اختصاصی طرفداری | ران یتس کاپیتان مشهور و حقیقتاً افسانه‌ای لیورپول، بعد از تحمل بیماری علاج‌ناپذیر آلزایمر در ٨٦ سالگی درگذشت. کاپیتان قرمزها تنها دو سال بعد از پیوستن به لیورپول، مقام قهرمانی انگلستان و متعاقب آن در فصل ١٩٦٥ اولین جام حذفی باشگاه را به دست آورد. عنوانی که سرنوشت باشگاه را برای همیشه و همیشه‌ها تغییر داد.

یتس، یک بازیکن مستحکم و ۱۸۸ سانتیمتری در دفاع میانی، توسط مربی کبیر لیورپول، بیل شنکلی در سال ۱۹۶۱ با مبلغی در حدود ۲۰۰۰۰ پوند از دندی یونایتد اسکاتلند خریداری شد. پس از انتقال او به لیورپول در سن ۲۳ سالگی، در عرض شش ماه یتس بلافاصله توسط شنکلی به‌عنوان کاپیتان تیم منصوب شد.

بیل شنکلی در مراسم رونمایی مدافع میانی متولد آبردین در آنفیلد، از خبرنگاران دعوت کرد تا در اطراف او قدم بزنند، و او را یک تندیس غول‌آسا نامید.

یتس طی بیش از یک دهه ۴۵۴ بازی برای باشگاه مرسی سایدی انجام داد و ۱۶ گل به ثمر رساند. رکورد ۴۱۷ بازی او به‌عنوان کاپیتان قرمزها خیلی بعد، تنها در دهه گذشته توسط کاپیتان استثنایی دیگری بنام «استیون جرارد» شکسته شد.

یتس پس از کمک شایان به لیورپول برای صعود از لیگ دسته دوم، دو قهرمانی لیگ دسته یک را تصاحب کرد و سپس به طور قابل‌توجه و تحسین برانگیزی اولین جام حذفی قرمزها را که از اهمیت به‌سزایی برخوردار بود، در سال ۱۹۶۵ به دست آورد. پس از پیروزی نهایی در برابر لیدز تمام آداب و رسوم را در مراسم اهدای جام با ملکه الیزابت، فراموش کرد؛ «علیاحضرت بسیار خسته و آش و لاش هستم».

 فتح جام حذفی اهمیت به‌سزایی داشت؛ در واقع «پل پیروزی» شنکلی و لیورپول بود. موفقیت‌های در پیش، مدیون اولین قهرمانی لیورپول در مقابل لیدز یونایتد با برد ٢ بر ١ در وقت اضافه بود. غیر قابل باور به نظر می‌رسد؛ اما تصاویر فیلم‌های سیاه و سفید جشن پیروزی لیورپول در مرسی ساید هرگز از ذهنم پاک نشد.

پس از ترک لیورپول، یتس به مدت سه سال به‌عنوان بازیکن و مربی در تیم ترانمیر حضور داشت، سپس مدت کوتاهی در اواخر ۳۰ سالگی خود به آمریکا رفت و در سال ۱۹۸۶ به‌عنوان استعدادیاب ارشد به آنفیلد بازگشت، نقشی که او برای دو دهه به‌خوبی در آن ایفای نقش کرد.

یتس بعدها گفت؛ افتخارآمیزترین دستاورد من در آن زمان جذب سامی هیپیای فنلاندی بود. مدافع میانی قابل حساب و قوی‌هیکل و بلندبالا، رهبری بسیار شبیه خودش!

لیورپول دوران نو با رهبران بلامنازع آن در دهه شصت، بیل شنکلی و کاپیتانی چون یتس جوانه زد و رشد کرد و بزرگ شد. دقیقاً با ظهور و صعود برق‌آسای چهار پسر Fab four در مرسی ساید در اوایل دهه شصت. جایی که بیتل‌ها تمامی لیورپول، بریتانیا و جهان را با موسیقی خود به تسخیر در آوردند.

بعدها کتاب خاطرات یتس، با نام «فوتبال با نوای مرسی» به چاپ رسید که بخش‌های از نکات متن در پیش با نگاه به آن نوشته شده است.

ادای احترامی به یکی از بزرگ‌ترین کاپیتان‌های تاریخ لیورپول است. ادای احترامی به مدافعی جنگجو، سخت‌کوش و سنتی… ادای احترامی به «ران یتس» بلند بالا و غول پیکر!

