رویکرد بیکر در بازنمایی تصویر کارگران جنسی، هیچ‌گاه ذکر مصیبت نبوده است؛ اما آنورا حتی نسبت به ساخته‌های پیشین او، ظاهری «خوشایندتر» دارد. نه‌تنها قاب‌های عریض و چشم‌گیری که درو دنیلز در فرمت فیلم ۳۵ میلیمتری با لنز آنامورفیک ضبط کرده است، «سینمایی‌ترین» جلوه‌ی بصری کل کارنامه‌ی بیکر را می‌سازند و از هرزه‌نگاریِ فلاکت دورند، بلکه فیلمنامه هم برای دراماتیزه کردن موقعیت‌ها، راه ساده‌ را پیش نمی‌گیرد. این ملودرامی نیست درباره‌ی زندگی کابوس‌وار دختر بیچاره‌ای که باید به عملی «شرم‌آور» مثل کارگری جنسی «تن بدهد.» در نگاه بیکر، اعتبار شغل انی، با هر شغل کم‌درآمد دیگر، تفاوتی ندارد و نیاز او به کار کردن، خیلی بیشتر نیست از نیاز هر کارگر دیگر.

یکی از مشتریان انی در ابتدای فیلم، از او می‌پرسد: «پدر و مادرت می‌دونن این‌جایی؟» اتفاقی نیست که این جمله را می‌شنویم؛ تعبیر مرد مشتری، اشاره‌ای است مستقیم به باوری رایج که فیلمساز، نادرست می‌پنداردش. بیکر، برای این که بتواند تصویری دقیق از کارگران جنسی ارائه کند، آندریا ورهان کانادایی را به عنوان مشاور همراه خود داشته است؛ زنی که در سن ۲۱ سالگی و حین تحصیل در دانشگاه، تصمیم می‌گیرد که کارگری جنسی را تجربه کند. او در ابتدا به جهان رقصنده‌های «استریپر» علاقه‌مند می‌شود و در کتاب سال ۲۰۱۸ خودش یعنی فاحشه‌ی مدرن؛ یک خاطره‌نگاری (Modern Whore: A Memoir) -که به تهیه‌کنندگی شان بیکر، تبدیل خواهد شد به یک فیلم بلند داستانی- درباره‌ی انگیزه‌اش توضیح می‌دهد:

عاشق موسیقی و اجرا کردن بودم و می‌خواستم ببینم که چطور می‌توانم از شوخ‌طبعی و جنسیت خودم به نحوی خلاقانه برای جذب کردن مخاطب، استفاده کنم.

ورهان، بعدتر و به پیشنهاد یکی از آشنایان‌اش تصمیم می‌گیرد به عنوان همراه (Escort) به فعالیت بپردازد؛ نوعِ رسمی و قانونیِ کارگری جنسی که امنیت شغلی و محرمانگی بیشتری دارد. خاطره‌ای که ورهان درباره‌ی یکی از مشتریان موردعلاقه‌اش تعریف می‌کند، می‌تواند به نحوی طعنه‌آمیز، مربوط شود به مواجهه‌ی تماشاگر با فیلمی مثل آنورا. ماجرای مردی نویسنده‌ که طی ملاقات دوم‌شان، با آندریا قراری نامعمول می‌گذارد برای مشارکت در نگارش یک مطلب! ورهان تعریف می‌کند که ملاقات‌شان، از جایی به بعد به بازجویی شبیه شده است. مرد نویسنده، تلاش داشته که از روان دختر، سردربیاورد و جایی از صحبت‌هاش، گفته است:

…من هرروز با آدمای همکار تو سروکار دارم. معمولا یا از خونه‌های آشفته میان و یا سابقه‌ی طولانی تروما دارن؛ ترومای جنسی. تو می‌گی هیچ‌کدوم رو نداری که باورش واسه من سخته. تو شبیه آدمایی که معمولا این جور کارا رو می‌کنن، نیستی.

آندریا پاسخ داده است:

درسته. پدر و مادرم عالی‌اند و من هیچ‌وقت مورد آزار قرار نگرفته‌ام. این کارو می‌کنم چون ازش لذت می‌برم.

پاسخ ورهان به مشتری کنجکاوش، واجد همان «سطح تازه‌ی کلیشه‌گریزی» است که بیکر به آنورا آورده است. متن آنورا، با سوگیری ذهنی مخاطب، بازی جذابی می‌کند. تماشاگر -مانند مرد نویسنده‌ی حاضر در خاطره‌ی ورهان- خودش را نسبت به انی، در موضع فکری و اخلاقی برتری می‌بیند و مدام، به دنبال آن حادثه‌ی تلخ یا واقعه‌ی تروماتیکی است که دختر را به پذیرش زندگی محقر کنونی‌اش سوق داده است! نهایتا اما درباره‌ی گذشته‌ی او دو چیز بیشتر نمی‎‌فهمیم؛ اصلیتی روسی دارد که خیلی به آن علاقه‌مند نیست و مادر، ناپدری و خواهرش، در میامی زندگی می‌کنند. وضع مالی انی، طبعا درخشان نیست و منفعت مادی، بخش مهمی از جذابیت فانتزی مشترک او با ایوان را شکل می‌دهد؛ اما بر خلاف انتظارمان، شخصیت از زندگی به عنوان رقصنده‌ی اروتیک، ناراضی به‌نظرنمی‌رسد.

انی سر کار -چه در میان مشتریان‌اش و چه داخل رختکن- خوشحال و سرزنده جلوه می‌کند و برخوردی انسانی می‌بیند. مشتریان‌اش، مردانی معمولی و نسبتا آداب‌دان‌اند و رئیس‌اش با او رفتار بدی ندارد. بیکر، درباره‌ی دلیل «تن دادن» او به شغل کنونی‌اش، پاسخی نمی‌دهد؛ چون «تن دادنی» در کار نیست. تا جایی که شواهد نشان می‌دهند، انی این کار را «انتخاب» کرده است. در نگاه بیکر، این انتخاب، نه ناهنجاریِ غریبی از جنس تصمیم رازآمیز سورین در زیبای روز (Belle de Jour) لوئیس بونوئل، بلکه مشابه گزینش هر مسیر شغلیِ عادی دیگر است.

source