شخصی تنها علل آن نیستند. عدم تمایل به زندگی پدیده‌ای نیست که به چنین حدودی تقلیل پیدا کند؛ به‌خصوص در سنین پایین که شاید مفاهیمی مانند مرگ و زندگی در ذهن دقیقا شکل نگرفته‌ باشند. اختلال‌های روانی، بیماری‌های جسمی، سوءمصرف مواد مخدر و دارو، مشکلات مالی و فقر، خشونت و آزار کلامی، جسمی و جنسی یا حتی تقلید و تکرار می‌توانند به‌صورت مفرد یا چندگانه از دلایلی باشند که کودکان و نوجوانان اقدام به خودکشی می‌کنند. دکتر قاسم‌زاده گفت: چند موردی که اخیرا اتفاق افتاده یا بیشتر درباره آن صحبت شده خودکشی دانش‌آموزان است. بیشتر هم به مدرسه و رفتاری که با آنها داشته‌اند مربوط هستند. شرح حال این چند نفر نشان می‌دهد رفتارهای توهین‌آمیز با آنها داشته‌اند؛ آن‌هم در سنین حساس نوجوانی که این برخوردها بیشتر از هر دوره‌ای اثرگذار است. نوجوانی خود یک دوره گذار است؛ دوره گذار از کودکی به جوانی. این دوره مانند هر دوره گذاری با مشکلاتی روبه‌رو است. ضروری است که به دلایلی بپردازیم که به بخش مهمی از زندگی آنها یعنی مدرسه مربوط است.

نقش مدارس در خودکشی‌ها چگونه است؟

مدرسه مکانی است که از شش تا 18‌سالگی، کودک و نوجوان زمان زیادی در آن صرف می‌کنند. مدرسه تنها ساختمان و کلاس و درس نیست، بلکه محلی برای رشد و آموختن رفتارهای اجتماعی است. فشارهای مدرسه و درس به‌ویژه در دوره امتحانات مهم، مقایسه‌کردن، خشونت فیزیکی و کلامی، تحقیر و توهین در جمع آسیب‌های زیادی به‌ همراه دارند. معلمان و مربیان باید توجه داشته‌ باشند با هر گروه سنی و قشر اجتماعی چگونه رفتار کنند. آشنایی قبلی با وضعیت خانوادگی و روانی دانش‌آموزان نیز از برخوردهای ناآگاهانه جلوگیری می‌کند. نهادهای ناظر بر انتخاب معلم‌ها، مدیران و کادر مدرسه نیز همواره باید به امر سلامت روانی توجه کنند و آن را در اولویت قرار دهند.

در همین زمینه دکتر قاسم‌زاده اظهار می‌کند: در مشاوره‌های خود من مواردی را از اقدام به خودکشی دیده‌ام و کارهای دیگری مثل حاضرنشدن در مدرسه و رفتارهای تهاجمی که اگر مراجعم دانش‌آموز بود، بیشتر دلایل به مدرسه مربوط می‌شده و درباره مدرسه هم دو عامل مهم مشکل‌زا داریم. اول مطالب و نحوه آموزش به کودک و نوجوان است. فکر کنم روشن است که ما با مشکلات زیادی در این زمینه روبه‌رو هستیم. آموزش فعلی آموزش مورد نیاز کودک و نوجوان نیست. طبیعتا کودک و نوجوانی که این نوع آموزش را می‌بیند، ناراحت می‌شود و روی او اثر می‌گذارد. خودکشی کمتر از نحوه آموزش و محتوای آموزشی صورت می‌گیرد اما می‌تواند از عوامل باشد. حالت منفی، روحیه مأیوس و ناامیدی از راه روشنی به سمت آینده که ایجاد می‌کنند، برخلاف روحیه شادی است که باید در کودک و نوجوان باشد.

مورد دوم رفتارهایی است که با این دانش‌آموزان دارند؛ نحوه تذکردادن، نحوه حرف‌زدن، نحوه گفتن مشکلاتی که ممکن است دانش‌آموز از نظر رفتاری داشته باشد و باید دانست هیچ انسانی نیست که مشکل نداشته باشد، به‌ویژه در دوره نوجوانی. به‌تازگی در فضای مجازی چند ویدئو دیدم درباره یک مدرسه پسرانه که رفتارهای توهین‌آمیز از نظر کلامی و کتک‌زدن که جسمی است، از طرف ناظم یا مدیر مدرسه اجرا می‌شد. مدیری که ناظمی را می‌آورد، نمی‌تواند از رفتار و برخورد او ناآگاه باشد.