امیرحسین صدر

۹ سپتامبر ۲۰۲۴

تقدیم به حمید شهریاری، که یاد، مهر، قلم و رفاقت او در یاد و خاطر ماست.


حتی حالا و ٦٣ سال پس از آن رویداد، هیچ‌یک از کلمات و جملات “شنک” تأثیر خود را از دست نداده است. ذهنم به گذشته پرتاب می‌شود و تصور می‌کنم شوروشوق زیادی در سرمربی افسانه‌ای لیورپول با رونمایی از ران یتس که مسیر تاریخ باشگاه را تغییر داد، جاری بوده است.

برخی از گفته‌های شنکلی در طول دهه‌ها آراسته‌تر شده و تغییریافته است، اما توصیف خاطره‌انگیز او از یتس ثابت مانده و هنوز ضرب و آهنگ و تأثیر خود را از دست نداده است:

شانه‌های پهن، قدبلند، موهای مشکی و پرپشت. در دوران اوج شکوهمند بود.

شنکلی زمانی که یتس را برای اولین‌بار ملاقات کرد احساس احترام زیاد اما آمیخته با ترسی داشت. پیش‌ازاین ها، در ابتدا سعی کرد او را برای هادرزفیلد به خدمت بگیرد. قد و بالای و عظمت و قدرت هم‌وطن بزرگ اسکاتلندی در قلب دفاع، در چشمان شنکلی مانند ستون و سنگ غیر قابل نفوذی به نظر می‌رسید و بدون شک از عناصر مهم رؤیاها و بلندپروازی‌های شنکلی به‌حساب می‌آمد. او سنگ و ستون مرکزی و عظیم خود را پیدا کرده بود و بی‌صبرانه قصد داشت بنای خود را شروع به ساختن کند و لیورپول و آنفیلد را به سنگری شکست‌ناپذیر مبدل سازد!

شنکلی با تعجب اظهار کرد: «تو باید بلندتر از هفت فوت باشی، پسرم؟»

یتس پاسخ داد: «نه آقا، قد من فقط شش فوت و خرده‌ای است (188 سانتی‌متر).»

شنکلی بی‌معطلی گفت: «خب. این برای من به‌اندازه همان هفت فوته.»

این داستان‌های به‌ظاهر بی‌اهمیت و دوست‌داشتنی در طول نسل‌ها سینه‌به‌سینه منتقل شده‌اند، و هر نسل جدیدی از طرفداران لیورپول در تصورات خود از یتس مانند ابر قهرمان یاد می‌کند؛ نسخه آنفیلدی و اِسکازی آن. ابرقهرمانی که می‌توانست به تنهایی با ارتشی از مهاجمان رقیب روبرو شود و آنها را مانند مگس‌های مزاحم از ناحیه خطر دور کند.

 جو رویل، مهاجم معروف تاریخ اورتون، از یتس به عنوان رعد و برقی یاد کرده که بر سر آدم ظاهر می‌شود:

ران یتس فقط در یک خط مستقیم می‌دوید و باید مطمئن می‌شدید که در مسیر او قرار نخواهید گرفت. حتی زمانی که توپ خارج از زمین بود، شما به حرکت خود ادامه دادید تا از او دوری کنید.

در سال‌های اخیر مطالب زیادی در مورد تأثیر و اهمیت خرید ۷۵ میلیون‌پوندی ویرجیل فن دایک از سوی یورگن کلوپ و تغییراتی که در موفقیت تیم لیورپول در دوران او داشته، گفته و نوشته شده است و در همین صفحات به بهانه‌های مختلف به آن اشاره داشتیم، اما خرید یتس توسط شنکلی، در حالی که هنوز لیورپول یک تیم دسته دومی بود، مهم‌ترین خرید دفاعی تاریخ این باشگاه است.

لیورپول ناگهان به دسته یکم هجوم آورد و در عرض چهار سال سدی را منهدم کرد که منجر به سیل جام‌های بسیاری شد. یتس دو بار در سال‌های ۶۴ و ۶۶ عنوان قهرمانی انگلستان را به دست آورد، اما جایزه‌ای که بیشتر با او و نام او عجین شده است؛ جام حذفی در سال ١٩٦٥ است.

خیلی‌ها با نیشخندی معنادار و با سخره می‌گفتند؛ «پرنده لیور Liver Bird» (مجسمه پرنده‌ای که در بالای ساختمان شهرداری در ساحل مرسی قرار گرفته) باید به پرواز در آید و کوچ کند تا لیورپول بتواند قهرمانی جام حذفی را به دست بیاورد!

