اختصاصی طرفداری | مایکل اوون مهاجم دیروز لیورپول، مادرید، یونایتد و انگلستان، و کارشناس امروز فوتبال، با جرئت درباره رقابت فصل جدید ٢٥-٢٠٢٤ لیگ برتر پیش‌بینی عجیبی کرده است.

از آرسنال برای کسب عنوان قهرمانی لیگ برتر در این فصل حمایت کرده است و لیورپول در رتبه دوم قرار دارد. او جسورانه پیش‌بینی کرد که منچسترسیتی چهارم خواهد شد و استون ویلا به رتبه سوم را اشغال خواهد کرد. اوون مدعی شده است، منچسترسیتی در این فصل به میزان قابل‌توجهی در لیگ سقوط خواهد کرد:

از نظر ترتیب روند تیم‌ها فکر می‌کنم اگر سیتی بعد از ١٠ بازی واقعاً در رقابت قرار نگیرد، پس از آن اولویت آنها به‌جای دیگری معطوف خواهد شد. تصور می‌کنم یک شگفتی بزرگ در این فصل وجود خواهد داشت، شخصاً فکر می‌کنم؛ آرسنال اول خواهد شد، لیورپول دوم، سوم استون ویلا و سیتی به مقام چهارم خواهد رسید.

به طور حتم پیش‌بینی و نظر اوون به مذاق همه خوش نمی‌آید و بسیاری به هیچ وجهی با او هم عقیده نخواهند بود، ولی نمی‌توانم کتمان و پنهان کنم اگر روال قصه در هر یک از لیگ‌های اروپایی مسیر متفاوتی را طی کند و مظنونان همیشگی دستشان از قهرمانی کوتاه بماند، جذابیت بازی‌ها و رقابت‌ها، برای طرفداران با طرف و بی‌طرف فوتبال بیش‌ازپیش خواهد بود.

آنچه در پی می‌آید، لیستی از تیم‌هایی است که عملاً غیرممکن را به ممکن تبدیل کردند، همه را غافلگیر و شگفت‌زده کردند و در حالی به قهرمانی چنگ زدند که هیچ‌کس، حقیقتاً هیچ‌کس انتظار آن را نداشت.

اگرچه من نیز با مایکل اوون موافق نیستم؛ ولی امیدوارم همان‌طور که گفته است در فصل در پیش، حداقل در مواردی شاهد تعداد معدودی شگفتی و غافلگیری باشیم. سخت و دشوار است؛ ولی سیاهه در پیش امید رقیق و ضعیفی را زنده نگاه می‌دارد. قهرمانی بایر لورکوزن صحه‌ای بر امید ما در عین ناامیدی است.

تا کی منچسترسیتی کلید همه چیز را در دست خواهد داشت؟ تا چه مدت رئال مادرید بار دیگر قهرمان اسپانیا خواهد شد؟ پاری سن ژرمن را کدام تیم از مسیر خارج خواهد کرد؟

آرزوهای فوتبالی ما، مانند آرزوهای شخصی هر یک از ما، تَه ندارد. هیچ‌یک هم برآورده نمی‌شود، ولی چه می‌شد اگر می‌شد بخت در خانه همیشه عزاداران را بزند و شهرها و کوچه‌های جدیدی به‌جای نوارهای سیاه‌رنگ با تورهای سفیدرنگ، آذین و آراسته شود؛ چه می‌شد…

امیرحسین صدر

سپتامبر 2024


در این مجموعه داستان‌ها، به شکلی مفصل درباره قهرمانان غیرمترقبه طی 50 سال گذشته در کشورهای مختلف صحبت شده و داستان قهرمانی‌های عجیب و جالب آن‌ها مورد بررسی قرار گرفته است. 

استانبول باشاک شهیر | سوپرلیگ ترکیه؛ 20-2019

سلطه باشگاه‌های استانبولی در فوتبال ترکیه بی‌چون‌وچرا است اما مقام قهرمانی همیشه میان گالاتاسرای، فنرباحچه یا بشیکتاش تقسیم می‌شود. از زمانی که گونش در سال ۱۹۳۸ به مقام قهرمانی ترکیه رسید، تیم دیگری از استانبول، به‌غیراز سه تیم تاپ ترکیه این مقام را به دست نیاورد. اما در سال ۲۰۲۰، زمانی که باشاک شهیر حتی قبل از شیوع کووید باوجود تماشاگرانی کمتر از ۲۰۰۰ نفر در برخی مسابقات، ناباورانه مقام اول را به دست آورد، این زنجیره بعد از سالیان سال بار دیگر شکسته شد. سه تیم بزرگ با هواداران بی‌اندازه درحالی‌که باشاک شهیر هواداران کمی برای پر کردن سکوها استادیوم 17 هزار نفری خود در اختیار داشت.

باشاک شهیر، تنها ششمین باشگاهی است که از زمان آغاز لیگ ترکیه در سال ۱۹۵۹ عنوان قهرمانی سوپر لیگ را کسب کرده است. این باشگاه در سال ۱۹۹۰ تأسیس شد و در چند فصل پیش‌ازاین به قهرمانی در لیگ نزدیک شده بود و در سه فصل دو بار در جایگاه دوم قرار گرفت.

نام آنها در سال ۲۰۱۴ با نقل‌مکان به استادیوم جدیدی در منطقه‌ای در استانبول به همین نام که پایگاه حزب عدالت و توسعه (AKP) رئیس‌جمهور طیب اردوغان است، به باشاک شهیر تغییر یافت. اردوغان، نخست‌وزیر وقت، در یک مسابقه نمایشگاهی به مناسبت این مراسم با لباس نارنجی باشگاه بازی کرد. مردان کلیدی تیم، دمبا با و روبینیو بودند.

در دیدار ماقبل آخر که به قهرمانی آن‌ها انجامید، نقص فنی باعث خاموش شدن چراغ‌های ورزشگاه شد و این مسابقه ۱۷ دقیقه متوقف شد. همه از توطئه حرف زدند وقتی بعد از بازگشت برق، چراغ‌ها برای بار دوم خاموش شد و بازی بار دیگر برای هشت دقیقه دیگر متوقف شد، توطئه جدی‌تر محسوب شد. این ماجرا و تعلیق ایجاد شده و انتظار طولانی به‌شدت به هیجان شب قهرمانی افزود. اقدامی موفقیت‌آمیز با پایانی لذت‌بخش، نتیجه کار بود!

خنت | ژوپیتر پرولیگ بلژیک؛ 15-2014

خِنت و خِنک، پنج عنوان قهرمانی لیگ را بین خود به دست آورده‌اند، اما تقریباً هیچ‌کس خارج از بلژیک نمی‌داند کدام باشگاه کدام است و به علت شباهت نام این دو تیم فرق این دو تیم چه است؟

تنها عنوان خنت در سال ٢٠١٥ به دست آمد، پس از اینکه آنها در دو فصل قبل هفتم و یازدهم شده بودند. در مبارزات قهرمانی خود، خنت معروف به بوفالوها در طول فصل در پشت سر کلوب بروخه قرار داشتند؛ ولی با پیروزی در پلی‌آف قهرمانی را برای اولین‌بار در تاریخ ١١٥ ساله از آن خود کردند.

مهاجم مؤثر آن‌ها لورن دیپویتر بعدها به پورتو و سپس به هادرسفیلد پیوست. متعاقب قهرمانی، خنت پس از پیروزی ٢-١ مقابل زنیت سن‌پترزبورگ، قهرمان روسیه، به اولین تیم بلژیکی در ١٥ سال تبدیل شد که موفق شد به مرحله یک‌هشتم نهایی لیگ قهرمانان اروپا راه یابد.

برای افراد کنجکاو جا داره توضیح بدم؛ این تیم از منطقه فلاندر به‌سادگی به‌عنوان فلاندر نامیده می‌شود، این شهر پایتخت و بزرگ‌ترین شهر استان فلاندر شرقی و سومین شهر بزرگ کشور پس از بروکسل و آنتورپ است و عمدتاً برخلاف بقیه کشور که فرانسوی تکلم می‌کنند، هلندی زبان است و با لهجه خاص و شیرینی صحبت می‌کنند. تیم دیگر «خنک» شرقی‌ترین استان از پنج استان هلندی زبان است که با هم منطقه فلاندر را تشکیل می‌دهند.

انتخاب لوگو و نشان تیم که در سال ١٩٢٤ طراحی شد، نسبتاً عجیب به نظر می‌رسد. چهره یک سرخ‌پوست بومی آمریکایی بدون آنکه هیچ پیوند آشکاری با قبیله‌ای داشته باشد. این نشان در واقع از بازدید بوفالو بیل معروف و سیرک او در خنت در سال ١٨٩٥ الهام گرفته شده است. جمعیت حاضر آن‌قدر از آن لذت بردند که طی زمان مترادف با شهر و باشگاه نیز شد. تصویر سرخ‌پوست آمریکایی؛ نماد مبارزه و کشمکش.

می‌دانم، خنت و خنک؟ زیاد هم مهم نیست!… بگذریم!

استون ویلا | دسته اول انگلیس؛ 81-1980

استون ویلا هفت بار به قهرمانی انگلستان دست‌یافته است، اما شش مورد از آنها بین سال‌های ١٨٩٤ و ١٩١٠ به دست آمد. آنها باید ٧١ سال صبر می‌کردند تا دوباره در سال ١٩٨١ به مقام قهرمانی برسند. در آن زمان، ویلا از سال ١٩٣٣ میان سه تیم برتر نیز قرار نگرفته بود و در سال ١٩٨٠ به مقام هفتم رسیده بود. درحالی‌که در سال ١٩٧٢ در لیگ دسته سوم انگلستان حضور داشت.

تاج‌گذاری قهرمان انگلیس بعد از ٧١ سال با تیم عالی آن دوران کافی نبود و استون ویلا یک سال بعد قهرمان جام باشگاه‌های اروپا هم شد. خارق‌العاده بود و حکایت کامل آن دلنشین است. مربی تیم، ران ساندرز چند ماه بعد از قهرمانی ویلا به رقیب و همشهری، بیرمنگام سیتی پیوست؟!! عجیب‌تر از این نمی‌شد!

تیخوانا | لیگ MX مکزیک؛ 12-2011

تیخوانا در سال ۲۰۰۷ و در قرن حاضر تأسیس شد. در عرض سه سال، آنها به لیگ MX صعود کردند. دو سال پس از آن، عنوان قهرمانی Apertura را در سال ۲۰۱۲ به دست آوردند. هیچ باشگاه مکزیکی به این سرعت پس از صعود به لیگ، قهرمان نشده بود. تیخوانا در درجه اول به‌عنوان یک شهر بیسبال شناخته می‌شد. عنوان قهرمانی باعث شد در لیگ قهرمانان کونکاکاف ۱۴-۲۰۱۳ جایگاهی کسب کند، جایی که در رقابت باشگاه‌های برتر آمریکای شمالی، آمریکای مرکزی و کارائیب به نیمه‌نهایی مسابقات رسید. این تیم همچنین به یک‌چهارم نهایی کوپا لیبرتادورس ۲۰۱۳ رسید که متعلق به باشگاه‌های برتر آمریکای جنوبی است.

مالک باشگاه «خورخه هنک رون» از چهره‌های مشکوک مکزیک است که در خال حاضر ظاهراً کنترل تیم را به پسرش سپرده است. آدمی که سرش توی همه چیز است ولی مرد مردمان شهر است. رفتارش سرشار از اعتمادبه‌نفس است، گفتار او با اطمینانی بیان می‌شود و اعمالش ناشی از نداشتن احساس برای ازدست‌دادن چیزی است که او را بیشتر شبیه یک قاچاقچی مواد مخدر در بالاترین رتبه‌ها می‌کند. تونی مونتانا صورت زخمی است، مردی که مانند مونتانا با خطر معاشقه می‌کند.

در روزهای دیگر او یک حرفه‌ای است؛ با ریش تراشیده، با پیراهن‌های رسمی‌تر مانند تاجری به نظر می‌رسد که برای ناهار به ریویرای فرانسه می‌رود یا ستاره سینما که بین فیلم‌برداری در حال استراحت است. او فرزند یک سلسله پدرسالار است که ارزش آن بیش از یک میلیارد دلار است. او یک کارآفرین و مالک اسب‌دوانی نیز هست.

خورخه هنک، مرد فوتبال، مرد خانواده و تاجر و خلاف‌کار است و در هر زمانی که مایل باشد این عناوین را از یکدیگر جدا می‌کند. ارتباط با قاچاق مواد مخدر، جنایت و فساد و قتل در مقیاس بزرگ، مانع از پذیرش او در جریانات اصلی، رتبه‌های بالا و جامعه مکزیک شده است. اما او پشیزی اهمیت نمی‌دهد.

 جای تعجب نیست نشان و علامت تیم تصویر سگی از نژاد xoloitzcuintle است که الهام‌بخش ماسکوت وحشتناک تیم در کنار زمین بنام Xolo Mayor است. شاید ترس رقبا به دلایل مختلف از این تیم قابل‌توجیه باشد. آزتک‌ها شولو Xolo را مقدس می‌دانستند و معتقد بودند توانای های شفابخش زیادی دارد. نام کامل این نژاد، Xoloitzcuintli، از نام خدای آتش و رعدوبرق آزتک، Xolotl، و همچنین “itzcuintli”، کلمه آزتک برای سگ گرفته شده است. ترسناک است، ترسناک…

اگر اینها کافی نبود، مهاجم کلمبیایی این تیم، دایفر ریاسکوس Duvier Riascos وقتی گل می‌زد وانمود می‌کرد ماری است که می‌خزد!

به‌هرحال تیخوانا باشگاه بی‌نظیری است که سعی دارد شکاف میان ایالات متحده و مکزیک را از بین ببرد و امید را به یک شهر آشفته بازگرداند! تیخوانا واقع در شمال باخا، کالیفرنیا، شلوغ‌ترین گذرگاه مرزی جهان، از سن‌دیگو جدا شده است، شهری بسیار دور از سرزمین اصلی مکزیک که قادر نیست واقعاً مکزیکی باشد؛ ازاین‌رو از نظر فرهنگی بسیار متمایز از سن‌دیگو آمریکا نیست.