جای خالی طرح‌های خانه و مدرسه

خانواده مبدأ زندگی اجتماعی انسان است. حتی کوچک‌ترین رفتارها و اقدامات خانواده می‌تواند اثر بزرگی بر کل زندگی یک کودک بگذارد. آرامش و شادی خانه از نیازهای کودک است. قابل اعتماد بودن افراد خانواده برای در میان گذاشتن مشکلات و داشتن حس امنیت در خانه از بسیاری آسیب‌های روانی جلوگیری می‌کند. به عقیده دکتر قاسم‌زاده نقش مدرسه در این دوران پررنگ‌تر از هر چیز است: خیلی از خانواده‌ها آموزش کافی برای برخورد با کودک و نوجوان‌شان ندیده‌اند؛ کجا باید این آموزش داده می‌شد؟ همین مدارس که از وظایف‌شان آموزش والدین هم هست. زمانی این موضوع جدی گرفته می‌شد و در قالب طرح «خانه و مدرسه» وجود داشت. یکی از وظایف انجمن «خانه و مدرسه» این بود که کلاس‌های آموزشی برای والدین بگذارد. اکثر والدین ما حتی آنهایی که تحصیل کرده‌اند، متأسفانه آموزشی برای آینده که پدر یا مادر می‌شوند، ندیده‌اند. قاسم‌زاده همچنین درباره پیمان‌نامه حقوق کودک می‌گوید: حتی پیمان حقوق کودک هم که آن را دولت جمهوری اسلامی پذیرفته است و امضا کرده، در مدارس تدریس نشده است. آموزش به بچه‌ها که چه حقوقی دارند تا پیگیرش باشند یا حداقل آموزش این حقوق به والدین، انجام نشده است. حقوق کودک پیمان‌نامه‌ای است که دولت آن را پذیرفته و امضا کرده و یکی از تعهدات این امضاها آموزش حقوق کودک در سطوح مختلف به خود کودکان، معلمان، والدین و مسئولان مرتبط با کودک و نوجوان است. البته این پیمان‌نامه با شروطی اعلام‌نشده به صورت مشروط امضا شد. خود پیمان‌نامه این اجازه را داده بود که اگر کشورها بعضی از موارد را به‌جز موارد اصلی و اساسی مانند سلامت، آموزش کودک و مواردی از این قبیل به خاطر مسائل فرهنگی، دینی و… نمی‌پذیرند، به صورت مشروط آن را امضا کنند.

اکثرا خانواده‌ها درباره حقوق کودک آموزش ندیده‌اند و رفتارهایی را که جزء روش‌های تربیتی خود می‌دانند، انجام می‌دهند و گاهی برخلاف این حقوق است. کودک کاری را از روی ناآگاهی انجام می‌دهد و پدر و مادر برخوردی نامناسب با او می‌کنند. تا زمانی که والدین از این مسائل اطلاعی ندارند، مشکلات اساسی ما حل نمی‌شوند. طبیعتا ناآگاهی باعث می‌شود والدین نتوانند در تربیت موفق باشند و خود این موضوع می‌تواند از عوامل خودکشی باشد؛ فرزند از مسائلی ناراحت است و خانواده نمی‌تواند آن را حل یا حس کند، نقشی در خانواده ندارد و اضافی است. این خانواده نه‌تنها در تصمیمات کلی‌شان بلکه‌ در تصمیم‌های مربوط به خود کودک هم کوچک‌ترین پرسشی از او نکرده‌اند و او همواره حس می‌کند سربار است.

