طرفداری | در دیدار شب گذشته برایتون و برنتفورد، ژائو پدرو در اقدامی شوک‌کننده تلاش کرد با ضربه آرنج خود به یهور یارمولیوک آسیب وارد کند. 

اگر ژائو پدرو دقت بیشتری داشت، یارلمولیوک از برنتفورد اکنون ممکن بود در بخش مراقبت‌های ویژه بستری باشد. البته که لیگ برتر یا نهاد داوران آن اهمیتی نمی‌دهند. شاید روزی اهمیت دهند. شاید زمانی که شاهد عواقب کامل یک ضربه آرنج به شقیقه باشیم. آنچه لیگ برتر در حال حاضر در آن مهارت دارد، انتشار بیانیه‌هایی برای توجیه تصمیمات ضعیف است. آن‌ها به اندازه پدرو خطرناک و بی‌ملاحظه هستند. مهاجم برایتون به شدت به کشیده شدنش پیراهنش واکنش نشان داد؛ مارک کلاتنبرگ در تحلیل خود اظهار داشت که این حرکت بیشتر یک هشدار بوده تا تلاش جدی برای آسیب رساندن. اما بازیکن برایتون کنترلی بر اوضاع نداشت و نمی‌دانست که هافبک برنتفورد به کدام سمت حرکت می‌کند. او نمی‌دانست که ضربه آرنجش به هوا برخورد خواهد کرد یا استخوان یارمولیوک و همین خطرناک بودن این موضوع را دو چندان می‌کند. اندی مدلی، که می‌توان گفت حتی بهترین داور در خانواده خود نیز نیست، هیچ کاری نکرد. کریس کاوانا در VAR نیز دخالی نداشت. 

 

 

شاید اگر زندگی ایان هیوم پس از ضربه عمدی کریس مورگان در جریان بازی بارنزلی و شفیلد یونایتد در سال 2008 با جراحی مغز نجات نمی‌یافت، اکنون در جایگاه متفاوتی بودیم. اگرچه هیوم آن زخم بزرگ را همچنان با خود به همراه دارد، ضربه‌ای که او متحمل شد، باید نقطه عطفی برای پایان خشونت در فوتبال می‌شد. فوتبال آن آخر هفته خوش شانس بود، همانطور که هیوم نیز خوش شانس بود. او مهاجمی 170 سانتی‌متری بود و تقریبا به دریافت ضربه از مدافعان بلندقامت چمپیونشیپ عادت داشت. اما این‌بار فرق می‌کرد. مورگان با اطمینان کامل و پس از بررسی دقیق موقعیت هیوم، با آرنج به شدت سر او را هدف قرار داد. این برخورد تصادفی نبود؛ او آگاهانه و هدفمند عمل کرد و به نظر می‌رسد برای قتل بازیکنی وارد میدان شده است. خلاف پدرو که ضربه‌اش به هدف نخورد، ضربه مدافع شفید با تمام قوا به مهاجم بارنزلی برخورد کرد. 

ایان هیوم و کریس مورگان
بارنزلی در آن زمان تلاش کرد پرونده حرکت کریس مورگان را به نهادهای قضایی ارجاع دهد که تلاش‌های اتحادیه مانع آن‌ها شد 

هیوم دردی عذاب‌آور را تجربه کرد، گویی چاقویی در گوشش فرو رفته است. پزشک تشخیص ضربه مغزی داد و او از زمین مسابقه خارج شد. پس از بازی، با وجود سردرد شدید، احساس می‌کرد که هر لحظه ممکن است سرش منفجر شود. صبح روز بعد، او هذیان می‌گفت و همسرش نگران شد. پزشکان پس از انجام آزمایشات اولیه، او را با تشخیص ضربه مغزی شدید مرخص کردند. اما خوشبختانه، در راه خروج از بیمارستان، استفراغ او باعث شد تا پزشکان مجددا او را تحت بررسی قرار دهند. سی‌تی اسکن نشان داد که سمت چپ مغز او پر از خون شده است. جراحان مغز و اعصاب با انجام عمل جراحی، جان او را نجات دادند. شکستگی جمجمه ناشی از ضربه مورگان، باعث خونریزی مغزی شدید در هیوم شده بود.

ایان هیوم به این شکل به زندگی بازگشت

در آن روزها، اتحادیه فوتبال انگلیس تاکید کرد که به دلیل مقررات فیفا، قادر به ارتقای کارت زرد مورگان به کارت قرمز نیست و اتهام جداگانه‌ای نیز صادر نخواهد کرد. در آن زمان، خلا قدرت در سازمان وجود داشت و تصاویر در اختیار یک مقام موقت قرار گرفت که از سایه خود نیز واهمه داشت. در آن زمان، جو کینیر، سرمربی نیوکاسل، به دلیل خطاب کردن داور با لقب «میکی موس» به اتحادیه فراخوانده شد و بازیکنی از ایپسویچ هم به دلیل شادی گل زننده، پنج هزار پوند جریمه شد. اما برای حادثه‌ای که می‌توانست منجر به اتهام قتل غیرعمد شود، هیچ اتفاقی نیفتاد. آن زمان، همانند اکنون، بحران اجتماعی ناشی از ناتوانی و عدم مراقبت، منجر به شکنجه و مرگ یک کودک شد. این همان چیزی است که در صورت عدم یادگیری از اشتباهاتمان رخ می‌دهد. مارتین ساموئل، نویسنده تایمز در سال 2008 نوشته بود:

روز سرنوشت‌ساز فرا خواهد رسید و صحنه‌های رخ داده در اتحادیه، آینه‌ای تمام‌نما از آنچه در اجتماع شاهد بوده‌ایم، خواهد بود. روزی که – شاید سال‌ها بعد و شاید هم در آینده‌ای نزدیک – ماشین‌ها خاموش شوند، خبر تراژدی منتشر گردد و دسته‌های گل بر روی پیاده‌رو مقابل باشگاه انباشته شوند، هیچ مقام مسئولی را نخواهید یافت که وظیفه حفاظت از بازیکنان فوتبال برابر خشونت‌های خطرناک را بر عهده داشته و آماده پذیرش مسئولیت و استعفا باشد.

در مواجهه با این فاجعه، آنان پشت فیفا و قوانین دست و پاگیر پنهان خواهند شد و با اظهاراتی تاسف‌آمیز و متظاهرانه، ادعا خواهند کرد که نهایت تلاش خود را به کار بسته‌اند. اما هیچ‌گاه اعتراف نخواهند کرد که این واقعه تلخ، نتیجه مستقیم سال‌ها بی‌کفایتی و غفلت است؛ زمانی که شوخی‌های کوچک و بی‌معنی به ظاهر داور و شادی گل‌های احمقانه، مهم‌تر از برخوردی تلقی می‌شد که جان بازیکنی را به خطر انداخت.  

تایمز، امروزه نیز بر صحت هر کلمه از آن نوشته پای می‌فشارد. چنانچه اجازه دهیم خشونت‌های شدید بدون هیچ محدودیتی ادامه یابند، این همان سرنوشتی است که اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. همه ما شاهد واکنش‌های شدید بازیکنان حتی در مواجهه با کوچک‌ترین برخورد بوده‌ایم، اما عواقب احتمالی یک آرنج، کاملا متفاوت و هولناک است. یارمولیوک، همانند هیوم، خوش‌شانس بود. و هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند که هشداری برای چنین حرکاتی دریافت نکرده است. 


یادداشت مارتین ساموئل، نویسنده ارشد روزنامه تایمز

source