سلب مسئولیت: دیجیاتو صرفا نمایش‌دهنده این متن تبلیغاتی است و تحریریه مسئولیتی درباره محتوای آن ندارد.

همکاری دارم که هیچ وقت آخر ماه کم نمی‌آورد. وقتی همه ما روزهای تقویم را می‌شماریم که بالاخره به اول ماه برسیم او حتی یادش نمی‌آید که امروز سی‌ام است یا سی و یکم. اخیرا راز حساب بانکی‌اش را کشف کردم. در واقع رازی نبود که در دسترس بقیه نباشد. نه ثروت اندوخته دارد نه گنجی در خانه پنهان کرده. او در اپلیکیشن بانک خود تنظیم کرده بود که با هر خرید، مقداری پول وارد حساب پس‌اندازش شود. مثلا اگر 30 هزار تومان خرید کرد، 20 هزار تومان پس انداز کند. اگر 40 هزار تومان خرید داشت، 10 هزار تومان وارد قلکش شود. همه این‌ها در اپلیکیشن بلوبانک اتفاق می‌افتاد و من تمام این مدت از آن بی‌خبر بودم. ماجرای بلوبانک همیشه برای من سورپرایزهایی داشته. روزهای اول بین این همه کارت بانکی خشک و بی روح با فونت‌های رسمی که احتمالا تنها قلم محبوب مدیران کت و شلواری دولتی است، بلوبانک با آن آبی آسمانی و حاشیه‌های ظریف چند ماهه توانست دل چندین دسته از افراد را ببرد. آن زمان همین که یکی پیدا می‌شد از این کارت‌های جدید دست بقال و نانوا دهد توجه همه را جلب می‌کرد. «این دیگر چه کارتیست؟ شاید خارجی است.» طول کشید که بفهمیم اسم این کارت مرموز بلوکارت و متعلق به سامانه‌ بلوبانک است که زیر نظر بانک سامان فعالیت می‌کند. آن زمان هیچ بانکی فکر نمی‌کرد با ریبرندینگ کارت‌های خود هم می‌شود مشتری جذب کرد. بعد از ظاهر جالب، تازه فهمیدیم اپلیکیشن این بلوبانک با همه برنامه‌هایی که قبلا دیده بودیم فرق دارد. مگر می‌شد بدون مراجه حضوری، فتوکپی همه اوراق هویتی، انگشت زدن روی استامپ و بقیه کارهای مرسوم اداری حساب بانکی باز کرد؟ اگر کسی می‌گفت با یک ویدیو حساب باز کرده می‌گفتیم حتما پیچ و مهره مغزش شل شده. ولی جدی جدی با همان لباس‌های خانگی یک ویدئو گرفتیم، جمله‌ای را تکرار کردیم، عکس کارت ملی را ضمیمه و آن را آپلود کردیم. همان جا زیر کولر و بدون اینکه قدم از قدم برداریم. شاید یک ساعت نشده بود که پیام عملیات موفیقت‌آمیز به گوشی ارسال شد و چند روز بعد کارتم با رنگ متمایز سبز به دستم رسید. رنگ‌های دیگر هم داشت اما ما ادایی‌ها آن را با رنگ قاب گوشی موبایلمان ست می‌کنیم. وقتی یکی یکی بقیه اطرافیان هم شروع به گرفتن این کارت‌ها کردند تازه از همدیگر یاد گرفتیم چه کارهای دیگری با آن می‌شد انجام داد. مثلا وقتی که برای اولین بار با شماره موبایل یک حساب اینستاگرامی باز می‌کنید، به صورت خودکار صفحات اینستاگرامی مخاطبان تلفنتان را نمایش می‌دهد. بلوبانک هم چنین قابلیتی داشت. فایده‌اش کجا بود؟ مثلا در قرارهای جمعی و حساب کردن دنگ‌ها دیگر خبری از تعارف و اصرار و قابل نداره و حالا این دفعه مهمون من نبود. همانجا در بلوبانک می‌شد با شماره تلفنی که به بلوبانک وصل شده پول را بدون دعوا به حسابش ریخت.

یک ویژگی خیره‌کننده دیگر بلو این بود که با همین اپلیکیشن می‌شد درخواست وام کرد. یعنی به جای بردن ضامن، سند خانه، امضای کسبه، فتوکپی مدارک تحصیلی خودمان و بقیه اعضای خانواده، می‌شد در اپلیکیشن بلوبانک روی گزینه وام زد و دید شرایط ما به کدام یک از این وام‌ها می‌خورد. ساده‌ترینش این بود که میانگین سه ماه موجودی‌مان را درنظر می‌گیرد و خیلی سریع  مبلغی بین 3 یا 10 میلیون تومان واریز می‌کند؛ فوری و بدون فوت وقت. مثل یک بازی کامپیوتری، از این مرحله که می گذریم صندوق وام دیگر (40 میلیون تومانی) باز می‌شود.

کار کردن با بلوبانک کمی شبیه به همین بازی‌های کامپیوتریست. به خصوص برای آنهایی که عاشق تکنولوژی‌های جدید هستند این کارت‌های رنگی، زمین‌های جدیدی برای کشف و جست و جو هستند. مثلا اخیرا مبلغ اجاره خانه‌ام را وارد کرده‌ام که اول هر ماه خودکار از حسابم کم شود. همین کار را برای مبلغ قبض موبایلم هم انجام داده‌ام.

اپلیکیشن بلوبانک شبیه به این آدم‌هایی است که عاشق جزئیات هستند. برای هر گزینه تسک‌های مختلفی طراحی کرده  و اگر این ریزه‌کاری‌ها را دوست داشته باشید برنامه راحتی برای استفاده کردن روزانه دارد.

این روزها من هم یک قلک شبیه به همان قلکی که همکارم داشت در بلوبانک باز کرده‌ام و اسم آن را گذاشته‌ام «دست به این نمی‌زنی». هر بار که خرید می‌کنم یک نوتیفیکیشن می‌آید که نوشته : «فلان مقدار رند شد و در دست به این نمی‌زنی نشست.»

source