نقش برجسته تقلید از هم‌سالان

روند جامعه‌پذیری کودکان با دوستان و هم‌سالان‌شان طی می‌شود. رابطه کودک با هم‌سالانش متفاوت‌تر از رابطه او با بزرگسالان است. این رابطه بنا بر تساوی و درک متقابل است و رفتارهای یکدیگر را همسان‌سازی یا تقلید می‌کنند. در نوجوانی نیز گروه هم‌سالان در تصمیمات انسان نقش دارند. در این تصمیم‌گیری‌ها معمولا خطرات را به نفع پذیرفته‌شدن نادیده می‌گیرند. همچنین تماشای صحنه‌های خشونت‌بار مانند قتل، اعدام و جنگ هم آسیب‌زیادی به روان افراد در سن پایین وارد می‌کند. دکتر فاطمه قاسم‌زاده در شرح این موضوع می‌گوید: تقلید یکی از خصوصیات کودکان در همه سنین است. تقلیدکردن معمولا جنبه منفی دارد. هر‌قدر سن پایین‌تر باشد و کودک آموزش‌ندیده باشد، این تقلید بیشتر است. بچه‌هایی که آموزش دیده‌اند، کتاب‌هایی برای آنها خوانده شده و در حد همان سن فکر بازتری دارند، کمتر به تقلید می‌پردازند.

 بچه‌هایی که مهارت کافی در برابر مشکلات نداشته باشند، با دیدن موارد خشونت‌بار تقلید می‌کنند. در مواردی دیده شده چند دوست بوده‌اند که یکی خودکشی کرده و دیگران هم به دنبال تقلید از او دست به این کار زده‌اند.

باید تلاش کنیم کودکان‌مان کمتر تحت تأثیر جریانات قرار بگیرند و مسائلی را جلوی آنها باز نکنیم که درگیر شوند و مدام چشم آنها ببیند و در نهایت تقلید کنند.

‌‌ توجه به سلامت روانی اولیای مدارس و خانواده‌ها

خودکشی در تمام دنیا آسیبی اجتماعی شناخته شده و با راهکارهای جمعی کنترل می‌شود. دولت‌ها، سازمان‌ها، مراکز بهداشت روانی، اتحادیه‌ها، روان‌شناسان و جامعه‌شناسان همواره به‌ دنبال بهترین راه‌های پیشگیری از خودکشی به‌ویژه در سنین زیر 18 سال هستند. در ایران گاهی مدارس تست‌های سلامت روان می‌گیرند، اما برنامه طولانی‌مدت و گسترده اجتماعی برای آن وجود ندارد. در آموزش نیز کمتر به سلامت روان یا روش‌های حل مشکلات پرداخته می‌شود. بسیاری از کودکان یا نوجوانان هنگامی‌ که مشکلی دارند، خود را تنها می‌بینند. این در صورتی است که اورژانس اجتماعی، نهادها و گروه‌های مختلفی همواره درصدد کمک‌رسانی به کودکان هستند. از آنجا که پیشگیری همیشه بهتر از درمان است، دکتر قاسم‌زاده می‌گوید: قدم اول حل هر مشکل پیشگیری است و ما برای اینکه بتوانیم پیشگیری کنیم، نیاز به اطلاعاتی از خانواده، مدرسه و جامعه لازم است. منبع دیگر کسب اطلاعات درباره عوامل آسیب‌زا صحبت با خود نوجوانان است. وقتی با آنها صحبت کنیم، خودشان مشکلات‌شان را می‌گویند. او بار دیگر به خلأ آمارهای رسمی اشاره کرد و گفت: هر مشاور مانند من می‌تواند به همان مشاوره‌گیرنده و خانواده‌اش کمک کند اما اگر در سطح گسترده تحقیقی انجام شود و تعداد درخور توجهی از نمونه‌ها جمع‌آوری شوند، می‌توان بهتر نتیجه‌گیری کرد. این کارشناس حوزه کودک و نوجوان اولین قدم پیشگیری در‌حال‌حاضر را آموزش می‌داند: می‌گویند آموزش نجات‌دهنده است. در عمل نقش آموزش حس می‌شود. کودک و نوجوان چه از طرف مدرسه و چه خانواده باید با حقوق خود آشنا شوند و آن توانمندی که باید در مقابل مشکلات داشته باشند‌ هم با آموزش تقویت می‌شود؛ آموزش برای پدر و مادرها، معلم‌ها و مسئولان آموزشی که چطور با کودکان رفتار کنند. باید برنامه‌های آموزشی برای پیشگیری از خودکشی در اولویت گذاشته‌ شود و بعد به مسائل دیگر در خانواده و جامعه پرداخت.

 

source