نظرات بیان‌شده توسط مشارکت‌کنندگان کارآفرین متعلق به خودشان است. در حالی که بینش برای موفقیت مهم است، اجرا از همه چیز مهم‌تر است. استارت‌آپ‌ها می‌توانند به دلایل مختلفی شکست بخورند — از جمله افراد، محصولات، رقابت و چالش‌های قانونی. این مسائل می‌توانند به هم مرتبط باشند و بر دشواری غلبه بر آن‌ها بیفزایند. داستان ما یک هشدار جدی در مورد ریسک “فرد کلیدی” است.

پس از عرضه عمومی اخیر، ما در حال برنامه‌ریزی برای مرحله بعدی رشد خود بودیم. در حالی که در ترافیک بازگشت از دویدن منتظر بودم، ذهنم به سمت جلسه عمومی سالانه (AGM) که برای ماه می سال بعد برنامه‌ریزی شده بود، سرگردان شد. باران شروع به باریدن کرده بود که النا سکوت را شکست: “کِی‌کِی، تلفنت خاموشه؟ زیسیس (مدیر عملیات ما) به من زنگ زده.” من به او نگاه کردم و گفتم: “نه، باید روشن باشه، چرا؟” در حالی که قطرات باران سنگین‌تر می‌شدند.

با نگاه به تلفنم متوجه شدم که روشن است، اما در حالت بی‌صدا قرار دارد. چندین پیام اضطراری را دیدم که می‌گفتند: “فوری است.” او تلفنش را به من داد. زیسیس که نفس‌نفس می‌زد گفت: “ببخشید، این موضوع نمی‌تونه صبر کنه. ما یک مشکل جدی داریم.” ضربان قلبم بالا رفت. با افزایش آدرنالین به دلایل اشتباه، آسمان کاملاً تاریک شد و باران به تگرگ تبدیل شد. او ادامه داد: “[مدیر فنی ما در آن زمان] ۱۰ میلیون دلار تا فردا می‌خواهد وگرنه کدها، مخازن و تمام مکالمات داخلی را پاک می‌کند و آن‌ها را آنلاین منتشر می‌کند.”

در حالی که این موضوع را پردازش می‌کردم، صدای تگرگ شدیدتر شد. ناخودآگاه محاسبه کردم که می‌توانیم به او پول بدهیم، اما این کار ما را نابود می‌کرد. گفتم: “۲۰ دقیقه؛ بهت زنگ می‌زنم.” و در حالی که مانند یک زامبی به خانه رانندگی می‌کردم، احساس شکست می‌کردم.

وقتی از ماشین پیاده شدم، تگرگ مرا در بر گرفت. وقتی به اتاق مطالعه‌ام رسیدم، افکار تکان‌دهنده‌ای به ذهنم هجوم آوردند. “آیا باید خارج از چارچوب قانونی عمل کنم؟ آیا باید او را در سطح جهانی رسوا کنیم؟” اما در نهایت، عقل سلیم پیروز شد و تیم ما پس از ساعت‌ها بحث به یک برنامه جایگزین رسید.

مذاکره با یک اسلحه مجازی به سرمان ضروری بود. راه‌حل ما شامل اطلاع‌رسانی به ذینفعان و بازسازی پایگاه کد در اروپا بود. ما از این فرصت استفاده کردیم تا کدها را بازنویسی کنیم و بدهی‌های فنی را کاهش دهیم. در نهایت، یک گزارش پلیس ثبت شد و ارجاعات رد شدند. هیچ پولی تحت فشار پرداخت نشد. در حالی که پاسخ خود را می‌نوشتیم، پیام غیرمنتظره‌ای از مدیر فنی دریافت کردیم. او تهدیدهایش را پس گرفت و درخواست یک تماس تلفنی کرد. آیا سکوت ما باعث شده بود که او به فکر فرو برود؟

با نگاه به پنجره، پرتوی از نور خورشید را دیدم که از میان ابرهای تیره عبور می‌کرد.

اگرچه احساس آرامش می‌کردم، اما از اقدامات او سردرگم بودم. روز بعد، مدیر فنی ما در تماس تلفنی بسیار آرام به نظر می‌رسید. او توضیح داد که چگونه به آخر خط رسیده بود و فقط می‌خواست به شکلی مسالمت‌آمیز از شرکت خارج شود. به نظرم این درخواست منصفانه بود، با توجه به زحماتی که کشیده بود. چیزی که مرا آزار می‌داد قطعیت تصمیم او بود. تهدیدهایش فقط یک اتفاق گذرا نبودند. دلایل پشت این تهدیدها سال‌ها در حال شکل‌گیری بودند.

پس از تأمل بیشتر، این‌ها چیزهایی بودند که یاد گرفتم.

۱. روابط واقعی ایجاد کنید

این حادثه نتیجه جنگ من بود. هر بار که ایده‌ای برای محصول جدید مطرح می‌شد، مدیر فنی و تیم وفادارش بودند که باید آن را به واقعیت تبدیل می‌کردند. خط به خط کد می‌نوشتند، درگیر مهلت‌ها و بررسی‌های دیباگر بودند. آن‌ها در سکوت رنج می‌بردند و امیدوار بودند که رشد اتفاق بیفتد. اما این اتفاق نیفتاد — حداقل نه در زمان‌بندی آن‌ها. طی سال‌ها، خستگی ذهنی بر آن‌ها غلبه کرد.