اتلتیکو مادرید | لالیگا؛ 14-2013

اتلتیکومادرید احتمالاً سومین باشگاه بزرگ اسپانیا است. اما خوب به یاد داریم در سال ٢٠١٤، بارسلونا لیونل مسی و بقیه رفقایش را داشت و کریستیانو در رئال مادرید امپراطوری خود را به هم زده بود. تصور اینکه کسی یا تیمی قادر باشد این دوقطبی را بشکند، بیهوده به نظر می‌رسید؛ دیوانگی محض. این تا زمانی بود که دیگو سیمئونه با ضد فوتبال محشر و جنگجویانه و با ایده پیروزی به هر قیمت، به روخی‌بلانکوس کمک کرد تا به‌عنوان قهرمانی دست یابند. سیمئونه در دوران بازیگری شرارت از سرورویش می‌بارید و در دوران مربیگری این ویژگی را به تیم خود تزریق کرد. هیچ تیمی در اروپا مایل نبود با آن‌ها روبرو شود، عذاب و زجری بود. در برابر اتلتیکو همه می‌دانستند وارد کارزاری شده‌اند که باید حقیقتاً و مردانه بجنگند، چشم در مقابل چشم!

قهرمانی و جشن‌وسرور پیروزی در آن فصل به محفل خاصی تبدیل شد. چرایش در اینجا است؛ در میان تمام تیم‌ها و استادیوم‌ها، اتلتیکو جام را در نیوکمپ و در مقابل بارسلونا به دست آورد حیرت‌آور و میخکوب کننده بود.

سیمئونه با مجموعه‌ای از شرورهای مطلق، مردانی شرورتر از خودش، مانند دیگو کاستای بدنام؛ بهانه‌گیر و بدخلق، عبوس و اخمو، و آردا توران، متخصص پرتاب کفش و نگهبان معرکه‌ای چون تیبو کورتوا درون دروازه ناباورانه به یکی پرارزش‌ترین عناوین تاریخ فوتبال اسپانیا و اروپا دست یافت.

اگر از خلق زیبای عاجزی، با زشتی و به هر قیمتی شده، زیبایی را منهدم کن و از بین ببر. این‌گونه بود دیگو سیمئونه و اتلتیکو با فداییان خود، غول‌های اروپا را در دوران اوج ال‌کلاسیکو سر جای خود نشاندند. بدشانس بودند موفق به تصاحب تاج اروپا نشدند. با هر نگاهی، قابل‌تقدیر و ستایش است. اتلتیکو بهترین تیم این مجموعه انتخاب شده است و لزومی نداشت در این سیاهه جای گیرد. وسوسه فقط به عظمت قهرمانی آن‌ها به دوره و شرایط و قدرت رقبا باز می‌گردد و به هیچ شکلی امکان نادیده‌گرفتن آن وجود نداشت.

یاگیلونیا بیاوویستوک | اکستراکلاسا لهستان؛ 24-2023

تیم لهستانی در حالی فصل گذشته را آغاز کرد که در دو فصل قبل از آن به رتبه‌های دوازدهم و چهاردهم رسیده بود. هرگز قهرمان لیگ نشده بود؛ اما با به ثمر رساندن ٧٧ گل موفق شدند رقبای مانند لژیا ورشو و اشلاسک وروتسوواو را کنار بزنند و با امتیاز مساوی و تفاضل گل بهتر به جام دست یابند.

 مربیان آن‌ها، آدریان شیمینیک، جوان‌ترین مربی در تاریخ فوتبال لهستان فقط یک سال قبل در سن ٣١ سالگی استخدام شده بود. یاگیلونیا بیالیستوک با علم به اینکه تنها پیروزی تضمین‌کننده تاج قهرمانی آنها است وارد آخرین بازی فصل شد و در آخرین روز فصل در اکستراکلاسا لهستان، وارتا پوزنان را با نتیجه ٣-٠ شکست داد و برای اولین بار در تاریخ ١٠٤ ساله باشگاه عنوان قهرمانی لیگ را به دست آورد. این قهرمانی، سروصدا و هیاهوی زیادی در فوتبال لهستان داشت.

ترابزون سپور | سوپرلیگ ترکیه؛ 22-2021

زمانی که گالاتاسرای فصل را در مقام سیزدهم به پایان ببرد، به طور حتم اتفاق عجیبی در حال رخ‌دادن است. زمانی که سوپر لیگ ترکیه به خارج از استانبول و به شهر تاریخی ترابزون پر کشید، اتفاق عجیب به حقیقت پیوست. زیر نظر عبدالله آوجی، ترابازون با هشت امتیاز اختلاف با فنرباحچه به مقام قهرمانی رسید. همه مردمان شهر به خیابان‌ها هجوم آوردند؛ «مادر همه جشن‌ها» به سنت و تعصب ترک‌ها برگزار شد. خیابان‌های شهر در ساحل دریای سیاه در شمال شرقی ترکیه و مرکز استان ترابزون با حضور تمامی مردم شهر رسماً منفجر شده بود.

ترابزون واقع در جاده تاریخی ابریشم، برای قرن‌ها به محل برخورد ادیان، زبان‌ها و فرهنگ‌های مختلف تبدیل شد و راهی بود به دروازه تجارت به ایران در جنوب شرقی و قفقاز در شمال شرقی. جالب است بدانید تئوری‌های مختلفی در مورد اینکه چرا رنگ‌های پیراهن ترابزون اسپور شرابی و آبی است، ارائه شده ولی گویا پس از تأسیس و تشکیل تیم در سال ١٩٦٧، استون ویلا مجموعه‌ای از پیراهن‌های تیم را به ترکیه ارسال کرد و طی این دوران ترابزون تصمیم گرفت من‌بعد با این دو رنگ پیراهن رسمی تیم را تولید کند.

 

وولفسبورگ | بوندسلیگا؛ 09-2008

گرگ‌ها با حمایت غول‌های خودروسازی فولکس‌واگن، در فصول متوالی بوندسلیگا پانزدهم شده بودند، درست قبل از ورود فلیکس ماگات در سال 2007. او دو سال بعد با تکنیک و تمرینات سخت و دشوار خود، تیم را به‌سوی قهرمانی هدایت کرد. علی‌رغم تنها سه پیروزی در ٩ بازی ابتدایی، ١٤ برد در ١٦ بازی آخرشان به این معنی بود که وولفسبورگ به اولین و تنها عنوان قهرمانی خود در بوندسلیگا دست‌یافت.

شهر وولفسبورگ در سال ١٩٣٨ به‌عنوان Stadt des KdF-Wagen تأسیس شد، تیم کارگران خودروسازی با ساخت خودرویی که بعدها به فولکس‌واگن بیتل یا فولکس قورباغه‌ای خودمان از آن یاد می‌شود، در سراسر جهان به معروفیت بی‌نظیری رسید.

در آن فصل فوق‌العاده، وولفسبورگ با ١٠ پیروزی متوالی پس از تعطیلات زمستانی، با رکورد طولانی‌ترین برد در یک فصل بوندسلیگا برابری کرد. همچنین به تنها تیمی در بوندسلیگا تبدیل شد که دو مهاجم آن، هر کدام بیش از ٢٠ گل در یک فصل به ثمر رساندند، گرافیته برزیلی و ادین ژکوی بوسنیایی در فصل قهرمانی به ترتیب ٢٨ و ٢٦ گل به ثمر رساندند و میسیموویچ رکورد ٢٠ پاس گل فصل را به پایان برد. در نتیجه وولفسبورگ برای اولین‌بار در تاریخ خود بعد از گذشت ٦٣ سال قهرمان آلمان شد و د اف ب پوکال را از آن خود کرد و برای نخستین‌بار به لیگ قهرمانان اروپا راه یافت.

کار محشر تیم فوتبال وولفسبورگ در خور کارخانه‌ای بود که فولکس را به ما ارزانی داشته بود. فولکس‌واگن بیتل، با نام رسمی فولکس‌واگن تیپ ١، خودروی کوچکی بود که توسط شرکت آلمانی فولکس‌واگن از سال ١٩٣٨ تا ٢٠٠٣ تولید می‌شد.

یکی از نمادین‌ترین خودروهای تاریخ اتومبیل‌سازی در تمامی دوران است. بیتل به دلیل شکل متمایزش موردتوجه شدیدی قرار گرفت، به ترندی تبدیل شد و حتی یورگن کلینزمان، مهاجم معروف آلمانی از آن استفاده می‌کرد. این خودرو صندوق‌عقبی داشت که ما در دوران خودمان به آن سگ‌دانی می‌گفتیم؛ ولی من و برادر کوچکم و پسرعمه‌ام پدرام، خودمان را در ترددهای شلوغ فامیلی در آن جا می‌دادیم. نپرسید چطوری ممکنه؟ چون ممکن بود. دوره تولید ٦٥ ساله تولید این خودرو طولانی‌ترین دوره تولید در بین هر نسل از خودروها است، و مجموع تولید بیش از ٢١،٥ میلیون، بیشترین میزان تولید یک اتومبیل در اروپا است.

دپورتیوو لاکرونیا | لالیگا؛ 2000-1999

داستان تاریخ اخیر دپورتیوو لاکرونیا در اوج و سرور آغاز می‌شود و به تدریج با سقوط و ناامیدی ادامه پیدا می‌كند. 

دپور تمامی دهه هشتاد را در «دسته دوم/سگوندا دیویسیون» سپری كرد اما در ١٩ مه ٢٠٠٠ باشگاه گالیسیا در شمال غربی اسپانیا، در آخرین روز فصل در صدر جدول جا خوش كرده بود. آنها با سه امتیاز جلوی بارسلونا قرار داشتند و فقط در خانه برابر اسپانیول نیازمند كسب نتیجه مساوی بودند. هوادران تیم با افتخار از به چنگ آوردن عنوان قهرمانی از چنگ بارسا به شدت خوشحال بودند تا اولین قهرمانی خود در لالیگا را جشن بگیرند.

ساده به نظر می رسید، اما طرفداران دپور ساده انگار و خام نبودند. فقط چند سال قبل از آن، در فصل ٩٤-١٩٩٣، قهرمانی را در روز پایانی، به قیمت قهرمانی بارسلونا، از دست داده بودند. در آن روز، دپور فقط باید والنسیا را در خانه شکست می داد تا قهرمانی را تضمین کند. حتی در وقت‌های تلف‌شده داور به سود آن‌ها پنالتی اعلام كرد. دوناتو صدمه دیده بود و ببتو برزیلی عصبی تر از ان بود که مسئولیت را به عهده بگیرد، از این رو میروسلاو دوکیچ پشت توپ ایستاد. کل فصل و تمامی زحمات فقط به یک ضربه از فاصله ١٠ متری خلاصه شده بود. تلاش او با ضربه ای آرام به راحتی مهار شد. همه فصل دود هوا شد و رفت!

بعدها مشخص شد در تساوی بدون گل، بازیكنان والنسیا از بارسلونا پاداش دریافت كرده بودند. در آن روز دل‌ها در “استادیو ریازور” فرو ریخت و قلب‌ها خرد شد و شكست. تجربه بسیار سختی بود!

بنابراین، هیچ‌کس در آخرین روز فصل ٠٠-١٩٩٩ هیچ چیزی را به شانس نسپارده بود. عنوان باید در مبارزه در زمین نبرد به دست می آمد. و این کاری بود که دپور انجام داد. گل های دوناتو و روی ماکای هلندی باعث شد تا با پیروزی ٢-٠ ، دپورتیوو لاكرونیا اولین قهرمانی لیگ را در تاریخ فوتبال اسپانیا ثبت كند. این اوج موفقیت ان ها بود، اما «سوپر دپور»، عنوانی که با آن معروف شده بودند، لحظات فوق‌العاده دیگری نیز داشت؛ قهرمانی لیگ را با قهرمانی در سوپرکاپ اسپانیا در اواخر همان سال ادامه داد. در سال ٢٠٠٢ دوباره قهرمان سوپرکاپ شدند، این بار رئال مادرید را در فینال کوپا دل ری در برنابئو شکست دادند. رئال مادرید صدمین سالگرد خود را در آن فصل جشن می‌گرفت و هواداران دپور این فرصت را غنیمت شمردند و هنگام بالا بردن جام، برای هواداران رئال آواز «تولد، تولد، تولدت مبارک» را به اجرا گذاشتند! غرورآمیز و خنده‌دار بود.

نزول و سقوط در ابتدا تدریجی بود. پس از کسب عنوان قهرمانی، در دو فصل بعدی به مقام دوم رسیدند و سپس دو فصل بعد از آن سوم شدند، هر سال جواز حضور در لیگ قهرمانان اروپا را کسب کردند و در فصل ٠٤-٢٠٠٣ به نیمه نهایی رسیدند و تنها پس از باخت ١-٠ برابر پورتو با ضربه پنالتی از صعود به فینال بازماندند. تیم ژوزه مورینیو قهرمان نهایی لیگ قهرمانان در ان فصل بود.

دپور دیگر نمی توانست به همان شکل در بازار نقل و انتقالات سرمایه گذاری کند. شیر پول توسط رئیس باشگاه، آگوستو سزار لندویرو، که از اواخر دهه ١٩٨٠ كنترل باشگاه را بر عهده داشت، بسته شده بود. پس از هزینه‌های بلندپروازانه در آغاز، برای بازیکنانی مانند ببتو و ریوالدو و سپس روی ستاره‌های که باشگاه را به عنوان قهرمانی رساندند، دردسرساز بود، بدهی‌ها شروع شد و ایده حضور ستاره‌های فوق‌العاده در استادیوم ریازور به آرزو و قلمرو غیرقابل ورودی تبدیل شد. 

در یک کنفرانس مطبوعاتی در سال ٢٠٠٩، مربی وقت باشگاه در آن زمان، میگل آنخل لوتینا، ترکیب خود را برای بازی آخر هفته برای خبرنگاران فاش کرد و به شوخی از اسطوره‌های سوپر دپور مانند ژالمینیا، دوناتو، ماکای، ببتو و دیگو تریستان نام برد. روزهای باشكوهی كه با جمله تاسف بار «یادت می‌آید؟ روزهای خوبی داشتیم…» همراه می‌شود.

 

لانس | لوشامپیونه؛ 98-1997

شهر شمالی فرانسه به گفته Tripadvisor ممکن است مقصد توریستی داغی در میان شهرهای فرانسه نباشد؛ شهری یکی از جاذبه‌های اصلی آن تپه‌های سیاه رنگ است. هر بازدیدکننده‌ای از لانس از بازدید تپه‌های متعدد (دقیقاً ٥١) که از انبوه زباله‌های مواد زائد که در هنگام کندن زغال سنگ از زمین شکل گرفته و چشم‌انداز منطقه را در برگرفته است، کوتاهی نمی‌کند. این منظره بسیار دیدنی است و حتی به عنوان میراث جهانی یونسکو ثبت شده است.

نام مستعار باشگاه، شهر Les Sang et Or خون و طلا است و ساکنان آن بعد از ٩٢ سال تاسیس تیم فوتبال شهر، هرگز رویدادهای سال ١٩٩٨ را فراموش نخواهند کرد. لانس سال قبل از قهرمانی با مربیگری روژه لومه از سقوط نجات یافت. هنگامی که او رفت، دانیل لکلرک آنها را به عنوان قهرمانی رساند در حالیکه لانس در نیمه‌های راه در رتبه ششم جدول قرار داشت.