اما نوبت قرمزها رسیده بود. پیروزی با گل‌های راجر هانت و یان سنت جان به دست آمد، اما این برد با قلب و روح و تمامی جان به چنگ آمد.

روزی مهم و به‌یادماندنی برای لیورپول بود. هنگامی که یتس از ۳۹ پله ومبلی قدیم بالا رفت تا جام را از دستان ملکه که لباس قرمز پوشیده بود، دریافت کند، لبخندی که هنگام دریافت جام بر چهره داشت، مظهر رضایت کامل بود. اولین کاپیتان لیورپول که جام حذفی را در دستان خود می‌گرفت.

لیورپول هرگز این روز و کاپیتان تنومند خود را فراموش نکرد.

دریافت جام از ملکه احساسی بود. ولی در واقع، فقط می‌خواستم جام را بگیرم و به میان هواداران لیورپول پرتاب کنم. فقط باید بگویم، من با مدال روی سینه‌ام به این طرف و اون طرف نمی روم، دلم می‌خواست فریاد بزنم؛ ما اکنون جام را برده‌ایم. بیاید جام و مدال را بین خودمان تقسیم کنیم.

چنین دستاورد و منشی، تضمین تمامی عمر یتس بود، به هر کجای شهر که می‌رفت با او با احترام رفتار می‌شد.

روزنامه «لیورپول اکو Echo» مراسم انتخاب شخصیت ورزشی سال را برگزار می‌کرد و بخشی از مراسم در سال ۲۰۱۰ شامل جایزه بیل شنکلی به کوین کیگان بود.

ساعت‌ها بعد از اختتام مراسم، کیگان با بزرگان دیگر لیورپول، یتس، ایان کالاگان و تامی اسمیت روی میزی نشست و صف تقاضای امضای این مردان از سالن بیران رفت. بسیاری از کسانی که در صف در انتظار ایستاده بودند، هرگز بازی این بازیکنان را ندیده بودند، اما همگی به‌خوبی آگاهی داشتند این آدم‌های مسن، نمونه و مظهر چه چیزهای از دوران آغازین پرشکوه لیورپول مدرن هستند.

ران یتس و یان سنت جان، برنده جایزه یک عمر دستاورد ورزشی در لیورپول

جیمی کرگر روز گذشته در مورد یتس که روز جمعه درگذشت، گفت:

مردی بزرگ و بازیکنی بزرگ، همه چیز در لیورپول با افرادی مانند «بیگ ران» شروع می‌شود.

کرگر که این روزها در تلویزیون و رسانه‌ها می‌تازد یکی از افرادی است که به‌عنوان یک اسکاز لیورپولی، استانداردهای موردنظر یتس را که پسر قصابی در آبردین بود رعایت می‌کند.

همیشه جای تعجب همگان بود چگونه یتس پس از گرفتن بازوبند کاپیتانی لیورپول در روز باکسینگ دی ۱۹۶۱، فقط تنها دو بار برای اسکاتلند بازی کرد! درحالی‌که هیچ‌کس در توانایی های‌های او شکی نداشت.

جان آلدریج به وب‌سایت رسمی لیورپول گفته:

ران یکی از بزرگان تمام دوران این باشگاه است، بدون هیچ شکی. او کاپیتان لیورپول بود، زمانیکه من برای اولین‌بار در اواسط دهه ۱۹۶۰ به تماشای بازی‌های لیورپول می‌نشستم، بسیار خوش‌شانس بودم که با این مرد بزرگ آشنا شدم.

آلدریج رابطه نزدیکی با یتس داشت و این رابطه بعد از اینکه سر کنی دالگلیش، یتس را در سال ۱۹۸۶ برای شناسایی و یافتن بازیکنان جوان و مستعد به تیم بازگرداند عمق بیشتری گرفت، درحالی‌که، دوران بازی یتس در آنفیلد در سال ۱۹۷۱ به پایان رسیده بود.

مربیگری کار یتس نبود، و پس از یک دوران ناخوشایند در مرسی با باشگاه ترانمیر روورز، به‌عنوان حرفه‌ای جدی، عملاً به دنبال یافتن و کشف نسل بعدی بازیکنان فوتبال افتاد.

آلدریج که در سال ١٩٨٧ از مانور گراوند آکسفورد به آنفیلد نقل‌مکان کرد، در باره چشمان و استعداد ذاتی ییتس می‌گوید: «در واقع زمانی که من در آکسفورد یونایتد بودم در جستجوی من بود، ازاین‌رو برای همیشه از او سپاسگزار خواهم بود»

آلدریج می‌رفت تا جانشین لایقی برای ایان راش بی‌رقیب در نوک حمله باشد که قصد داشت به یوونتوس ملحق شود.