زیسیس چند بار در سال به دفتر ماهواره‌ای سفر می‌کرد. چند روزی را با تیم آنجا می‌گذراند و روی بهبود فرآیندهای کسب‌وکار و حل مشکلات کار می‌کرد. هر چه بیشتر با هم به عنوان یک تیم وقت می‌گذراندیم، بیشتر فکر می‌کردم که انتظارات ما هم‌سو هستند. اما هر سال که مدیر فنی ما زیسیس را در فرودگاه ملاقات می‌کرد، احتمالاً از خود می‌پرسید که چرا من وقت نمی‌گذارم تا او را ملاقات کنم. آیا به اندازه کافی برایش ارزش قائل نبودم؟

حقیقت این بود که من به او ارزش می‌دادم، اما زمان کافی برای سرمایه‌گذاری در این رابطه نگذاشته بودم و در عوض به حل مشکلات دیگر شرکت اولویت داده بودم.

ایجاد روابط فقط یک شعار یا عبارت کلیشه‌ای نیست. کارمندان شما به دنبال بینش و ارتباط هستند، نه فقط حقوق.

۲. اجازه ندهید نزدیکی — یا دوری — باعث ایجاد کینه شود

پس از همه‌گیری، رفتن به دفتر دیگر مرسوم نبود. مطمئناً، کار از راه دور ممکن است بهره‌وری را افزایش دهد، اما برخی مطالعات نشان می‌دهند که این افزایش لزوماً توسط کارفرمایان تأیید نمی‌شود.

اگر شما یک استارت‌آپ هستید، داشتن تیم فنی در یک کشور دیگر دستورالعمل فاجعه است. تفاوت‌های زمانی، تأخیر در ارتباطات، عدم تماس انسانی و تفاوت‌های فرهنگی تنها چند نمونه از نقاط شکست هستند.

وقتی دارایی‌های کلیدی شما در یک مکان قرار دارند، مشکلات به سرعت حل می‌شوند. در مورد ما، این موضوع به‌صورت تدریجی و با ایجاد کینه‌های پنهان طی سال‌ها اتفاق افتاد، اما فاصله باعث ایجاد ناهماهنگی شناختی در ذهن من شد. من نتوانستم مشکلات را قبل از اینکه دیر شود، ببینم.

۳. مراقب حرف‌های خود باشید

سه ماه قبل از تهدیدها، در حالی که یک مشکل حیاتی در کد بر کاربران ما تأثیر گذاشته بود، به زیسیس در اسکایپ گفتم: “هدف از فرآیند تست ما چیه؟ دفعه بعد [نام مدیر فنی] را حذف کن…”

این نظر به اشتباه به او ارسال شد. نمی‌توانم تصور کنم که او پس از خواندن این پیام چه احساس شوک و ناامیدی‌ای داشت.

من یاد گرفتم — به سختی — که از اظهارات احساسی در کانال‌های ارتباطی الکترونیکی خودداری کنم. دوم اینکه، هر چیزی را که نمی‌خواهم در صفحه اول فایننشال تایمز چاپ شود، در هیچ رسانه آنلاینی ننویسم.

۴. همیشه یک برنامه جایگزین داشته باشید

وقتی تهدید را دریافت کردیم، دفتر مرکزی ما در قبرس هنوز در حال ساخت بود. ما هیچ سرپرست فنی ارشدی به جز مدیر فنی نداشتیم. هرگز احساس نیاز نکرده بودیم — یک اشتباه دردناک.

اگر می‌توانید، استخدام پاره‌وقت کسی که بر پرسنل فنی کلیدی شما نظارت کند، توصیه می‌شود. امروز، ما به این فرد برای انجام ممیزی‌ها، پشتیبان‌گیری از کدها و کمک در مصاحبه‌ها حقوق می‌دهیم. این فرد در مواقع اضطراری نیز وارد عمل می‌شود — و ما از آن زمان به بعد مشکلات زیادی داشته‌ایم. اما اکنون سیستم به گونه‌ای تنظیم شده است که هیچ نقطه شکست واحدی وجود ندارد و این سیستم آزمایش شده است.

برنامه‌های جایگزین را به عنوان بیمه در نظر بگیرید. هیچ کسب‌وکاری بدون آن کار نمی‌کند.

۵. در مهارت‌های نرم سرمایه‌گذاری کنید

رابطه ممکن است خطی نباشد، اما بین استعداد کدنویسی و مهارت‌های بین‌فردی یک رابطه معکوس وجود دارد. هر چه زمان بیشتری صرف کدنویسی به جای تعامل با افراد شود، فرد بیشتر از نظر احساسی جدا می‌شود.

در ابتدا، ما فقط برای تخصص فنی استخدام می‌کردیم. اکنون، فرآیند استخدام ما جامع‌تر است. هیچ کس در یک استارت‌آپ فنی از نظر تئوری قدرتمندتر از مدیر فنی نیست. آن‌ها رویاهای شما را کدنویسی می‌کنند، اما می‌توانند در یک لحظه آن‌ها را نابود کنند.

در ثبات احساسی سرمایه‌گذاری کنید. ریسک فرد کلیدی چیزی نیست که فقط به عنوان یک فکر بعدی در بخش “ریسک‌ها”ی ارائه خود قرار دهید. این موضوع بسیار واقعی است. به عنوان انسان، همه ما به روش‌های مختلفی ناقص هستیم. بنابراین، برای بهترین‌ها امیدوار باشید، اما دفاع خود را در صورتی که “بازیگر بد” درون هر یک از ما سر بلند کند، ارتقا دهید.