مردان مهم تیم که نقش عظیمی در قهرمانی لانس بازی کردند، آنتو دروبنجاک بهترین گلزن تیم به همراه ولادیمیر اسمیچر که بعدها به لیورپول پیوست و مارک ویوین فو بودند.

لانس در ٥ مورد به عنوان نایب قهرمانی دست یافته است که آخرین آنها به فصل ٢٣-٢٠٢٢ باز می‌گردد؛ جایی‌که تنها با یک امتیاز قافیه را به پاری-سن ژرمن باخت. لانس رقابت پرشوری با همسایه خود لیل  دارد که در “دربی دو نورد ” در مقابل یکدیگر به مبارزه می‌پردازند.

 

براتیسلاوا آرتمدیا | لیگ اسلواکی؛ 05-2004

این باشگاه قدیمی که از سال ١٨٩٨ با نام پوژونی گورنا پا گرفت، رکورد عجیبی را در اختیار دارد. این تیم در طول تاریخ خود ١٧ بار تغییر نام داده است؛ از جمله هیدرونیکا پترالکا، ارته مدیا پترالکا و در پی حمایت مالی آژانس تبلیغاتی به آرت مدیا براتیسلاوا Artmedia Bratislava تغییر نام داد و تحت همین نام در سال ٢٠٠٥ به عنوان قهرمانی اسلواکی دست یافت. اواسط دهه ٢٠٠٠ در حالی که تحت مربیگری ولادیمیر وایس قرار داشت، براتیسلاوا عنوان Corgoň Liga را به دست آورد، بعداً به مرحله گروهی لیگ قهرمانان اروپا راه یافت و در راه رسیدن به مرحله گروهی لیگ قهرمانان، سلتیک را ٠-٥ در هم کوبید تا بزرگ‌ترین موفقیت را در بین تمام باشگاه‌های اسلواکی به دست آورد. در سال ٢٠٠٨ دوگانه را کسب کرد، در طول فصل بعد، بیشتر اعضای تیم باشگاه را ترک کردند و سقوط به رده پنجم تا سال ٢٠١٤ ادامه پیدا کرد، پس از اینکه مالک تیم، باشگاه را ترک کرد تا نیروگاه‌های قدیمی اسلوان را تصاحب کند…آه… بقیه داستان با تغییر نام دیگری همراه بود!

لیدزیونایتد | لیگ دسته اول انگلیس؛ 92-1991

دو سال پیش از اینکه لیدز در سال ٩٢ با فوتبالی تماشای در مقابل دشمن سرسخت و منفور، منچستریونایتد به قهرمانی دست پیدا کند، در دسته دوم به‌سر می‌برد. بعد از این قهرمانی، طوفان قرمزها تا سال‌ها به وزیدن خود ادامه داد و فوتبال انگلستان را با آغاز لیگ برتر برای همیشه تغییر داد.

مربی تیم، هاوارد ویلکینسون مغز متفکر بود؛ قبل از یک دوره نسبتاً عجیب‌تر در ساندرلند، زمانی که طی جلسات تیم به بازیکنان خود با بیرون کشیدن دسته ای گزنه از کیف خود به معنای واقعی نشان داد، آماده است تا گزنه‌ها را با دست خود لمس کند.

مردان کلیدی تیم ویلکینسون، یکی دو تا نبودند؛ گری مک آلیستر، دیوید باتی، گری اسپید، گوردون استراکان (بازیکن سابق یونایتد) و برای چند بازی آخر ویلکینسون، مردی که اریک کانتونا را به انگلستان آورد، از او برای چند بازی آخر استفاده کرد.

به این لیست افراد دیگری را هم باید اضافه کرد. ویلکینسون مربی بسیار محترم و منظمی بود و ورود او به لیدز در اکتبر ١٩٨٨ پس از یک دوره موفقیت آمیز در شفیلد ونزدی رخ داد. در اولین فصل کامل خود در الند رود، او این باشگاه را به سمت صعود به دسته اول هدایت کرد. پس از کسب مقام چهارم در فصل ٩١-٩٠ ، او برای تقویت تیم لیدز تلاش کرد و در آماده سازی برای فصل قهرمانی تونی دوریگو مدافغ جناح چپ را از چلسی، راد والاس، مهاجم سریع از ساوتهمپتون و هافبک ناتینگهام فارست، استیو هاج را به خدمت گرفت (کسی که پیراهن مارادونا را در سال ٨٦ از او گرفت و دو سال پیش با رقم قابل توجهی در حراجی به فروش رساند).

در هفته ماقبل آخر فصل لیدز در برامال لین، خانه شفیلد یونایتد ٣-٢ با گل خودی شفیلد به پیروزی رسید و منچستر با شکست ٢-٠ مقابل لیورپول در آنفیلد با یک بازی باقی مانده عنوان را واگذار کرد.

منچستریونایتد، در مقابل لیورپول وا داد اما زمان سلطنت آن‌ها خیلی زود فرا می‌رسید و قرمزها تا سالیان سال در مسیر مخالف گام برداشتند. لیدز و ویلکینسون موفق نشدند دوران درخشان دان ریوی و تیم معرکه ٧٠ را تکرار کنند و در فصل دفاع از عنوان قهرمانی خود و اولین فصل لیگ برتر، با قرار گرفتن در رتبه هفدهم پایان بسیار ضعیفی داشتند.

آلانیا ولادی قفقاز | لیگ برتر شوروی؛ 95-1994

تیم فوتبال ولادی قفقاز در سال ١٩٢١ در دوران کمونیست‌ها تأسیس شد و اولین و تنها عنوان لیگ خود را در لیگ برتر روسیه در سال ١٩٩٥ به دست آورد.

پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، ١٤ عنوان از ١٥ عنوان اول روسیه توسط باشگاه‌های مسکو فتح شد؛ به جز یک استثنا؛ «اسپارتاک-آلانیا ولادی قفقاز»، در اوستیای شمالی در نزدیکی مرز گرجستان در سال ٩٥.

آلانیا پادشاهی قرون وسطای آلان ایرانی (اوستیان) بود که بین قرن‌های نهم تا سیزدهم در شمال قفقاز شکوفا شدند. در اوایل قرن دهم، توسط مُبلغ بیزانسی به مسیحیت گرایدند. با پایتختی که محل آن هنوز مورد بحث است.

بعدها در سال ٢٠٠٦ به دلیل بی نظمی از لیگ اخراج شدند، در سال ٢٠١٤ سقوط دوباره ای داشتند. قبل از آغاز فصل ١٧-٢٠١٦، اف سی آلانیا ولادی قفقاز که در لیگ دسته سوم فوتبال حرفه‌ای روسیه فعالیت داشت منحل شد و یک باشگاه رسمی جدید به نام اف سی اسپارتاک دوباره سازماندهی شد و برای حضور در لیگ ثبت نام کرد. اتحادیه فوتبال روسیه به دلیل بدهی‌های انباشته برای باشگاهی با همین نام، به اسپارتاک اجازه ثبت نام با استفاده از نام «آلانیا» را نداد.

 

آزد آلکمار | اردیویسه؛ 09-2008

پس از ٢٨ سال سلطه بر اردیویسه میان ٣ باشگاه برتر هلند، آژاکس آمستردام، آیندهوون و فاینورد روتردام شکسته شد. آزد قهرمان بلامنازع هلند شد؛ «پادشاه مرده است. زنده باد شاه».

لویی فن خال، دیوانه محبوب همه وقتی به آزد پیوست، چیزی برای اثبات داشت. دومین دوره او در بارسلونا در رتبه دوازدهم به پایان رسید و فصل قبل از آن در اردیویسه یازدهم شده بود اما در سال فصل ٠٩-٢٠٠٨ لویی حیله‌گر همه را به احساس امنیت کاذبی سوق داد.

آزد در فصل یاد شده برای دومین بار در تاریخ خود قهرمان هلند شد و این در حالی بود که در دو بازی اول فصل شکست خورده بود. سپس ٢٨ بازی لیگ را بدون شکست پشت سر گذاشت و در مجموع ٩٣٩ دقیقه دروازه خود را از گزند رقبا دور نگه داشت. به لطف لویی و بازیکنانی چون موسی دمبله و سرخیو رومرو که بعدها در یونایتد فقط نیمکت را گرم نگاه می‌داشت، آزد برای اولین بار در تاریخ خود به لیگ قهرمانان اروپا راه یافت.

تیم لوئیس فن خال با تبدیل شدن به اولین تیم خارج از «سه تیم بزرگ کشور» بعد از ٢٨ سال با کسب عنوان قهرمانی همه کارشناسان را شوکه کرد.

در شروع فصل از ١٢ کارشناس برجسته فوتبال هلند خواسته شد تا جدول رده بندی نهایی فصل را برای مجله فوتبال اینترنشنال پیش بینی کنند. هیچیک از این افراد آزد را انتخاب نکرده بود. در واقع، هیچ‌کدام حتی آزد را در مقام دوم هم قرار نداده بود. رتبه پنجم بالاترین رتبه آزد در این پیش بینی‌ها بود. لبخند آخر بازهم به فان خال تعلق داشت. او همه را کیش و مات کرد، همه را.

بلکبرن روورز | لیگ برتر انگلیس؛ 95-1994

طی یک رأی گیری در سال ۲۰۲۱ از 125 هزار نفر تحت عنوان «من در بریتانیا زندگی می‌کنم»، بلکبرن شهری در لنکشایر در میان ٥٠ مکان برتر انگلستان قرار گرفت و در سال ١٩٩٥ این شهر خانه قهرمان لیگ برتر انگلستان بود. باور می‌کنید؟

شعار این باشگاه «Arte et Labore» است، در زبان لاتین به معنای «با مهارت و کار سخت» است که در نشان این تیم هم دیده می‌شود.

در آن سال کنی دالگلیش با جک واکر، نجیب‌زاده‌ای در تجارت فولاد، با مهارت دالگلیش و دست و دلبازی واکر، تیم بسیار خوبی سر و هم کردند و با تلاشی بی‌شائبه بلاکبرن را از دسته دوم تا عنوان قهرمانی انگلستان پیش بردند. جوانانی به نام آلن شیرر و کریس ساتن نقش خود را در این قهرمانی به زیبایی هر چه تمام‌تر ایفا کردند. ٣٤ گل شیرر، به همراه ١٥ گل ساتن، زوج کشنده‌ای را شکل داده بود که لقب “SAS” (شیرر و ساتن) را به برای اشاره به آن زوج فوق‌العاده به ارمغان آورد.

واکر کنترل کامل باشگاه را در ژانویه ١٩٩١ به دست گرفت، جاه طلبی عظیمی داشت و هدفش این بود تا روورز را به بزرگ‌ترین و موفق‌ترین باشگاهی که انگلستان تا به حال دیده، تبدیل کند. او همچنین مدعی شد کاری خواهد کرد که منچستریونایتد «کم ارزش» به‌نظر برسد و انگیزه‌های خود را در مستندی در سال ١٩٩٢ درباره باشگاه بیان کرد.

من قصد دارم روورز را در جای که باید قرار دهم. بلکبرن روورز یکی از بزرگ‌ترین تیم‌های فوتبال در انگلیس است. آنها یکی از بنیانگذاران و تیم‌های اولیه تاریخ انگلستان هستند و ما می‌خواهیم آنها بلافاصله در جایگاه بهتری قرار بگیرند.

واکر در سال‌های مالکیت خود، بیش از ۲۵ میلیون پوند برای بازیکنان جدید هزینه کرد. این شامل شکستن دو رکورد نقل و انتقالات بریتانیا بود؛ جذب آلن شیرر از ساوتهمپتون با قیمت ۳.۳ میلیون پوند در سال ۹۲ و کریس ساتن از نوریچ سیتی با ۵ میلیون پوند در سال ۱۹۹۴.

بلکبرن پس از کسب مقام چهارم در فصل ۹۳-۹۲ و نایب قهرمانی در فصل ۹۴-۹۳، در فصل ۹۵-۹۴ با فوتبالی تهاجمی به مقام قهرمانی لیگ برتر رسید و به دوره ۸۱ ساله خود بدون قهرمانی در لیگ انگلیس پایان داد. آنها در نهایت با اختلاف یک امتیاز نسبت به منچستریونایتد به این مقام دست یافتند. روورز در بیشتر فصل پیشتاز بود، اما شکست ۲-۱ مقابل لیورپول، باشگاهی که کنی دالگلیش را “کینگ” می‌نامد، در آخرین روز فصل، برای دقایق کوتاهی امیدهای قهرمانی برباد رفته بنظر می‌رسید. با این حال منچستریونایتد تنها موفق شد به تساوی ۱-۱ در وستهم دست پیدا کند و قهرمانی لیگ برای اولین بار از سال ۱۹۱۴ به بلکبرن بازگشت. آنفیلد با آغوش باز، قهرمان قدیم خود؛ دالگلیش را در بر گرفت و رویای جک واکر محقق شد؛ در عرض پنج سال پس از خرید باشگاه، واکر، روورز را از دسته دوم قدیم به قهرمان انگلستان تبدیل کرده بود. باشکوه بود.

آلن شیرر

اختلاف جک واکر با یونایتد ادامه پیدا کرد؛ زمانیکه فرگوسن بطور جدی قصد داشت شیرر، بهترین مهاجم وقت لیگ را خریداری کند:

روورز هرگز نباید اجازه چنین اتفاقی را بدهد. یونایتد خوب می‌داند هواداران روورز هرگز ما را نمی‌بخشند اگر شیرر به باشگاهی برود که آن‌ها از آن تنفر دارند. هواداران ممکن است فقط با انتقال به بارسلونا یا میلان کنار بیایند، اما نه این باشگاه، نه یونایتد.

سرالکس فرگوسن، سرمربی منچستریونایتد، از ناتوانی در جذب شیرر از بلکبرن، ابراز خشم کرد.

احساس می‌کردم این معامله انجام نخواهد شد، فقط به این دلیل که جک واکر از منچستریونایتد متنفر است.

بعد از کسب عنوان و حضوری تلخ در لیگ قهرمانان اروپا، بلکبرن در سال ۱۹۹۹ سقوط کرد!

لیل | لیگ 1 فرانسه؛ 21-2020

پاری سن ژرمن، نیمار و کیلیان امباپه را در فصل ۲۱-۲۰ در تیم خود داشت و به تازگی به فینال لیگ قهرمانان اروپا رسیده بود؛ همه مطمئن بودند پاریسی‌ها به‌راحتی عنوان لیگ را تصاحب می‌کند. اما این اشتباهی بزرگ بود.