روزی که به رسانه‌ها معرفی شدم، و از سالن اصلی پذیرایی عبور می‌کردم، «ران» آنجا ایستاده بود تا تبریک بگوید و با من دست بدهد. دستم را شکسته بودم و نمی‌خواستم باشگاه در مورد آن باخبر شود، اما «ران بزرگ» دست خود را در دستم فشرد! بگذارید حقیقت را به شما بگویم، این یکی از سخت‌ترین و رنج‌آورترین کارهای بود که در زندگی‌ام انجام داده‌ام! فروریختم و از هم پاشیدم. در طول این سال‌ها با تکرار خاطره آن کلی خندیدیم. او یک مرد زیرک و فوق‌العاده بود.

تقارن پایان دوره خداحافظی یتس، با موفقیت لیورپول و شادی و نشاط همراه شد. در سال ۲۰۰۶، پس از اینکه لیورپول جام حذفی را در کاردیف با یکی از یافته‌ها و کشفیات یتس یعنی سامی هیپیا در قلب دفاع به‌ دست آورد، او خود را بازنشسته اعلام کرد تا به‌عنوان یک گلف‌باز مشتاق، خوشحال بود تا آنجا که توانش را داشت وقت خود را صرف قدم زدن و بازی در زمین‌های مختلف گلف کند.

متأسفانه، در دوران پایانی و در دم دمای پایان قطعی زندگی، آلزایمر لعنتی یقه‌اش را چسبید، همانطور که خودش با مهاجمین رفتار می کرد. بیماری مجبورش کرد تحت مراقبت قرار بگیرد، ولی در نهایت در این مبارزه یک طرفه با همه بزرگی، قدرت و مردانگی شکست خورد. 

«راودی‌ Rowdy» نامی که در میان کاپ Kop، هواداران و دوستدارانش معروف بود،  برای لیورپول به عنوان یک باشگاه مردمی جایگاه والایی داشت و وقتی رفت همه پرچم‌ها به نشان احترام و تمام کارهایی که او برای تیم و شهر انجام داد، به حالت نیمه افراشته در آمد. 

یتس زمانی به وب‌سایت هواداران لیورپول گفته بود: 

من بازیکنی با قد ۱.۸۸ متری با وزن ۹۲ کیلویی بودم، بنابراین وقتی با کسی برخورد کردم، حتماً آن را احساس می‌کرد. تا آنجایی که به خشن و کثیف بودن مربوط می شود، من اصلا اینطور نبودم. به عنوان کاپیتان و مدافع تیم کاری می کردم سر بزنگاه بالای سر یا اطراف مهاجمین حضور داشته باشم. در آن زمان نوک‌حمله های غول اسای داشتیم که باید مقابل آنها بازی می کردیم. نمی‌شد کم آورد.

همیشه می‌دانستم که اگر قرار باشد نبرد و جنگی در کار باشد، در این نبرد پیروز خواهم شد. دوم نمی شدم، باید می بردم. من تکل‌زن بودم، ضربات خوبی با سر داشتم و بازی را خوب می خواندم. اما زمانی که صاحب توپ می شدم به سرعت توپ را به کسی می‌سپاردم که بتواند آن را پاس دهد. ضعف و محدودیت هایم را می دانستم.

این «ران یتس»بود: صادق، متواضع، فروتن. در تاریخ معاصر لیورپول در میان هزاران بازیگر، او یک توتم ‌واقعی به چشم می‌آید، یادمانی از نیاکان و اجداد برجسته و سرشناس لیورپول، با نیرویی برای حمایت و حفاظت از تمامی این ها و رسم و رسوم باشگاه، شهر و مردم.

یتس برای همه چیزهای که پس از هجرت او به مرسی ساید روی داد، نقشی حیاتی بازی کرد. شنکلی او را تندیس غول‌پیکر خود نامید. این «توصیف»، «شنک» و «راودی» تا ابد در تاریخ لیورپول باقی خواهند ماند. با یکدیگر بذرهای امید و موفقیت را در گستره مرسی‌ساید پاشیدند، سنگ ها را یک به یک روی هم چیدند و پایه های قلعه آنفیلد پرعظمتی را بنا کردند. 

آنفیلد می‌رفت تا به سنگری تسخیرناپذیر تبدیل شود…

ران یتس
جایی برای پنهان کردن غرور و افتخار وجود نداشت…

source