در شرایط حساس کنونی، تندروهای مخالف دولت پزشکیان همقسم شدهاند که به هر نحوی جواد ظریف را از دولت کنار بگذارند. این تلاش در حالی صورت میگیرد که کشور با بحرانهای چندلایه اقتصادی، اجتماعی و بینالمللی روبهروست. حذف ظریف، با سوابق روشن در دیپلماسی و تعاملات بینالمللی، چه توجیه منطقی و سیاستی دارد که به اولویت واجب و فوری تبدیل شده است؟ آیا در شرایطی که کشور بیش از هر زمان دیگری به ثبات، انسجام ملی و دیپلماسی قوی نیازمند است، کنارگذاشتن چهرهای نمادین و باتجربه واقعا به سود منافع ملی است؟ یا این اقدام بخشی از پازلی است که خواسته یا ناخواسته، بیثباتسازی نظام را با اهدافی مرموز دنبال میکند؟
ظریف نهتنها چهرهای شناختهشده در عرصه دیپلماسی جهانی است، بلکه بهعنوان یکی از ستونهای اصلی کمپین انتخاباتی پزشکیان، نمادی از وفاقگرایی و آغاز مسیری تازه در فضای سیاسی کشور محسوب میشود. او در جایگاه معاون رئیسجمهور، نقش کلیدی در تعیین سیاست خارجی دولت ایفا میکند و بهواسطه توانمندی برجستهاش در اجماعسازی، میتواند به حل مسائل داخلی نیز کمک شایانی کند. مهارت ظریف در ایجاد تعامل و گفتوگو، که بارها در عرصه بینالمللی آزموده شده است، در فضای داخلی نیز میتواند به کاهش تنشها، نزدیکی دیدگاهها و شکلگیری توافقهای کلان در مواجهه با چالشهای پیچیده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی منجر شود. حضور او در این جایگاه، فرصتی است تا از ظرفیتهای دیپلماتیک و مدیریتی او برای تقویت همگرایی ملی و ارتقای تعامل میان بخشهای مختلف حاکمیتی و گروههای اجتماعی بهرهبرداری شود. ظریف با شناخت عمیق از پیچیدگیهای دیپلماسی و مهارت در مذاکرات چندجانبه، توانسته است به تقویت جایگاه ایران در جامعه بینالمللی کمک کند؛ ازاینرو حذف ظریف فراتر از تغییر یک مقام دولتی است؛ این اقدام پیامی روشن به جامعه میفرستد که صندوق رأی و خواست مردم برای تغییر مسالمتآمیز در این کشور از اهمیت چندانی برخوردار نیست. حذف ظریف همچنین میتواند ابزار تبلیغاتی برای براندازان باشد؛ چراکه آنها با این اقدام، بیشتر از پیش بیاعتمادی مردم به ساختار نظام را برجسته کرده و القا میکنند که حتی اصلاحطلبی و تغییر از درون نیز امکانپذیر نیست. این اقدام، بیش از هر چیز، تضعیف اعتماد عمومی و تقویت گفتمانهای اعتراضی و براندازانه را بهدنبال خواهد داشت.
اگر اقدامات اخیر برخی کنشگران تندرو را کنار هم بگذاریم، یک الگوی نگرانکننده آشکار میشود؛ بیثباتسازی کشور از طریق راهبردهای چندلایه و هدفمند. این پروژهها، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، نتیجهای جز تضعیف بنیانهای اعتماد عمومی و انسجام ملی ندارند. یکی از مهمترین ابزارهای این پروژه، دوقطبیسازی در جامعه است. اخیرا شاهد انتشار ادعاهای نادرستی بودیم مبنی بر اینکه برق بالاشهریها قطع نمیشود و فقط پایینشهریها دچار قطعی برق هستند. این تلاش برای ایجاد دوقطبی «بالاشهر/ پایینشهر» یا «مردم/ مسئولان» در کنار دوگانهسازیهای دیگر، مانند «درون حاکمیت/ برون حاکمیت»، نهتنها بر انسجام اجتماعی ضربه میزند، بلکه با ترویج بیاعتمادی، سرمایه اجتماعی نظام را نیز تضعیف میکند. از سوی دیگر، شایعهسازی درباره سلامت رهبری و القای بیثباتی در سطوح بالای نظام، بخشی از این راهبرد بزرگتر است. این شایعات که همزمان با فشارهای بینالمللی و تهدیدات خارجی تشدید میشود، با هدف ایجاد اضطراب و نگرانی در جامعه طراحی شده و تلاش میکند به شکافهای داخلی دامن بزند. یکی دیگر از ابزارهای این پروژه، متهمکردن نظام به ناکارآمدی و فساد است. القای این تصور که نظام نهتنها قادر به مدیریت بحرانها نیست، بلکه خود منشأ مشکلات است، به کاهش امید و مشارکت مردم در مسیر اصلاح میانجامد. این رویکرد، بهویژه در شرایط اقتصادی و اجتماعی کنونی، اثرات مخربی بر روان جامعه دارد و زمینه را برای تشدید بیاعتمادی فراهم میکند.
حذف ظریف در چنین شرایطی تنها تضعیف دولت پزشکیان نیست؛ بلکه پیامدهای گستردهتری دارد که انسجام داخلی و جایگاه بینالمللی کشور را تهدید میکند. این اقدام، علاوه بر کاهش اعتماد عمومی، موجب تضعیف سیاست خارجی و محدودکردن ظرفیتهای دیپلماسی کشور خواهد شد.
در تاریخ جمهوری اسلامی، توزیع قدرت میان گروههای مختلف سیاسی همواره عاملی برای تعادل و ثبات نظام بوده است. هرگاه این تعادل از میان رفته، نظام با چالشهای جدیتری مواجه شده است. اکنون نیز زمان آن است که با کنترل رویکردهای تندروانه و بازنگری در سیاستهایی که به تضعیف انسجام ملی میانجامد، مسیر توسعه و پیشرفت کشور هموار شود.
بنابراین حذف ظریف، تنها یک تصمیم فردی یا تاکتیکی نیست؛ بلکه بخشی از یک پروژه گستردهتر است که در نهایت به تضعیف نظام سیاسی و بیثباتسازی کشور منجر خواهد شد. باید سیاستگذاران و تصمیمگیران، به جای دامنزدن به شکافها، با تقویت وفاق ملی، از ظرفیتهای موجود برای عبور از بحرانهای بنیانبرافکن بهره بگیرند. اکنون زمان آن فرارسیده است که با اصلاح رویکردهای تندروانه و کنترل کنشگرانی که خود را صاحب حق مطلق میدانند و به ابزار پیشبرد نقشههای بیثباتکننده تبدیل شدهاند، مسیر توسعه و پیشرفت کشور را هموار کنیم. کوتاهآمدن در برابر حذف ظریف میتواند آغازگر دومینوی بیثباتسازی نظام باشد.
source