پاریسی‌ها، مائوریسیو پوچتینو طلسم شده و بدون تصاحب هیچ‌گونه جامی را به جای توماس توخل به مربیگری تیم خود انتخاب کردند. لیل از این اشتباه نهایت استفاده را کرد و با اختلاف یک امتیاز قهرمان لیگ فرانسه شد. این تیم در ۲۳ مه با پیروزی ۲-۱ در آنژه پس از پایانی دراماتیک در آخرین دیدار فصل عنوان قهرمانی لیگ ۱ را به‌دست آورد، این چهارمین عنوان قهرمانی لیل در لیگ ۱ بود که این‌بار با کریستوف گالتیه به دست آمد.

این باشگاه با لقب Les Dogues (نوعی نژاد سگ)، در طول تاریخ خود به دلیل استعدادیابی، شناسایی و پرورش استعدادها شهرت داشته است و آکادمی این تیم، فارغ‌التحصیلان برجسته‌ای مانند ادن هازارد، متیو دبوشی، یوهان کابای، لوکاس دینیه، بنژامن پاوار، دیووک اوریگی و مارتین تریه را ساخته و پرورش داده است.

کریستوف گالتیه

روچا | لیگ اروگوئه؛ 05-2004

تنها شش سال پس از تاسیس، روچا اولین باشگاه اروگوئه‌ای بود که موفق به کسب یک آپرتورا یا کلاسورا شد.

این یک نوآوری برای بسیاری از لیگ‌های فوتبال آمریکای لاتین بود. در آن فصل فوتبال از آگوست تا مه به دو بخش تقسیم شد و هر بخش قهرمان خود را داشت. آپرتورا و کلاسورا، کلمات اسپانیایی به‌معنای باز کردن و بستن هستند. در فوتبال ایالات متحده و کانادا به عنوان فصول بهار و پاییز شناخته می‌شوند.

زمانی که روچا در سال ۲۰۰۵ موفق به کسب قهرمانی شد، اولین باشگاه خارج از مونته ویدئو بود که در سال ۲۰۰۶ در کوپا لیبرتادورس بازی می‌کرد. این باشگاه در سال ۱۹۹۹ تاسیس شد و با عمر کم خود در سال ۲۰۰۳ به لیگ برتر اروگوئه صعود کرد.

در سال ۲۰۰۵، پس از کسب عنوان آپرتورا، تیم دور افتخار خود را با گاوی متعلق به رابرت سانتوریوی روزنامه‌نگار انجام داد. باشگاه در آن دوران هم در وضعیت نامطمئنی به‌سر می‌برد و بازیکنان زمین تمرین خود را، با گله گاوها تقسیم می‌کردند.

می‌خواهید بدانید بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟ روچا در کوپا لیبرتادورس با نتیجه ۵-۰ مقابل ولز سارسفیلد شکست خورد و در سال ۲۰۰۸ به دسته دوم سقوط کرد و ظاهراً اکنون در لیگ‌های آماتور روزگار می‌گذراند. همه این رویدادها فقط طی کمتر از ۲۵ سال رخ داد!

در آن فصل همه چیز درست پیش رفت و با کمی معجزه در و تخته با هم جور شدند. پنیارول در فرم نبود، ناسیونال هم همینطور، روچا تیم خوبی داشت و نتایج بازی رقبا به نفع روچا پیش رفت، شانسی که همیشه نصیب برندگان می‌شود.

یکی از روزنامه‌ها نوشت:

شما می‌توانید به دلیل تجربه یا به دلیل اینکه فوتبالی خوب و با کمی شانس به قهرمانی برسید.

روچا همه را داشت…

بورساسپور | سوپرلیگ ترکیه؛ 10-2009

زمانی که کروکدیل‌ها در سال ۲۰۱۰ در رقابت قهرمانی، فنرباحچه را با یک امتیاز اختلاف پشت سر گذاشتند، هیچ تیمی خارج از استانبول به مدت ۲۶ سال قهرمان لیگ ترکیه نشده بود. بورساسپور قبلاً هرگز به عنوان قهرمانی نزدیک هم نشده بود و تنها جام دیگر آنها جام حذفی ترکیه در سال ۸۶ بود؛ بنابراین این باشگاه به جام برندگان جام اروپا ۸۷-۸۶ راه یافت و در دور اول در مقابل قهرمان آن فصل جام، آژاکس امستردام باخت.

بزرگ‌ترین پیروزی در فصل قهرمانی، برد کلیدی ۳-۲ خارج از خانه مقابل فنرباحچه بود، در حالیکه با دو گل عقب بودند. این برد باعث شد بورساسپور تنها دومین باشگاه در تاریخ سطح بالای ترکیه در خارج از «سه تیم بزرگ استانبول» باشند که قهرمان سوپر لیگ شدند، دیگری ترابزون اسپور بود (و بعداً استانبول باشاک‌شهیر به‌عنوان سومین تیم خارج از سه تیم بزرگ سنتی به این جمع پیوست که پیش از این درباره آن‌ها صحبت کردیم).

آن‌ها با اسکات کارسون و کنی میلر قرارداد بستند و در ادامه به یک استادیوم شیک به شکل تمساح و به نام تمساح آرنا نقل مکان کردند. ناتوانی آن‌ها در پرداخت بدهی‌شان باعث شد که از جذب بازیکنان جدید محروم شوند و در ۷ آوریل ۲۴، این باشگاه پس از شکست خانگی در برابر ترابزون FK، برای اولین بار در تاریخ خود به دسته چهارم سقوط کرد. برای خیلی‌ها، تاریخ سازی همیشه دشواری و عواقب تلخ و دردناک خودش را داشته است.

بانفیلد | لیگ دسته اول آرژانتین؛ 09-2008

اسم باشگاه بانفیلد نام یک مهندس راه‌آهن انگلیسی است که اولین لوکوموتیو را در سال ۱۸۵۷ در بوئنوس آیرس هدایت کرد، گرفته شده است. در راه رسیدن به عنوان قهرمانی آپرتورا در سال ۲۰۰۹، بانفیلد قطار قدرتمند و غیرقابل کنترل خود را از خطوط دفاعی تیم‌های دسته اول عبور داد.

در ۱۳ دسامبر ۲۰۰۹، اگرچه بانفیلد با نتیجه ۲-۰ از بوکا جونیورز شکست خورد، اما نیولز اولد بویز، نزدیک‌ترین رقیب بانفیلد، نیز توسط سن لورنزو ۲-۰ مغلوب شد و اتلتیکو بانفیلد اولین عنوان خود را پس از ۱۱۳ سال در بالاترین رده فوتبال آرژانتین کسب کرد. کاپیتان کریستین لوکتی، یکی از کسانی که مورد تشویق شدید هواداران قرار گرفته بود، اظهار کرد: «این یک رویا است که به حقیقت پیوسته است، این یک معجزه است…»

مرد کلیدی و از ستارگان تیم هامس رودریگز، نوجوان کلمبیایی بود که اندکی بعد به پورتو پیوست. پس از کسب اولین عنوان، بانفیلد در کوپا لیبرتادورس ۲۰۱۰ بازی کرد، پس از کسب رتبه پانزدهم در آپرتورا ۲۰۱۰، خولیو سزار فالسیونی دروازه‌بان سابق و مربی مشهور، دومین دوره موفقیت‌آمیز خود را در باشگاه پایان داد و سپس به استخدام بوکا جونیورز در آمد.

تحت مدیریت او، بوکا جونیورز برای اولین بار پس از سال ۲۰۰۸، به قهرمانی دسته اول آرژانتین در سال ۲۰۱۱ رسید؛ بدون شکست و با تنها ۴ گل خورده در ۱۷ بازی. جالب اینجاست بعد غلبه ۳-۰ مقابل بانفیلد، با دو بازی باقی مانده به قهرمانی دست یافتند.

تاوریا سیمفروپل | لیگ اوکراین؛ 92-1991

تاوریا در دوران اتحاد جماهیر شوروی تنها یک فصل را در لیگ برتر گذراند؛ بنابراین زمانی که موفق شدند دیناموکیف را در کورس قهرمانی شکست دهند و اولین قهرمانی لیگ برتر اوکراین را پس از استقلال در سال ۱۹۹۲ به دست آوردند، موفقیتی شوکه کننده و حیرت‌آور به حساب می‌آمد. آنها دیگر هرگز نزدیک به این جاده پرشکوه هم نشدند، حقیقتا هیچ تیمی نشد!

پس از الحاق کریمه به فدراسیون روسیه در سال ۲۰۱۴، این باشگاه پس از ۵۶ سال مجبور به توقف فعالیت خود شد، در حالی که در شبه جزیره کریمه اشغالی یک باشگاه جدید متشکل از تعدادی از کارکنان و بازیکنان آن با نام جدید سیمفروپل TSK FC به اتحادیه فوتبال روسیه پیوست.

سیمفروپل در کریمه است، بنابراین وقتی روسیه در سال ۲۰۲۲ این منطقه را مورد تهاجم قرار داد و ضمیمه خود کرد، آنها به خرسون نقل مکان کردند، در همان سال پس از اشغال استان خرسون، تاوریا وادار شد فعالیت‌های باشگاهی خود را بطور کل متوقف کند. پایانی بدترین از این نمی‌شد، برای تیم فوتبال، هواداران و کشوری که هنوز با جنگ دست و پنجه نرم می‌کند.

توئنته | اردیویسه؛ 10-2009

بیچاره استیو مک کلارن؛ تنها کسی است که عنوان قهرمانی اردیویسه را در تاریخ اف سی تونته به دست آورده اما در هلند فقط زمانی را به یاد می‌آورند که او در مصاحبه تلویزیونی، انگلیسی را با لهجه هلندی عجیب و مسخره‌ای صحبت کرد!

مک لارن پس از دوران فاجعه‌بارش با تیم ملی انگلیس و آن چتر در روزی بارانی که تنها یادگارش در تیم ملی است، به هلند رفت و در سال ۲۰۱۰ موفق شد آژاکس و لوئیس سوارز اروگوئه‌ای را از قهرمانی محروم کند.

بازیکنان مهم توئنته در آن فصل، برایان رویز، مهاجم فولام، و رونی استام، برنده جام حذفی با ویگان بودند که اخیراً به ظن پولشویی دستگیر شده‌اند. توئنته اولین قهرمانی اردیویسه خود را در پایان رقابتی به دست آورد که تنها دو شکست در کارنامه خود داشت و در ۱۶ از ۱۷ بازی خانگی به پیروزی رسیده بود. قهرمانی در آخرین روز فصل تایید شد، زمانی که خارج از خانه ناک بردا را با نتیجه ۲-۰ شکست دادند.

توئنته تیمی از «اِنسخده» در شرق هلند در سال ۱۹۶۵ از ادغام دو باشگاه حرفه‌ای به نام‌های اسپورت کلاب اسنخده و انسخده بویز تشکیل شد. یکی از این پیشینیان، اس‌سی انسخده، یک قهرمانی هلند را در سال ۱۹۲۶ به دست آورده است.

اولین موفقیت‌های این باشگاه درست پس از ادغام در سال ۱۹۶۵، تحت مربی مبتکر کیس رَیورز آغاز شد. بهترین فصل آن‌ها در اردیویسه پیش از این قهرمانی، در سال ۷۴-۱۹۷۳ بود که در آن توئنته برای قهرمانی هلند با فاینورد مبارزه کرد. رویارویی رو در رو در آخرین بازی فصل، در روتردام، جای که فاینورد با نتیجه ۲-۳ پیروز شد، سرنوشت را کمی تغییر داد. کسب جایگاه دوم باعث شد این تیم در جام یوفا جایگاهی کسب کند.

طرفداران تیم معروف به توکرها، از حضور تیم خود در جام یوفا در فصل بعدی با رسیدن به فینال یوفا بیشترین لذت ممکن را بردند. در راه رسیدن به فینال، تیم‌های چون یوونتوس را حذف کردند. در فینال رفت و برگشت این جام با قوانین آن دوران، در خانه ۰-۰ کردند و در دیدار برگشت ۱-۵ از بروسیا مونشن گلادباخ شکست خوردند.

استیو مک‌کلارن اولین انگلیسی بود که یک تیم هلندی را پس از بابی رابسون در سال ۱۹۹۲ با آیندهوون به‌عنوان قهرمانی رساند.

 حتی اکنون، بعد از ۱۷ سال در ۲۱ نوامبر ۲۰۰۷، زمانی که انگلیس با کرواسی در یک بازی حساس مقدماتی یورو ۲۰۰۸ برخورد داشت و نتیجه مساوی برای انگلیس کفاف می‌داد، خود را در معرض هجوم و تمسخر بسیاری قرار داد. هنوز هم تصویر او شما را در حالیکه انگلیس طی ۱۴ دقیقه ۲-۰ عقب افتاده بود، مات و مبهوت می‌کند. مک‌کلارن به چمن ومبلی خیره شده، در یک دست، یک فنجان قهوه دارد و در دیگری یک چتر.

از آن زمان به بعد نام مستعار مک‌کلارن و آن دیدار به «ابلهی با چتر The Wally With The Brolly» معروف شد. یک مربی عالی که نوآوری تاکتیکی اش به منچستریونایتد و فرگوسن کمک کرد سه گانه را در سال ۹۹ کسب کند، به دلیل انتخاب چتر محافظ در هوای بارانی، برای همیشه به یک چهره کمدی و جوک یک ملت تبدیل شد.

ریه کا | لیگ کرواسی؛ 17-2016

ریِه کا شهر زیبایی است ولی در استادیوم ۸۰۰۰ نفری این تیم، جایگاه تماشاگران میزبان شبیه قفس است. در آن فصل ریکا و نه هایدوک اشپلیت، با سربلندی از زیر سایه بزرگ‌ترین باشگاه‌ کرواسی بیرون آمد، و روند ۱۸ عنوان قهرمانی در ۱۹ سال دینامو زاگرب را قطع کرد.

زمانی که ریکا در سال ۲۰۱۷ به مقام اول دست یافت این اولین باری بود که در تاریخ ۱۱۸ ساله خود قهرمان می‌شد. مربی تیم آن فصل ماتاژ کک بود که اخیراً در تساوی صفر-صفر اسلوونی با انگلستان در یورو 2024 مربیگری اسلوونیایی‌ها را برعهده داشت.

این باشگاه به عنوان یک باشگاه تنیس، فوتبال، شنا، دوچرخه‌سواری و دو و میدانی تأسیس شد. اولین فعالیت‌های بخش فوتبال باشگاه که توسط تواریخ ثبت شده در ۲۵ نوامبر ۱۹۰۶ بوده است، و مورخان هنوز در حال بررسی فعالیت‌های فوتبال در دوره‌های پیش از این تاریخ هستند. از اینرو، در حال حاضر این تاریخ آغاز رسمی ریکا به عنوان یک باشگاه فوتبال در نظر گرفته می‌شود و به همین دلیل ریه کا قدیمی‌ترین باشگاه فوتبال همچنان فعال در قلمرو جمهوری کرواسی امروزی است.

