امروز پنجاه‌وهفتمین سالگرد درگذشت جهان‌پهلوان تختی است. به همین بهانه، نگاهی خواهیم داشت به بیوگرافی و زندگی او. غلامرضا تختی در تاریخ ۵ شهریور ۱۳۰۹ در تهران متولد شد و در ۱۷ دی ۱۳۴۶ از دنیا رفت. او که به «جهان پهلوان» معروف بود، به دلیل سال‌ها فعالیت در عرصه کشتی و افتخارات بسیار این لقب را به دست آورد. تختی عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران و از فعالان سیاسی دوران پهلوی بود.

غلامرضا تختی در جنوب تهران به دنیا آمد. پدرش، رجب خان، در سال ۱۲۷۵ در محله دروازه غار تهران متولد شد و مادرش نیز از خانواده‌ای سنتی در تهران بود. تختی به عنوان یک قهرمان ملی شناخته می‌شود و داستان‌هایی درباره او نقل شده که همیشه صحت تاریخی ندارند. همچنین، فیلمی سینمایی درباره تختی ساخته شده و تندیسی از او در میدان تجریش تهران نصب شده است. هر سال، به بهترین کشتی‌گیران ایران «جایزه غلامرضا تختی» اهدا می‌شود.

بیوگرافی غلامرضا تختی

غلامرضا تختی در ۵ شهریور ۱۳۰۹ در محله خانی‌آباد جنوب تهران متولد شد. او دو برادر و دو خواهر داشت که همگی از او بزرگ‌تر بودند. تحصیلات ابتدایی را در دبستان حکیم نظامی تهران گذراند و پس از گذراندن مقطع متوسطه اول در دبیرستان منوچهری تهران، ترک تحصیل کرد. تختی علاوه بر کار، به ورزش زورخانه‌ای و کشتی نزد پهلوان سید علی حق‌شناس مشغول بود. او در سال ۱۳۲۷ به خدمت سربازی رفت و همان سال در اداره راه‌آهن استخدام شد. او سابقه کار در شرکت نفت مسجد سلیمان را نیز داشت.

جوانی

تختی در ۳۰ بهمن ۱۳۴۵ با شهلا توکلی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج، پسری به نام بابک بود که در ۱۱ شهریور ۱۳۴۶ به دنیا آمد. تختی همیشه به گل‌فروشی رز نزدیک چهارراه تخت‌جمشید می‌رفت و گل‌های باغچه خانه‌اش را برای فروش می‌برد، اما مردم دور او جمع می‌شدند و با او صحبت می‌کردند. تختی نیز از این توجه مردم خوشحال بود.

پیشنهاد بازیگری

یکی از رویداد‌های زندگی تختی، پیشنهاد برای بازی در فیلم‌های سینمایی بود. فردین، یکی از دوستان تختی، او را تشویق می‌کرد که بازیگر شود. به تختی پیشنهاد تبلیغ عسل داده شد، اما او گفت:

من با خوردن عسل پهلوان نشدم! خاک و خُل خوردم و خوراکم نان و پنیر بود و با سختی‌ها ساختم و تمرین کردم تا به جایی رسیدم.

زندگی ورزشی

تختی در المپیک ۱۹۵۶ ملبورن، به همراه امام‌علی حبیبی، نخستین مدال‌های طلای تاریخ ورزش ایران در بازی‌های المپیک را کسب کرد. او با یک مدال طلا و دو مدال نقره المپیک، دو طلا و دو نقره قهرمانی جهان و یک طلا در بازی‌های آسیایی در فهرست برترین‌های قرن فیلا جایگاه سیزدهم را به دست آورد.

تختی کشتی باستانی را در سال ۱۳۲۴ در زورخانه پهلوان سیدعلی آغاز کرد و در سال ۱۳۲۹ به باشگاه پولاد پیوست و کشتی آزاد را زیر نظر حبیب‌الله بلور به صورت حرفه‌ای ادامه داد. او در همان سال نخستین قهرمانی کشور خود را کسب کرد و بین سال‌های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۸ هشت بار قهرمان کشور شد.

