درواقع این بازی موش و گربه قرار است روندی تنشزا و جذابی را خلق کند و سازندگان در دو پرده اول فیلم بهخوبی توانستهاند از پتانسیل کلی فیلم استفاده کنند. صد البته حضور بازیگرانی مثل تارون اجرتون و جیسون بیتمن هم در این قضیه بیتاثیر نیست و درواقع نقطه قوت فیلم هستند. این زوج در تمام دقایق فیلم تلاش میکنند تا بیننده فیلم را جدی بگیرد و حتی مشکلات کلی فیلم را نادیده بگیریم. در مجموع خارج از این دو بازیگر، مابقی شخصیتها و بازیگران تا حد زیادی فاصله دارند که بخشی از آن بدون شک از مشکلات فیلمنامه است.
بهطور مثال ما همزمان در حال تماشای خط داستانی دوم فیلم هستیم که یک کارآگاه در حال بررسی یک پرونده است که درنهایت این پرونده به اتفاقات تروریستی فرودگاه مرتبط میشود. سازندگان نمیتوانند ارتباط معناداری بین دو این بخش ایجاد کنند و متاسفانه بودن این بخش تنها اضافه کردن دقایق بیشتر به فیلم بوده است. درواقع این صحنهها بیشتر باعث دوری ما از خط اصلی داستانی میشود؛ درحالیکه این بخش میتوانست به موازات باعث روایت بهتر و قویتر فیلم شود که متاسفانه استفاده درستی از آن نشده است.
اما این تازه شروع مشکلات فیلم است. با اینکه بخش تنش در فیلم بهطور کلی کمرنگ نمیشود و کمکم شخصیتها درگیری فیزیکی بیشتری پیدا میکنند و حتی شاهد بیرحمی بیشتری در مورد شخصیت شرور فیلم هستیم، اما فیلم رفتهرفته یک اشتباه میکند. درواقع سناریو فیلم به شکلی است که قابل انتظار است در یک نقطه فیلم وارد مسیری بیپایان شود که ممکن است این ایده درنهایت جواب دهد یا اینکه درنهایت شکست بخورد. از یک نقطه شخصیتها تصمیمات متفاوتی میگیرند که باعث میشود سوالاتی در ذهن بیننده ایجاد شود که چرا فیلم به یکباره تصمیم گرفت از مسیر خود خارج شود.
source