پس از فروپاشی یوگسلاوی در سال ۱۹۹۲، ریه کا در فصل افتتاحیه خود به لیگ اول فوتبال کرواسی پیوست. در سال ۱۹۹۵، به دنبال بسیاری از باشگاه‌های دیگر در طول جنگ کرواسی برای استقلال نام خود را به اچ‌ان‌کا ریه کا تغییر داد و پیشوند کرواسی را به نام خود اضافه کرد. ریه کا یکی از تنها چهار باشگاهی است که هرگز سقوط نکرده و اکنون به عنوان یکی از سه باشگاه برتر کرواسی محسوب می‌شود.

ریه کا باید ۱۸ سال پیش از این به اولین عنوان خود دست پیدا می‌کرد و به زعم اشتباه داوری در فصل ۹۹-۱۹۹۸ باعث شد که ریکا اولین قهرمانی خود را از کف بدهد. در یک بازی مانده به پایان فصل، ریکا یک امتیاز از کرواسی زاگرب جلوتر بود و برای تثبیت عنوان قهرمانی نیاز به یک برد خانگی مقابل اوزیک داشت. بازی با تساوی ۱-۱ ادامه داشت. در دقیقه ۸۹، آدمیر حسنچیچ، مهاجم ریکا، با پاس بارناباس شتیپانوویچ گل حیاتی را به ثمر رساند. لحظاتی بعد، کمک داور پرچم خود را به اهتزاز درآورد و داور گل پیروزی و قهرمانی ریکا را به دلیل آفساید مردود اعلام کرد. پس از تحقیق و تجزیه و تحلیل سه بعدی معلوم شد گل حسنچیچ اصلاً آفساید نبوده است و ریه کا به اشتباه اولین عنوان قهرمانی خود را از دست داده است. تحقیقات فاش کرد که فرانجو تویمان، رئیس جمهوری کرواسی و هوادار سرسخت کرواسی زاگرب، در اوایل سال ۹۹ به سازمان‌های اطلاعاتی این کشور دستور داد تا داوران، مقامات و روزنامه نگاران فوتبال جاسوسی کنند تا اطمینان حاصل کند که باشگاه زاگرب به قهرمانی لیگ دست پیدا می‌کند.

ناتینگهام فارست | دسته اول انگلیس؛ 78-1977

در دوران قدیم، معجزات بیشتری محتمل بود و فقط مدعیان همیشگی به قهرمانی نمی‌رسیدند. این فوق العاده بود.

البته با توجه به اینکه فارست به دو قهرمانی جام باشگاه‌های اروپا دست یافت، شاید قهرمانی در لیگ کار بزرگی به نظر نرسد، اما این اتفاق زلزله شدیدی در فوتبال انگلستان و اروپا ایجاد کرد.

پیش از این مفصل از فارست صحبت کرده‌ایم ولی باید تکرار کرد زمانی که برایان کلاف پرشور و متفاوت با تیلور، دستیار او، هدایت فارست را بر عهده گرفت، این تیم در رده شانزدهم دسته دوم قرار داشت. آنها در سال ۷۷ صعود کردند و یک سال بعد به تنها قهرمانی خود در تاریخ باشگاه دست یافتند. با قدرت بلامنازع لیورپول در آن دوران، این موردی معجزه‌آسا و حیرت‌انگیز بود، و حیرت‌انگیزتر، آن بود که این معجزه در اروپا ادامه یافت.

فارست با هفت امتیاز بالاتر از لیورپول به مقام قهرمانی رسید و به یکی از معدود تیم‌ها (و جدیدترین تا امروز) تبدیل شد که در فصل بعد از صعود از دسته دوم، عنوان قهرمانی دسته اول را به دست آورده است! خارق العاده بود.

آیا می‌دانستید؟ فارست تنها باشگاهی در جهان است که بیشتر از کسب قهرمانی داخل کشور، جام اروپایی به‌دست آورده است!

داستان زوج استثنایی برایان کلاف و پیتر تیلور با فارست، خیره‌کننده و شگفت‌انگیز بود. برای اطلاعات بیشتر، مستند  «به معجزات باور دارم I believe in miracles» را تماشا کنید. 

لاریسا | لیگ یونان؛ 88-1987

فقط یک باشگاه خارج از آتن یا سالونیکی قهرمان لیگ یونان شده است؛ لاریسا در سال ۱۹۸۸.

در رقابت قهرمانی همه چیز به‌سادگی به‌دست نیامد ولی این مشکل خارج از میادین فوتبال بود. یکی از بازیکنان این تیم، در تست داروهای نیروزا مردود شد و فدراسیون، درجا از لاریسا ۴ امتیاز کسر کرد. هواداران خشمگین، به مدت پنج روز بزرگراه و خطوط راه‌آهن را مسدود کردند تا این تصمیم لغو شود.

مشروح آن از این قرار است؛ در ۱۶ مارس ۱۹۸۸ دادگاه جرائم ورزشی تصمیم به کسر ۴ امتیاز از لاریسا AEL داشت. دلیل آن «پرونده دوپینگ» پرسر و صدا، جنجالی و معروف مهاجم بلغارستانی، گئورگی سینگوف بود که حضور کمی در مسابقات قهرمانی داشت. در آزمایش او معلوم شده بود این بازیکن از کدئین استفاده کرده است، دارویی که به هیچ‌وجه تاثیر مثبتی بر عملکرد یک ورزشکار ندارد. تئوری‌های زیادی در مورد آنچه واقعاً اتفاق افتاد نقل شد؛ بعضی ادعا می‌کردند سینگوف آنفلوانزا داشته است و دیگران مدعی توطئه و دستکاری در آزمایش بودند.

در این اوضاع، ناگهان کل شهر لاریسا قیام کرد و در مدت کوتاهی با هر آنچه ممکن بود، جاده‌ها را مسدود کردند و یونان عملاً به دو نیم تقسیم شد. هواداران و مردم لاریسا باور داشتند حق مسلم آن‌ها زیر پا گذاشته شده است. موانع در بزرگراه‌های سراسری تا مداخله رهبران سیاسی و ورزشی ٥ روز تمام طول کشید. بالاخره تصمیم گرفته شد نظم را بازگردانند و ماده مورد نظر را نیز تغییر دادند.

از ٢١ مارس ٨٨، رسماً اعلام شد؛ تیم‌ها برای دوپینگ احتمالی بازیکنان مسئول تلقی نخواهند شد. اگرچه لاریسا تا حد زیادی مسئول دوپینگ روانی هواداران خود بود، پس از این حوادث با غلبه بر تردید و اضطراب در بازی ماقبل آخر فصل با گل دقیقه ٨٧ مقابل ایراکلیس، با شوت باورنکردنی میتسیبوناس به ٣ امتیاز اختلاف به قهرمانی دست یافت. لاریسا AEL تاکنون اولین و تنها تیم منطقه سالی است که به قهرمانی یونان دست یافته است.

بوآویشتا | لیگ برتر پرتغال؛ 01-2000

عناوین قهرمانی در پرتغال نیز دقیقاً در میان شهرها و تیم‌های مختلف پخش نمی‌شوند. سه تیم، مدعیان همیشگی هستند؛ بنفیکا، پورتو و اسپورتینگ. تنها قهرمانان دیگر، بلننسس در سال ١٩٤٦ و بوآویشتا در سال ٢٠٠١ هستند.

مردان جیمی پاچکو تنها با یک امتیاز اختلاف از رقیب سرسخت و همشهری خود پورتو که دربی‌های جانانه ای در برابر هم دارند، قهرمان لیگ شد. سپس نایب قهرمان فصل، ژوزه مورینیو را به خدمت گرفت و سلطنت بوآویشتا، زود و سریع و بی‌معطلی به پایان رسید.

تیم پاچکو در ٣٤ بازی تنها ٢٢ گل دریافت کرد و فقط یک بار در خانه شکست خورد. این تیم شامل ریکاردو در دروازه بود؛ همان دروازه‌بان معروف در یورو ٢٠٠٤ که انگلستان را در ضربات پنالتی ذله کرد؛ پنالتی داریوس واسل را بدون دستکش مهار کرد، پنالتی پیروزی‌بخش را به ثمر رساند و به افسانه‌های تاریخ فوتبال پرتغال پیوست.

دیگر بازیکنان قابل اشاره، دپتی، محصول آکادمی تیم در هافبک، اروین سانچز بولیویایی و هافبک هجومی و متخصص در ضربات آزاد، دودا و مارتلینیون در جناحین و الپیدیو سیلوا مهاجم برزیلی که با ١١ گل بهترین گلزن باشگاه بود.

بوآویشتا به مرور رشد کرد و به یک باشگاه ورزشی مهم در پرتغال تبدیل شد؛ از التقاطی‌ترین باشگاه‌ها در منطقه شمالی پرتغال و یکی از باشگاه‌های خاص ورزشی در این کشور به‌شمار می‌رود که در مجموع در ١٦ ورزش گوناگون مشغول به فعالیت است. با بخش‌هایی که به ورزش‌های مختلفی از جمله فوتبال، شطرنج، ژیمناستیک، دوچرخه‌سواری، فوتسال، والیبال، هاکی و بوکس و سایر موارد اختصاص داده شده بود، قابل‌توجه‌ترین بخش فوتبال بود که به علامت تجاری آنها تبدیل شد. پیراهن‌های چهارخانه سفید و مشکی این باشگاه مشهور است.

در ژوئن ٢٠٠٨، بوآویشتا به دلیل نقشی که در رسوای تبانی آپیتو دورادو (سوت طلایی) برای خرید داوران در فصل 04-2003 داشت، به سقوط محکوم شد.

در ژانویه ٢٠١٣، ژائو لوریرو که بعد از رسوایی استعفا کرده بود به در خواست هزاران نفر از هواداران باشگاه، بار دیگر به عنوان رئیس بوآویشتا انتخاب شد. پس از یک مبارزه قانونی طولانی، در ژوئن ٢٠١٣، بوآویشتا حق بازگشت به لیگ برتر را داشت. لوریرو تلاش سختی به خرج داد و پس از مذاکره با طلبکاران باشگاه، بدهی ٦٥ میلیون یورویی باشگاه را به نصف کاهش داد. پس از شش سال غیبت، بوآویشتا در فصل ١٥-٢٠١٤ با مربیگری پتی، یکی از اعضای تیم قهرمان در سال ٢٠٠١، به لیگ برتر بازگشت.

کایزرسلاترن | بوندسلیگا؛ 98-1997

زمانی که کایزرسلاترن در سال ١٩٩٦ با وجود بردن جام حذفی، در رده شانزدهم قرار گرفت و یک هفته پیش از فینال حذفی سقوطش به دسته پایین‌تر قطعی شد، هیچکس تصور نمی‌کرد ظرف دو سال ظرف قهرمانی آلمان را از آن خود کند. اوتو رهاگل، سرمربی آینده یونان و برنده یورو ٢٠٠٤، لاترن را به سمت صعود و سپس قهرمانی در فصول متوالی هدایت کرد، با رکوردی یکسان که عجیب به نظر می‌رسد؛ در هر دو فصل دقیقاً به ١٩ برد، ١١ تساوی و ٤ باخت دست یافت.

در آن زمان، کایزرسلاترن یکی از تنها چهار تیم از ١٦ تیم اصلی بود که از زمان آغاز لیگ در هر فصل بوندسلیگا حضور داشت و هرگز به دسته‌های پایین سقوط نکرده بود. دیگر باشگاه‌های این گروه شامل این سه تیم بود؛ آینتراخت فرانکفورت (که در همان فصل سقوط کرد)، کلن (سقوط در ١٩٩٨)، و دایناسورهای هامبورگ، که رکورد آن‌ها نیز در سال ٢٠١٨ به پایان رسید.

لاترن در اولین تلاش در سال ١٩٩٧ از بوندسلیگا ٢ صعود کرد و بلافاصله با مربی کهنه‌کار، ناباورانه به قهرمانی بوندسلیگا رسید. طبق معمول همیشه رقیب اصلی بایرن بود و اتفاقاً برنامه مسابقات به گونه‌ای بود که هر دو باشگاه در روز اول در استادیوم المپیک مونیخ به مصاف هم رفتند. کایزرسلاترن با پیروزی غیرمنتظره ١-٠ به خانه بازگشت و پس از یک برد ١-٠ دیگر در مقابل هرتابرلین پس از دو بازی در صدر جدول لیگ قرار گرفت و در نهایت پس از روز چهارم و تا پایان فصل در صدر جدول لانه‌ای دائمی ساختند.

آندریاس برمه کهنه‌کار و پسر جوان همه کاره‌ای به نام میشائیل بالاک و ٢١ گل اولاف مارشال از عاملین اصلی قهرمانی مردان رهاگل بودند.

جشن قهرمانی در استادیوم فریتز والتر Fritz-Walter-Stadion دیدنی بود، این استادیوم در سال ١٩٨٥ به نام فریتز والتر، کاپیتان تیم ملی آلمان غربی و قهرمان جام جهانی ١٩٥٤، نامگذاری شده است. والتر تمام دوران حرفه ای خود را در کایزرسلاترن سپری کرده بود…

مون پلیه | لیگ 1 فرانسه؛ 12-2011

زمانی که پاری سن ژرمن در سال ٢٠١١ از سوی قطر اسپورتس اینوستمنت خریداری شد، انتظار می‌رفت بی‌معطلی بر فوتبال فرانسه مسلط شود. این اتفاق روی نداد و مون پلیه در سال ٢٠١١ برای اولین و آخرین بار تا امروز در تاریخ خود به مقام قهرمانی فرانسه دست یافت. این در حالی است که این تیم، فصل قبل در رده چهاردهم قرار گرفته بود. بعد از کسب عنوان، رئیس عجیب و غریب باشگاه، لوئیس نیکولین، برای جشن قهرمانی موهای خود را به رنگ نارنجی و آبی در آورد.

اولین عنوان قهرمانی با ٨٢ امتیاز، سه امتیاز بیشتر از پاری سن ژرمنِ نایب‌قهرمان به‌دست آمد. در آخرین روز فصل، در ٢٠ مه ٢٠١٢، در دیداری تب‌دار که به دلیل خشونت تماشاگران متوقف و خدشه‌دار شد، جان اوتاکا یک گل زد تا پیروزی ٢-١ مقابل اوسر عنوان قهرمانی لیگ ١ را برای مون پلیه به ارمغان بیاورد. مون پلیه پنجمین باشگاه متفاوتی بود که از فصل ٠٧-٢٠٠٦ لیگ ١ را برای اولین بار در تاریخ خود از آن خود کرده بود که متعاقب آن به لیگ قهرمانان اروپا راه یافت.