او در سال ۱۹۵۱ در مسابقات قهرمانی جهان هلسینکی در دسته ۷۹ کیلو به مدال نقره رسید و همراه با سه هم‌تیمی دیگرش، اولین مدال‌های بین‌المللی تاریخ کشتی ایران را به دست آورد. تختی در المپیک ۱۹۶۰ رم نیز مدال نقره گرفت و در سال ۱۹۶۲ به دسته ۹۷ کیلوگرم رفت، اما رقابت در این وزن برای او دشوار بود.

مرگ و ابهام‌های آن

تختی در ۱۷ دی ۱۳۴۶ در هتل آتلانتیک تهران درگذشت. دو روز قبل از مرگ، وصیت‌نامه‌اش را در دفترخانه اسناد رسمی ثبت کرد و کاظم حسیبی را به عنوان سرپرست فرزندش بابک تعیین نمود.

درباره مرگ تختی اختلاف نظر‌های زیادی وجود دارد. برخی منابع علت مرگ را خودکشی به دلیل مشکلات خانوادگی ذکر کرده‌اند، در حالی که عده‌ای دیگر معتقدند او به دلیل محبوبیت و عدم وفاداری به رژیم پهلوی توسط ساواک به قتل رسیده است.

در ادامه مصاحبه علی‌اکبر حیدری و احمد عرب درباره این ابهامات را می‌خوانید:

این همه گفتند ساواک، اما کار ساواک نبود

علی‌اکبر حیدری: اول یک فکر‌هایی به ذهنم آمد. آن موقع دستگاه با او بد بود و پیش خودمان فکر کردیم کار دستگاه باشد. ولی بعد فهمیدیم چنین چیزی نبوده. ما به همین چنین فکر‌هایی کردیم، ولی الان من چنین فکری نمی‌کنم. چون آقاتختی یک فرد مذهبی بود و خودکشی هم در دین گناه محسوب می‌شود، می‌گفتند او هرگز سمت این کار نمی‌رود. شاید به همین خاطر شایعه کشتن او از طرف ساواک پیش آمد. من وقتی روزنامه‌های آن دوره را نگاه کردم، با همسر و خواهر آقاتختی صحبت می‌کنند، همه متفق‌القول هستند که اختلاف آقای تختی با شهلا، همسرش منجر به خودکشی شد و حتی تمام مکالمات و وصیت‌نامه‌اش که اشاره‌ای به شهلا نکرده هم این را نشان می‌دهد. من به جرات می‌خواهم بگویم که خانم آقای تختی از خودش پهلوان‌تر بود و این صحبت‌ها درست نبود. بعد از فوت اقای تختی آدم‌های مهم مملکت به شهلا درخواست ازدواج دادند، ولی او رد کرد و گفت دست اقاتختی زیر سرم بوده و اجازه نمی‌دهم دست دیگری زیر سر من قرار بگیرد.

اختلاف فرهنگی با خانواده شهلا

احمد عرب: پیرو فرمایش آقای حیدری، اینکه اختلاف فرهنگی با خانواده داشت. آن‌ها دکتر و مهندس و تحصیل‌کرده بودند ولی آقاتختی ۵ کلاسه بود. این خانواده را عذاب می‌دهد و به مرور زمان اختلافاتی پیش می‌آید. یکی از اختلافات این بود ولی چیزی نبود که باعث شود دست به این کار بزند. چون خواهر افاتختی جدا شده بود و در منزل او زندگی می‌کرد. نرگس، دیگر خواهرش هم معلم دبستان بود و مادر آقاتختی هم با خودش زندگی می‌کرد. این اختلافات در خانواده پیش می‌آید. وقتی آقاتختی در آن خانه زندگی می‌کرد، موقع خداحافظی، نرگس خانم خودش به مادرش می‌گفت خانم با غلامت کاری نداری؟ او می‌گفت الهی پیر شوی. اختلافات در همه جا هست و اختلاف فرهنگی هم بوده. بیرون هم فشار‌هایی بوده و ساواک و … دست به دست هم داد. خدا او را بیامرزد و آدمی نبود که کسی از دستش ناراحت باشد.