اولیویه ژیرو رکوردار فعلی گل برای تیم ملی فرانسه با ٥٧ گل، فصل معروف مون پلیه را با ٢١ گل و ٩ پاس گل به پایان رساند، علی رغم تعداد گل مساوی با نِنِه از پاری سن ژرمن، بخاطر گل‌های بیشتر در جریان بازی، به عنوان بهترین گلزن لیگ انتخاب شد. و خیلی سریع در فصل بعد از آن، آرسن ونگر او را برای آرسنال خریداری کرد.

رییس باشگاه، لوئیس نیکولین در دنیای فوتبال فرانسه به خاطر خلق‌وخوی انفجاری و غیرقابل‌کنترل و مصاحبه‌های طوفانی و طغیان‌های مکرر شناخته و معروف بود. از جمله این موارد می‌توان به ٣١ اکتبر ٢٠٠٩ اشاره کرد. نیکولین، بنوا پدرتی، کاپیتان اوسر که مون پلیه به تازگی در برابر آن‌ها شکست خورده بود را با عبارتی بسیار توهین‌آمیز خطاب کرد.. نیکولین قول داد در دیدار بعدی دو تیم با پدرتی، رفتاری خواهد شد که لایق آن است.

بساطی شد و نیکولین در حالیکه روز بعد عذ خواهی کرد، شورای ملی اخلاق به نیکولین چهار ماه محرومیت از انجام وظایف رسمی داد و گفت که اظهارات وی «تبعیض‌آمیز و تهدیدآمیز» بوده است.

در ٣٠ دسامبر ٢٠١١، روزنامه اکیپ اظهارات نیکولین در مورد کارلو آنچلوتی، مربی پاری سن ژرمن را گزارش کرد: «رولاند کوربیس را به آنچلوتی ترجیح می‌دهم. بهترین مربیان، کسانی هستند که با بازیکنان نیمه خوب عناوین کسب می‌کنند.»

نیکولین از سال ١٩٧٤ تا زمان مرگش در سال ٢٠١٧، دقیقاً در روز تولد خود بخاطر حمله قلبی، به عنوان رئیس باشگاه ورزشی مون پلیه انجام وظیفه کرد. سه تیم از دو تیم تاپ این لیست داستان مشروح‌تری دارند.

اوبیلیچ | لیگ صربستان؛ 98-1997

در میان تمام حکایت‌های مختلف، این یکی از آن داستان‌های متفاوت و یگانه‌ای است که زیاد بازگو نشده و مطمئناً از آن مطلع نیستید.

به جز دو تیم سرشناس ستاره سرخ و پارتیزان بلگراد، تنها قهرمان دیگر صربستان، اوبیلیچ بلگراد در سال ١٩٩٨ بود. دو سال پیش از آن، «ژلیکو راژناتوویچ» معروف به ارکان، فرمانده سابق شبه‌نظامی، که بعداً به جنایات جنگی متهم شد، کنترل تیم را بر عهده گرفت. گزارش‌های متعدد حاکی از آن بود که ارکان بازیکنان حریف را تهدید می‌کرده و حتی به حبس آن‌ها در گاراژ منزل خود دست می‌زده است.

باشگاه فوتبال اوبیلیچ در سال ١٩٢٤ توسط گروهی از علاقه‌مندان جوان تأسیس شد و به افتخار قهرمان ملی و بسیار محبوب صرب، میلوش اوبیلیچ، شوالیه قرون وسطا که در نبرد افسانه‌ای و جهنمی کوزوو در سال ١٣٨٩ کشته شد، نامگذاری شده است. اوبیلیچ موفق شده بود شبانه خود را به خیمه امپراتور عثمانی، «مراد اول» برساند و با ضربات شمشیر گلو و شکم او را بدرد.

برای صرب‌ها، نبرد کوزوو با شکست همراه شد اما پیروزی معنوی به همراه داشت که ستون فقرات هویت ملی صرب‌ها را تا به امروز تشکیل داده است. اسطوره سازی اندکی پس از این رویداد آغاز شد و سالگرد نبرد کوزوو روزی مقدس در تقویم سالیانه صربستان است. اوبیلیچ در بین سال‌های ١٩٩٦ تا ٢٠٠٠ که به «سال‌های آرکان» شهرت دارد، تحت سلطه او قرار گرفت.

در ژوئن ٩٦، جنایتکار و خلافکار حرفه ای و رهبر شبه نظامی، باشگاه اوبیلیچ را مال خود کرد و به سرعت «پیروزی‌ها» اغاز شد و این تیم به اوج فوتبال یوگسلاوی رسید، جایی که فقط و فقط در انحصار ستاره‌های سرخ یا پارتیزان بود. در فصل ٩٧-١٩٩٦، اوبیلیچ لیگ B کشور را با عنوان اول به پایان رساند و برای اولین بار به لیگ A صعود کرد (لیگ به دو گروه A و B تقسیم شد و هر گروه شامل ١٠ تیم می‌شد).

در فصل ٩٨-١٩٩٧، اوبیلیچ با مربیگری دراگان اوکوکا، برای اولین بار قهرمان این کشور شد. این فصل یکی از قابل توجه‌ترین فصول تاریخ فوتبال یوگسلاوی است. در همین فصل، اوبیلیچ به فینال جام حذفی یوگسلاوی نیز رسید،اما بازی را به پارتیزان باخت و دوگانه را از دست داد. در اولین مرحله مقدماتی لیگ قهرمانان اروپا ٩٩-١٩٩٨، اوبیلیچ در مجموع ٤-١ باشگاه ایسلندی ÍBV را شکست داد و در دور دوم مقابل بایرن مونیخ، قهرمان آلمان قرار گرفت. در بازی رفت در مونیخ، بایرن ٠-٤ پیروز شد و بازی برگشت ١-١ به پایان رسید. در لیگ داخلی، اوبلیچ موفق نشد از عنوان خود دفاع کند، اما نایب قهرمان فصل ٩٩-١٩٩٨ شد و در فصل بعد از آن به مقام سوم دست یافت.

در این دوره، اوبیلیچ نوپا، در یک روند باورنکردنی در ٤٧ بازی متوالی لیگ بدون شکست ماند (از بازی یازدهم فصل فصل ٩٨-٩٧ تا روز دوم فصل ٠٠-٩٩)

به گفته روزنامه نگار فرانکلین فوئر، و نویسنده کتاب «فوتبال چگونه جهان را توضیح می‌دهد» این شاهکار با جنجال و رسوایی‌های بزرگی رخ داد.

ورود اسلوبودان میلوشویچ به صحنه و برنامه ملی‌گرایانه و به شدت افراطی طرفدار صربستان، در آغاز مانند نبرد کوزوو و میلوش اوبیلیچ دقیقاً شش قرن پیش از آن که قهرمانانه جان باخت، به شدت بر باشگاه تأثیر گذاشت و در این بین یکی از مغرورترین، خشن‌ترین و جنجال برانگیزترین چهره‌های زیرزمینی بلگراد، ژلیکو راژناتوویچ معروف به آرکان قدرت بسیاری گرفت. این جنایتکار حرفه ای و همکار سابق سرویس مخفی SFRY در سال ١٩٨٩ ناگهان از ناکجاآباد ظاهر شد و به رهبر افراطی گروه هواداران ستاره سرخ تبدیل شد. اولین برخورد او با باشگاه اوبیلیچ چند سال پیش از این روی داده بود، وقتی که او از زندان آزاد شد، استادیوم باشگاه درست روبروی خیابان زندان مرکزی بلگراد قرار داشت و این اولین چیزی بود که هنگام خروج از دروازه‌های زندان دیده بود!

بودجه باشگاه به شدت افزایش یافت، پیشاهنگان یکشنبه‌ها در ورزشگاه حضور داشتند، با این حال هواداران وفادار قبلی از تیم محبوب خود دل کنده بودند. آن‌ها می‌دانستند مشکلی عمیق در باشگاه وجود دارد و میل نداشتند بخشی از آن جریان باشند.

آرکان مشکلی در این رابطه نداشت، او ١٠٠،٠٠٠ مارک آلمان روی قهرمانی تیمش در همان اولین فصل در لیگ برتر در سال ٩٨ شرط بندی کرد،. برای اطمینان از اینکه همه چیز به خوبی پیش می‌رود و ثابت کند هر کاری را که مایل است انجام خواهد داد، حتی یک مدرک مربیگری با بالاترین نمرات در موضوع «چگونه بازیکنان را قبل از بازی انگیزه دهیم»، گرفت!

کار سخت و انضباط، این نسخه من است. بازیکنان ناشناس خارج از لیگ را به اینجا آوردم و همه آن‌ها را به یک جنگجوی واقعی تبدیل کردم. آنها حقوق خوبی می‌گیرند. من به تمام وعده‌هایم عمل می‌کنم. بله، شایعاتی درباره دوپینگ شنیده‌ام، می‌دانید، این درست است، آنها قبل از هر مسابقه بیکن و سیر می‌خورند.

در کنار همه شوخی‌ها و خوشمزگی‌های آرکان، برای هیچکس شکی وجود نداشت او و دست نشاندگانش مکرراً به داوران حمله می‌کنند، بازیکنان حریف را به اشکال مختلف مورد تهدید قرار می‌دهند تا بی‌دردسر به پیروزی‌هایی که می‌خواهند، دست پیدا کنند.

حتی حکایت از آن بود که در نیمه دوم دیدار خانگی حساس مقابل ستاره سرخ، آرکان وارد رختکن میهمان می‌شود و به پریکا اوگنینوویچ، مهاجم سابق رئال مادرید می‌گوید:

ای بچه، مراقب باش چه کار می‌کنی. مجبورم نکن با مسلسل ترتیب زانوهایت را بدهم.

خود را به دست آورد، دشوار نیست. فرصت کسب دوگانه داخلی با شکست مقابل پارتیزان در فینال جام حذفی از دست رفت، اما شما حتی یک هوادار پارتیزان را پیدا نمی‌کنید که انکار کند نتیجه بازی به عنوان جبران دو برد اوبیلیچ در لیگ در برابر پارتیزان به آن‌ها هدیه داده شد!

زمان بزرگ فرا رسیده بود؛ دیدار لیگ قهرمانان اروپا مقابل بایرن مونیخ قدرتمند باعث ناراحتی و اضطراب یوفا شده بود. آنها طی دوران به مالکان بدقلق و پیچیده باشگاه‌ها عادت کرده اند اما این اولین باری بود مجبور بودند با یک متهم به جنایات جنگی برخورد داشته باشند. اوبیلیچ در مجموع با نتیجه ٥-١ حذف شد و آرکان به خاطر ممنوعیت اعمال شده از سفر به مونیخ باز ماند. در عوض همسرش، سوتلانا سیکا راژناتوویچ، خواننده محبوب صربستانی توربو-فولک، با عجله به عنوان رئیس جدید باشگاه به آلمان رفت.

حذف از لیگ قهرمانان به سرعت با شکست از اتلتیکو مادرید در جام یوفا همراه شد؛ در فصلی کوتاهی که با بمباران پایتخت یوگسلاوی توسط ناتو به پایان رسید.

اوبیلیچ نتوانست عنوان قهرمانی بحث‌برانگیز خود را حفظ کند و مثل همیشه پس از قدرت‌های اصلی و سنتی، پارتیزان و ستاره سرخ در جایگاه سوم قرار گرفت. سپس، در ١٥ ژانویه ١٩٩٠، زمانی که آرکان در سرسرای هتلی در بلگراد ترور شد، آینده اوبیلیچ وارونه شد و همه چیز زیر سوال رفت. ارکان از طرفداران لیگ انگلستان بود و عجیب نیست برخی از آخرین کلمات او در مورد لیگ برتر بود. خبرنگار و عکاس «میلان جوریکا» در این رابطه خاطره‌ای به یاد دارد:

او از من پرسید روی چه تیمی شرط بندی کرده‌ام. گفتم، می‌دونی، در مورد آرسنال مقابل ساندرلند، و لیورپول مقابل واتفورد مشکلی ندارم. ولی نمی‌دانم با بازی چلسی و لستر چه کار کنم؟ آرکان درجا گفت؛ فکر نداره، البته، چلسی!، بعداً سعی کردم از طریق تلفن همراهش نتایج بازی‌های انگلیس را به او اطلاع دهم، غافل از اینکه او قبلاً به قتل رسیده است.

از آن لحظه به بعد موجودیت و زندگی باشگاه اوبیلیچ اسیر زوال طولانی و آهسته ای شد. برای دو سال علی‌رغم از دست دادن عامل ترس خود برای حریفان به اندازه کافی رقابت‌پذیر و مبارز باقی ماندند، اما بدهی‌ها در حال افزایش بود و پس از سقوط در سال ٢٠٠٦ همه چیز به‌خودی‌خود سقوط کرد.

سقوط به دسته پایین، باعث سقوط آزاد تیم شد تا جایی‌که به تقسیمات لیگ منطقه بلگراد در رده هشتم ختم شد. بدون حمایت سیکا، بیوه‌ی آرکان که به دلیل اختلاس پول حاصل از فروش پانزده بازیکن اوبیلیچ به یک سال حبس خانگی و ١.٥ میلیون یورو جریمه محکوم شده بود، باشگاه منحل و نابود شد.

از سال ٢٠١٤ فقط تیم بانوان اف سی اوبیلیچ در مسابقات شرکت دارند، در حالی که تیم‌های مردانه، از جمله بخش‌های جوانان، دیگر فعالیتی ندارند. فقط استادیوم و زمین آن‌ها از آنجایی که بیشتر زمین‌های بلگراد واجد شرایط لازم نیستند، اغلب برای مسابقات مقدماتی لیگ اروپا استفاده می‌شود.

آرکان با وجود استخدام محافظین و تک تیراندازها برای محافظت خود، در سال ٢٠٠٠ در هتلی به ضرب گلوله کشته شد و به همراه او اوبیلیچ پژمرده شد و مُرد. یک داستان فوتبالی بسیار منحصر به فرد که با نام قهرمان ملی کشور آغاز شد، و با مرگ یک مرد شرور و رذل، پایان عجیب و غریب، بسیار متفاوت و دردناک خود را داشت.

هلاس ورونا | سری آ؛ 85-1984

به فوتبال واقعی‌تر باز می‌گردیم. به ایتالیا، دقیق‌تر؛ به جایی که هرروزه پا به آن پا نمی‌گذارید یا چیزی درباره‌اش نمی‌شنوید. 

در ١٢ می ١٩٨٥، همه مردم شهر برای یک معجزه آماده می‌شدند. کل یک شهر در ایتالیا نفس خود را حبس کرده بود و آماده بود تا شاهد کسب اولین و تنها اسکودتو در تاریخ یک باشگاه محلی نه چندان مطرح و بزرگ فوتبال باشد. آن شهر و آن تیم ورونا بود. هلاس ورونا به برگامو سفر کرد تا در دور ماقبل آخر فصل ٨٥-١٩٨٤ به مصاف آتالانتا برود. تنها چیزی که نیاز داشتند یک امتیاز بود.

این روزی بود که تاریخ کالچو و ورونا را تغییر داد. برای اولین بار، دومین شهر بزرگ منطقه ونتو، دیگر فقط شهر رومئو و ژولیت یا شهر پاندورو (کیک سنتی کریسمس) که رومئو و ژولیت بارها آن را مزه کرده بودند، نبود. برای یک فصل که شیرین‌تر از پاندورو بود، ورونا تبدیل به پایتخت فوتبال ایتالیا شد. بهترین نمونه عصری که به ما نهیب می‌زند؛ هنوز افسانه‌ها و رویاها جای در زندگی دارد و در عین ناباوری، نشدنی‌ها، شدنی است.

این یکی از آن عناوینی است که به‌سادگی بدست نیامد و وقتی آمد، حقیقتاً حیرت‌آور و فوق العاده بود! قهرمانی ورونا، فوتبال ایتالیا و هواداران فوتبال در این کشور و اروپا را در شوک فرو برد. حالا ورونا قصه شگفت انگیز دیگری به جز عشق بی‌پایان و محتوم «رومئو و ژولیت» برای بازگویی داشت! قصه‌ای با پایانی خوش و دل‌انگیز.

بالکن ژولیت در ورونا

مبارزه و تلاش برای قهرمانی در سری آ در ٨٥-١٩٨٤ دلهره آور بود؛ یوونتوس با میشل پلاتینی و زبگنیف بونیک قهرمان جام باشگاه‌های اروپا در آن فصل شد. رم به فینال جام قهرمانی اروپا رسیده بود و ناپولی خدای فوتبال، دیگو مارادونا را در اختیار گرفته بود. به نوعی، ورونا دزدکی وارد شد تا تنها اسکودتوی تاریخ خود را بالای سر ببرد. جای تعجب نیست آن را «معجزه» می‌نامند.

مربی باشگاه، اسوالدو بانیولی ٩ سال در راس کار بود و این اولین و آخرین افتخارش به‌شمار می‌رود. ورونا بعد از آن فصل معجزه‌آسا، به سرعت به نیمه‌انتهای جدول سقوط کرد ولی آن فصل یگانه، فراموش‌ناشدنی‌تر از همیشه باقی مانده است.

بله، روزی روزگاری در شمال ایتالیا منطقه ای به نام ونتو با بازیکنانی مانند جانفرانکو زیگونی تأثیر زیادی بر فوتبال ایتالیا داشت، اما هیچ‌گونه موفقیتی در فوتبال این کشور به‌دست نیاورده بود. بزرگ‌ترین جامی که این منطقه قبل از سال ۱۹۸۴ به دست آورده بود، کوپا ایتالیا با ونتزیا بود. شهر ورونا فقط و فقط به خاطر داستان رومئو و ژولیت، الگوی کهن عاشقان جوان در سراسر جهان معروف بود، اما با قهرمانی ورونا در سال ۱۹۸۵ همه چیز برای مدتی تغییر کرد.

ورونا در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ بین سری بی و سری آ سفری دائمی داشت و بعد از یک دوره طولانی در سری آ در سال ۱۹۷۹ سقوط کرد. این سقوط ضربه سختی به ورونا زد، روسای متعددی تعویض شدند.

اما خبرهای بد بیشتری به ورونا رسید. یک رسوایی تبانی در فوتبال ایتالیا باعث شد میلان و لاتزیو با ورونا به سری بی سقوط کنند. این رسوایی در سال ۱۹۸۰ به «رسوایی توتونرو» معروف شد. از شناخته شده‌ترین آبروریزی‌های فوتبال ایتالیا که لیست بلندبالایی در این زمینه دارد.

یکی از بازیکنانی که در این ماجرا نقش داشت پائولو روسی معروف از تیم پروجا بود. پائولو روسی به مدت سه سال محروم شد اما تعلیق او در دادگاه تجدید نظر به دو سال کاهش یافت. و پس از بازگشت به ایتالیا در قهرمانی جام جهانی ۱۹۸۲، روسی به عنوان بهترین گلزن مسابقات با «هت‌تریک» خود مقابل برزیل معرکه و بی همتا، نقش مهمی در قهرمانی ایتالیایی‌ها ایفا کرد.

جانشین رئیس باشگاه، جوزپه بریزی، سلستینو گویدوتی بود. گویدوتی برنامه بلندپروازانه و بزرگی برای بردن اسکودتو طی ۱۰ سال آینده داشت. سلستینو پس از یک فصل حضور در باشگاه، تصمیم گرفت مربی تیم، جانکارلو کاده را پس از رسیدن تیم به مقام شانزدهم لیگ، از باشگاه اخراج کند. چشمان گویدوتی بدنبال مربی چزنا، اسوالدو بانیولی بود که از دلایل اصلی موفقیت این تیم بود. در فصل ۸۱-۱۹۸۰ به سری آ صعود کرد و سپس بعد از میلان در رده دوم قرار گرفت. اسوالدو بانیولی به عنوان مربی ورونا انتخاب شد تا شاید بلند پروازی‌های رئیس باشگاه را تحقق بخشد.

اسوالدو بانیولی بازیکنان زیادی را وارد تیم کرد. بازیکنانی مانند دی جنارو، گارلا و پنزو همگی از سوی باشگاه‌های بزرگ ایتالیا رد شده بودند. بانیولی خودش از مردودشدگان میلان بود و شدیداً مایل بود فرصت دیگری برای افتخار به بازیکنان سرخورده بدهد اما مشکل اصلی صعود از دسته دوم بود. ورونا در سخت‌ترین و غیر قابل تصور ترین سری ب ممکن قرار داشت؛ با سمپدوریا، جنوا و لاتزیو (به دلیل رسوایی توتونرو هنوز موفق به صعود نشده بود).

رسانه‌های ایتالیایی، چزنا را تیم بهتر و مستعدتری می‌دانستند و شانسی برای صعود ورونا قائل نبودند اما در پایان واقعیت چیز دیگری بود؛ ورونا با یک امتیاز بیشتر از پیزا و سمپدوریا قهرمان سری بی شد.

تیم بانیولی اکنون در سری آ حضور داشت و این بدان معنا بود آنها نیاز به تقویت بیشتری دارند. بانیولی باز هم بدنبال مردودی‌های تیم‌های برتر دیگر رفت؛ فیورنتینا، اتزیو سلا را رد کرده بود. و یوونتوس، پیترو فانا را.

در آن دوران هر تیمی اجازه داشت فقط دو بازیکن خارجی در اختیار داشنه باشد؛ اولین بازیکن ووادیسواو زمودای لهستانی بود، یکی از بازیگران کلیدی لهستان در جام‌جهانی ۸۲ که به مقام سوم رقابت‌ها رسیده بود. اولین فصل آنها در سری آ موفقیت آمیز بود. ورونا در لیگ به مقام چهارم رسید. این مقام تا حد زیادی برای همه تعجب آور بود، غافل از آنکه شوک واقعی هنوز در راه است.

قانون سری آ برای در اختیار داشتن تنها دو بازیکن خارجی محدودیت بسیار جالبی ایجاد کرده بود؛ مثل امروز هیچ تیمی امکان آن را نداشت تمام استعدادها و بهترین‌ها را به تنهایی جذب کند، از این رو تمامی بازیکنان مستعد در سراسر لیگ پخش شده بودند.

فصل دوم ورونا در سری آ به خوبی فصل اول نبود و در ان فصل در رده ششم قرار گرفت. با این حال، همانطور که سلستینو گویدوتی و اسوالدو بانیولی می‌گفتند: «ما یک هدف داریم و آن یک اسکودتو است». باگنولی بارها تکرار کرد؛ بعد از فصل ۸۷-۱۹۸۶ هدف آنها فقط کسب اسکودتو خواهد بود، اما ورونا جلوتر از برنامه پیش رفت.

در تابستان ۸۴ ورونا دو بازیکن خارجی جدید خود را به خدمت گرفت؛ پربن الکیائر لارسن از لوکرن بلژیک، یکی از بهترین مهاجمان دهه هشتاد، پر سرعت و زهردار که در دوران ورزشی خود ۳۸ گل برای تیم ملی دانمارک به ثمر رساند و در کارنامه خود هت تریکی در مقابل اروگوئه در جام جهانی ۸۶ دارد. دیگری هانس پیتر بریگل از کایزرسلاترن بود. در آلمان یک مدافع جناح چپ بود اما به عنوان هافبک دفاعی برای ورونا بازی می‌کرد. بریگل بسیار سرسخت و قوی و پرکار بود و با قدرت طی ۹۰ دقیقه از این سوی زمین به آن سو می‌دوید. مرد آلمانی و الکیائر دانمارکی در فصل بعد تغییردهنده خیلی چیزها بودند.

بانیولی به قول خودش یک مربی سنتی به حساب می‌آمد. یک محرک ماهر بود و در حل مشکلات تیم در سطح نخبگان قرار داشت. او همیشه از اصطلاح کاتناچو (اصطلاح معروف ایتالیایی برای تاکتیک‌های دفاعی که تقریباً به «زنجیره» ترجمه می‌شود) استفاده می‌کرد. اما نسخه او، نسخه کلاسیک کاتناچو نبود. بانیولی با ضدحملات (از تیم‌های دوران اخیر لستر با همین سبک به ذهن متبادر می‌شود)، روش روان‌تری برای بازی با توپ داشت، در حالی که در فاز دفاعی با دفاع منطقه‌ای زونال مارکینگ از توپ دفاع می‌کردند.

بانیولی سیستم 2-5-3 را با یک لیبرو ترجیح می‌داد، امروزه وقتی به آرایش تیم نگاه می‌کنیم، نمی‌توان باور کرد چگونه این کار را انجام می‌دادند، اما ورونا با موفقیت موفق به اجرای این طرح شده بود. همه چیز در مورد موقعیت‌یابی و جای بود که بازیکنان در ارتباط با توپ، یکدیگر و حریف قرار می‌گرفتند!

لیبروی تیم کاپیتان دیرینه آنها روبرتو توریچلا بود. توریچلا از ردی‌های اینترمیلان بود، بهترین مدافع تیم، فوق العاده، با استعداد و در خواندن بازی در سطح جهانی. کلودیو گارلا دروازه بان آنها نیز به دلیل استفاده از پاهای خود که در آن زمان عجیب و غریب به‌نظر می‌رسید، مشهور بود.

همه خط هافبک شامل گاوهای خشمگینی بود که حاضر به جان‌فشانی بودند، به جز دی جنارو چون سرعتی نداشت و نمی‌توانست با سرعت بدود. اما در زمان مالکیت توپ، بانیولی به بازیکنانش اکیداً تاکید کرده بود توپ را به دی جنارو بسپارند، او بازی ساز تیم بود.

ورونا در فصل ۸۵-۱۹۸۴ به عنوان تیمی ضعیف و معمولی فصل را آغاز کرد. در این فصل، اینتر و یوونتوس از مدعیان کسب عنوان قهرمانی بودند. این فصل بزرگ‌ترین بازیکنان خارجی را در خود جای داده بود؛ بازیکنانی چون زیکو برزیلی، از بهترین بازیکنان دوران خود در اودینزه، برزیلی‌های معرکه دیگر، فالکائو در رم و سوکراتس در فیورنتینا، هر سه از اعضای اصلی تیم استثنایی برزیل ۸۲ بودند، پلاتینی خارق‌العاده در یوونتوس، کارل هانس رومنیگه حرف‌ندار آلمانی در اینتر و بزرگ‌ترین بازیکن جهان، دیگو مارادونا که در تابستان ۱۹۸۴ به ناپل آمده بود و می‌رفت تا تاریخ ناپل و فوتبال ایتالیا را زیر و رو کند.

روزی روزگاری در حضور غول‌های فوتبال، ورونا قهرمان سری آ شد

الکیائر و بریگل اولین بازی خود را در کوپا ایتالیا مقابل بنونتو انجام دادند؛ تیمی که حالا در سری چی روزگار می‌گذراند، پربن الکیائر در اولین بازی خود هت‌تریک کرد.

به یاد داشته باشید پیروزی در آن زمان هنوز ۲ امتیاز داشت. اولین بازی فصل ورونا در ورزشگاه خانگی آنها در «مارک آنتونیو بنتگودی انجام شد و حریف آنها پر سروصداترین تیم ایتالیا، ناپولی بود که به تازگی اعجوبه آرژانتینی را با رکورد جهانی از بارسلونا خریداری کرده بود.

اما در این دیدار بریگل و فونتولان، ناباورانه مارادونا را در جیب خود قرار دادند و دیگو تنها و ساکت ماند. ابتدا بریگل گلزنی کرد، و ورونا ۱-۳ به پیروزی دست یافت. در دو بازی بعدی مقابل آسکولی و اودینزه زیکو، ٤ امتیاز دیگر به حساب واریز شد، الکیائر گل خود را مقابل آسکولی در سری آ به ثمر رساند و ورونا مقام اول لیگ را به خود اختصاص داد؛ اما راه درازی در پیش بود.

دو آزمون بزرگ بعدی نیز به خوبی پشت سر گذاشته شد. بازی اول مقابل اینتر خسته‌کننده بود و بازی با نتیجه محتاطانه ۰-۰ به پایان رسید و ورونا همچنان شماره ۱ ماند. بانیولی و پسرانش در روز پنجم بازی‌ها در مقابل بزرگ‌ترین تیم ایتالیا در ۴ سال گذشته قرار می‌گرفتند؛ یوونتوس. یووه ۴ اسکودتو از ۳ اسکودتو را برده بود و همچنان میشل پلاتینی و گائتانو شیره آ را در اختیار داشت. ورونا در دقیقه ۶۲ بعد از اشتباه تاکونی، دروازه بان یوونتوس با ضربه سر گالدریسی پیش افتاد. کمی بعد ورونا گل دوم را به ثمر رساند؛ گلی که هنوز در خاطرات هوادارانش مانده است.

ضربه بلند تریسلا به پربن الکیائر در جناح چپ رسید. او با سرعت، دفاع راست یوونتوس دریبل زد و وارد محوطه جریمه شد. مدافع تسلیم نشد و آخرین تکل خود را روی او انجام داد. این تکل باعث شد یکی از کفش‌های الکیائر، سیندرلا وار از پایش در بیاید. اما او حمله خود را ادامه داد و قبل از ارسال شوت به سمت دروازه، مدافع دیگری را با بدن پشت سر گذاشت. حقیقتاً یکی از لحظه نمادین در تاریخ سری آ در فصلی تاریخی‌تر بود!