مهاجرت به کانادا؛ به حق چیز‌های نشنیده

علی‌اکبر حیدری: من این را نشنیده‌ام. از عبدالله موحد خواسته بودند که قبول نکرد. پرسیدند چرا قبول نمی‌کنی؟ او گفت من نمی‌توانم به خودم اجازه دهم که کشتی‌گیر‌ها را بسازم که بیایند کشتی‌گیر‌های ایران را شکست دهند. امتیاز بالایی هم به او می‌دادند که قبول نکرد. واقعاً ورزشکاران ایرانی به مردم و کشور علاقه دارند

شب عروسی با حضور فردین، ویگن، رامش و دیگران

احمد عرب: من فیلم را دارم. آقاتختی با شهلا خانم می‌آید. احمد طاهری، سیما بینا، رضا استکی، رامش بودند و پوران آمد آهنگ خواند و صحنه آخر خود فردین آمد و تبریک گفت. سالن دانشگاه تهران که در ۲۴ اسفند یا همان انقلاب فعلی بود. ویگن را هم خودتختی دعوت کرد. او عاشق آهنگ لالایی ویگن بود و همان شب این آهنگ را برایش خواند.

یک شایعه این بود که خود آقا تختی واردکننده مرسدس بود.

علی‌اکبر حیدری: نه فقط یک‌بار به آلمان رفتند و ماشین خریدند و آوردند چون آن زمان رسم بود. هرکس می‌خواست راحت به خارج می‌رفت و ماشین خریداری می‌کرد و می‌آورد.

تعظیم به شاه و آن عکس

احمد عرب: عکسش هم هست که تعظیم کرده است. این ادب او بود و بالاخره آن زمان شخص اول مملکت شاه بوده، مگر می‌شود به او بی‌احترامی کند؟ عکسش هم هست احترام گذاشته و نظر علی اکبر حیدری: بعضی‌ها حرف‌های عجیبی می‌زنند. بالاخره شاه مملکت بود.

رسول خادم، تختی دیگر است؟

در این سال‌ها به خیلی‌ها لقب تختی زمانه دادند، مثل رسول خادم. شما کدام را قبول دارید؟ واقعاً موردی داشتیم؟

علی‌اکبر حیدری: بله، رسول خادم هم در هر صورت هم پدرش هم دوره‌ی تختی بود و هم خودش مدال کسب کرده. برای همین روش و منش تختی را پیش گرفتند. رسول واقعاً هم قهرمان و هم انسان خوبی است و راه تختی را می‌رود.

خیانت شهلا؟ این همه سکوت!

دلیل سکوت خانم شهلا در این سال‌ها چیست؟ این سکوت باعث شده او که به بانوی راز‌ها مشهور شود.

علی‌اکبر حیدری: چند مسأله هست که من از خاطرم رفته. او زن بسیار خوبی بود و چیز‌هایی که در موردش می‌گفتند، صحت ندارد. بالاخره زن یک پهلوان بودن شرایط متفاوتی دارد و می‌خواستند در حد همین نام رفتار کنند

یک شایعه هم بود که همسر تختی به او خیانت کرده بوده. این را شنیده‌اید؟

احمد عرب: من که نشنیده‌ام.

علی‌اکبر حیدری: این حرف‌ها چرت است. هرگز، هرگز. یک سری آدم‌ها می‌خواستند آن زمان تختی را خراب کنند و خودشان را نشان دهند. خانم شهلا واقعاً بسیار باشخصیت و برازنده تختی بود. فقط متأسفم.

source