ورونا ادامه داد و در روز دهم بازی بزرگی خارج از خانه در مقابل شماره ۲ جدول لیگ داشت. تورینو در پشت گردن ورونا نفس می‌کشید. اگر مردان تورین در این دیدار پیروز می‌شدند از ورونا پیشی می‌گرفتند و صدر جدول را مال خود می‌کردند. پس از یک بازی سخت با برخوردهای فیزیکی فراوان و فوتبالی شدید و سخت ورونا ۲-۱ به پیروزی دست یافت، آن‌ها سر خود را بالای آب نگاه داشتند و با ۳ امتیاز برتری مقام اول را حفظ کردند!

این تیم در بازی دیگری خارج از خانه در روز پانزدهم مقابل آولینو، با نتیجه ۱-۲ شکست خورد. با این حال، آنها همچنان با یک برد مهم مقابل لاتزیو که مایکل لادروپ جوان را در اختیار داشت در رده اول باقی ماندند. اما حالا فاصله با اینترمیلان تنها به ۱ امتیاز رسیده بود. در روز هجدهم ورونا با سفر به اودینه، درگیر بازی دیوانه‌وار دیگری با اودینزه و زیکو شد. ورونا در این بازی ۳-۰ پیش افتاد، اما در ۳۰ دقیقه مانده به پایان وقت نتیجه ۳-۳ شده بود.

با این حال در عین تعجب، ورونا به سرعت با گل‌های دو بازیکن خارجی خود الکیائر و بریگل بازگشتی به‌یادماندنی داشت تا آخرین بازی دور اول را با نتیجه ۳-۵ تمام کند و جایگاه خود را در صدر جدول تحکیم بخشد. برد مهم و بجایی بود و به مردان بانیولی اعتماد بنفس زیادی بخشید!

با قهرمانی نیم فصل بانیولی با فروتنی مدام تکرار می‌کرد؛ «داریم نزدیک‌تر می‌شویم، فقط باید سرمان را بالا نگه داریم». بانیولی می‌دانست سایر تیم‌های بزرگ اسیر مشکلاتی هستند و به همین دلیل به قهرمانی در لیگ باور عمیقی داشت.

در دو نبرد پیاپی در نیمه دوم فصل ورونا در خانه بدون ٦ بازیکن تیم اول بخاطر آنفلوانزا با اینترمیلان مساوی کرد. هانس پیتر بریگل گل حیاتی دیگری را در دقیقه ٤٨ با ضربه سر به ثمر رساند. یوونتوس حریف بعدی بود و این بار ورونا با گل یوونتوس در دقیقه ٧٤ عقب افتاد و طعم شکست را در برابر حریف قدرتمند احساس می‌کرد اما تنها دو دقیقه بعد دی جنارو گل فوق‌العاده مهم مساوی را برای ورونا به ثمر رساند. اینتر هنوز نزدیک بود، خیلی نزدیک.

هفته بعد، ورونا به مصاف رم رفت و بدجوری به ٢ امتیاز نیاز داشت. در نهایت با گل انفرادی الکیائر، آاس رم را با نتیجه ١-٠ پشت سر گذاشت. رم قدرتمندی که فینال باشگاه‌های اروپا را به لیورپول در ضربات پنالتی باخته بود.

اعتماد بنفس و باورها شعله‌ور شده بود و هیچیک از اسم و رسم‌داران قادر به شکست ورونا نبودند. با شکست اینتر در دو دیدار، ورونا حتی بعد از باخت به تورینو، نفسی به راحتی کشید.

در پایان ورونا تنها یک امتیاز از قهرمانی در لیگ فاصله داشت و با تساوی در برابر آتالانتا در برگامو، می‌توانست با یک بازی باقی مانده، به قهرمانی لیگ دست پیدا کند. آتالانتا در دقیقه ١٦، ٠-١ پیش افتاد. دقایق زیادی قلب‌ها در سینه حبس بود، با شروع نیمه دوم و در دقیقه ٥١، پربن الکیائر بازی را مساوی کرد.

٣٩ دقیقه باقی مانده به اندازه ٣٩ سال گذشت. نفس‌گیر و دلهره‌آور بود اما ختم به‌خیر شد و ورونا به قهرمانی سری آ رسید. آنها از روز اول تا آخرین روز بازی‌ها شماره ١ لیگ بودند. حقیقتاً بی‌نظیر بود و بی‌نظیر ماند!

این شهر قهرمانی را در خانه خود در آخرین بازی فصل جشن گرفت. ورونا ٤-٢ آولینو را شکست داد، این اولین باری بود که منطقه ونتو برنده اسکودتو شده بود و هنوز هم تنها اسکودتو آنها تا به امروز است.

 پربن الکیائر دانمارکی به مقام دوم توپ طلای سال رسید، مهاجمی قدرتمند و تیزبین با سرعتی زیاد که مهار او را دشوار می‌کرد او و بریگل هنوز هم نوشیدنی و ناهار و شام را در ورونا مهمان تمامی مردم شهر هستند.

اگرچه این دو بازیکن خارجی از مهره‌های کلیدی تیم بودند اما دلیل اصلی موفقیت آنها دفاع بود، در ٣٩ بازی فقط ١٩ گل دریافت کردند. و کلودیو گارلا بازی‌های زیادی را زمانیکه ورونا تحت فشار قرار می‌گرفت، نجات داد، برای بسیاری او مهم‌ترین بازیکن تیم بود.

بازیکنان ورونا عمیقاً درک نمی‌کردند چه چیزی به دست آورده‌اند. به موازات موفقیت ورونا، ٢١ سال بعد لسترسیتی قرار خواهد گرفت که با تغییرات عمده در فوتبال و پول جاری باشگاه‌های ثروتمند معجزه دیگری را بپا کرد و ورونا را کنار زد!

رانیری مربی ایتالیایی لستر بعد از قهرمانی در لیگ برتر انگلستان روایت ورونا را بازگو کرد؛ «در فصلی که همه بزرگان در آن واحد فصل بدی را پشت سر گذاشتند ما بی‌محابا راه خود را ادامه دادیم.»

این تنها فصل سری آ بود که داوران بازی‌ها از پیش تعیین و انتخاب نمی‌شدند، از این رو خیلی‌ها معتقدند؛ دقیقاً به این دلیل بود که جدول لیگ اینقدر عجیب به نظر می‌رسد؛ یوونتوس پنجم، تورینو دوم و ورونا اول.

یوونتوس پس از پیروزی در لیگ قهرمانان اروپا مقابل لیورپول در فاجعه هیسل، بهانه خوبی برای عدم موفقیت در لیگ داشت. در ان فصل میشل پلاتینی با ۱۸ گل بهترین گلزن لیگ شد در حالی که مرد جوان، گالدریسی با ۱۱ گل بهترین گلزن ورونا در جلوی الکیائر قرار گرفت، ناپولی بخاطر حضور مارادونا با 77 هزار نفر بیشترین هوادار در هر بازی را داشت.

به هر شکل، قهرمانی ورونا با هر معیاری غیرقابل‌تصور بود. بسیاری از طرفداران سری آ بر این باورند این تنها اسکودتویی بود که بدون بحث و جدل انجام شد و قهرمان منصفانه به مقام خود دست یافت.

سری آ در دهه ٨٠ دوران متعادلی را پشت سر می‌گذاشت. بین سال‌های ٨٢ و ٩١، اسکودتو توسط هفت تیم مختلف در ٩ سال فتح شد. در حالیکه طی ٣٣ سال پس از ان تا امروز، تنها دو بار دستان یوونتوس، اینتر و میلان از کسب عنوان کوتاه مانده است.

با این وجود، قهرمانی جالوبلو (آبی و زردها) در دوران مدرن بی‌سابقه بود. ورونا در نبرد قهرمانی یوونتوس میشل پلاتینی، ناپولی دیگو مارادونا، اینتر کارل هاینتس رومنیگه و رم فالکائو را پشت سر گذاشت. حتی در میان باشگاه‌های به اصطلاح «میان جدول»، تیم‌های مانند فیورنتینا و اودینزه، به رهبری ستاره‌های برزیلی خود، سوکراتس و زیکو، مجهزتر از اسکالیگری ها به نظر می‌رسیدند.

وقتی آلبرتو بوشی داور دیدار آخر برای اتمام بازی در سوت خود دمید، گروهی از هواداران زرد و آبی با پرچم‌ها به سمت چمن استادیوم کوموناله در برگامو هجوم آوردند تا از قهرمانان خود و فرمانده کل قوا، بانیولی استقبال کنند. صحنه‌ای که احتمالاً به زودی شاهدش نخواهیم بود. شاید هرگز.

آخرین باری که یک باشگاه به اصطلاح متوسط استان پرووینچاله، اسکودتو را برد. برای درک عظمت موفقیت ورونا، حتی برای استانداردهای بسیار متعادل‌تر فوتبال و تیم‌ها در دهه ١٩٨٠، سخنان دومنیکو ولپاتی یکی از بازیکنان آن ترکیب جادویی که بعد از دوران حرفه‌ای فوتبال، پزشکی را دنبال کرد، کافی است، ولپاتی کاملاً درست گفته بود؛

امروز ما درک نمی‌کنیم چه عمل تهورآمیز و مهمی انجام داده ایم، با گذشت زمان بیشتر به اقدام خطیر خود واقف خواهیم شد.

اینک با گذشت زمان همه دست اندرکاران، بازیکنان و هواداران فوتبال ایتالیا به بزرگی قهرمانی ورونا کاملاً واقف هستند.

لسترسیتی | لیگ برتر انگلیس؛ 16-2015

بدون هیچ‌گونه تردید و درنگی، در صدر تمامی قهرمانی‌های غیر مترقبه و معجزه‌آ‌سای فوتبال در دوران نو و قدیم قرار می‌گیرد.

از عجایب هفتگانه فوتبال جای دارد. در میان داستان‌های هزار و یک شب، افسانه‌های پریان، داستان‌های تخیلی و از ناباورانه‌ترین اما شیرین‌ترین حکایت‌های مادر بزرگ‌های ما.

اگر قهرمانی ناتینگهام فارست پس از صعود در لیگ در سال ۱۹۷۸ چشمگیر بود و برایان کلاف را در میان بزرگ‌ترین مربیان جهان قرار داد، در سال ۲۰۱۶، شکاف و فاصله تیم‌های ثروتمند و از ما بهترون با قدرت مالی بی‌کران آنقدر گسترده شده بود که تکرار آن غیرممکن به نظر می‌رسید. اما کلودیو رانیری پس از اینکه در اولین سال حضور لستر در لیگ برتر به سختی از افت تیم جلوگیری کرد و یکی از بهترین فصل‌های تاریخ تمام دوران ها را شکل داد؛ فلاش و استریت فلاش را کنار زد؛ یک «رویال فلش». برای تمامی عمر!

با رهبری رانیری، تمامی تیم، همه بازیکنان از اشمایکل، دروازه بان تیم تا مدافعین، کاپیتان وس مورگان و رابرت هوث، کانته خستگی ناپذیر و درینک واتر در میانه میدان، جیمی واردی و ریاض محرز در خط حمله و در وافع تمامی بازیکنان ریز و درشت در بهترین فرم خود «یکی» شدند، بدون ترس و هراس، چشم و چراغ یکدیگر بودند، آمدند، در آن بالا ماندند و ماندند و ماندند و بردند!

همیشه این حس در وجود یکایک بازیکنان و هوادران جاری بود؛ آیا این دیوانگی نیست بجنگیم و باور داشته باشیم؟ بطور حتم نبود؛ یکی شدن و «We come one» جلوه و رنگ و روی مبهوت‌کننده‌ای گرفت!

از اینرو تمامی معتدلان فوتبالی در آن فصل، فقط و فقط حامی لستر بودند و دیگران هم اگر تیمی داشتند، لستر تیم دوم آن‌ها بود. دنیای فوتبال در همه جا از کار محشر لستر سیتی، رانیری و مردانش ستایش کرد. قهرمانی لیگ برتر در برابر تمامی بزرگان ثروتمند تحسین برانگیز بود!

و باید اعتراف کنم یکی از بهترین فصل‌هایی بود که در تمامی عمر شاهد آن بودم. همه از جزییات معجزه اخیر لسترسیتی آگاهند، پس از خیر شرح مفصل آن می‌گذریم.

۹ ماه بعد، رانیری پس از باخت ۲-۱ مقابل سویا در لیگ قهرمانان اروپا، از سمت خود اخراج شد. بی‌رحمانه و ناسزاوار بود ولی عظمت کار او تا ابد در حافظه شهر لستر، مردمان، هواداران و دنیای فوتبال محفوظ خواهد ماند.

پانوشت

یک نمونه برجسته با دستاورد استثنایی، رویداد یا تحول قابل توجه که پیامدهای بسیار عظیمی به همراه دارد را «معجزه» می‌نامیم. هرروز رخ نمی‌دهد ولی هر از گاهی در عین ناباوری در جلوی چشمان ما به‌وقوع می‌پیوندد. معجزه فقط به ما، باورهای ما و نگاه وًقلب و روح ما باز می‌گردد.

هربرت پل بروکس (۱۹۳۷-۲۰۰۳) بازیکن و مربی مشهور هاکی روی یخ آمریکا بود. برجسته‌ترین دستاورد او در سال ۱۹۸۰ به عنوان سرمربی تیم برنده مدال طلای المپیک ایالات متحده در لیک پلاسید به دست آمد. در این دوره از بازی‌ها، تیم آمریکا به رهبری بروکس، تیم محبوب و قدرتمند شوروی را برخلاف باور بسیاری شکست داد. این مسابقه‌ای بود که با عنوان «معجزه روی یخ» معروف شده است.

پیش از این نبرد تاریخی هری بروکس خطابه‌ای به‌یادماندنی برای بازیکنان در رختکن بیان کرد؛

لحظات استثنایی از فرصت‌های بزرگ بدست می‌آیند و این چیزی است که امشب در اینجا در چنگ دارید بچه‌ها. این چیزی است که شما امشب در اینجا به دست آورده‌اید. فقط یک بازی. اگر ده بار با آنها بازی کنیم، آن‌ها احتمالاً ۹ بار برنده خواهند شد. اما نه این بازی، نه امشب. با آنها اسکیت می‌کنیم. امشب با آنها می‌مانیم. و آن‌ها را به بند می‌کشیم، می تونیم!

امشب، ما بزرگ‌ترین تیم هاکی در جهان هستیم. شما به دنیا آمدید تا بازیکن هاکی باشید. هر یک از شما قرار بوده که امشب اینجا باشید، نوبت شماست. زمان آنها به سر رسیده است. تمومه. از شنیدن این که شوروی چه تیم هاکی بزرگی دارد حالم به هم می‌خورد، خسته شده‌ام. مچالشون کنید، وقتشه. حالا برید بیرون و بازی رو ببرین.»

source