طرفداری | چین از کشوری که در ابتدای دهه شصت، میلیون‌ها نفر در آن از گرسنگی مردند، به کشوری تبدیل شد به جز بسیاری زمینه‌های اقتصادی، شانه به شانه‌ی ایالات متحده در المپیک مدال به دست می‌آورد. در این مطلب بیشتر به مدل چینی کسب مدال در المپیک خواهیم پرداخت. اینکه آنها تا چه اندازه طی دهه‌های اخیر پیشرفت کردند و چطور دست به چنین کاری زدند. 

چین در تاریخ المپیک

به‌نسبت سایر کشورهای صاحب ورزش، چین در المپیک‌های کمی حاضر شده است. به همین دلیل در مقیاس نسبت جمعیت به مدال در تاریخ المپیک، آنها در جمع کشورهای ضعیف قرار می‌گیرند. با این حال باید گفت که آنها طی 12 المپیک 727 مدال به دست آورده‌اند. تاریخ چین در المپیک را می‌توان به دسته‌های بسیار زیادی تقسیم کرد. این دسته‌ها را برای شروع مرور می‌کنیم: 

  • 1896 تا 1920: عدم شرکت 
  • 1924: شرکت تحت پرچم جمهوری چین – چهار ورزشکار، بدون کسب مدال
  • 1928: عدم شرکت
  • 1932 تا 1948: کمیته‌ بین‌المللی المپیک «تایوان» را به اسم جمهوری چین در مسابقات راه می‌داد – سه دوره، بدون مدال
  • 1952: شرکت تحت پرچم جمهوری خلق چین – یک ورزشکار، بدون کسب مدال
  • 1956 تا 1976: تحریم کمیته‌ بین‌المللی المپیک توسط چینی‌ها
  • 1980: تحریم المپیک مسکو، به خاطر شکاف چینی-شوروی
  • 1984 تاکنون: شرکت در هر دوره با حداقل 216 ورزشکار و کسب حداقل 28 مدال.
  • بهترین دوره‌ها:
    • پکن، 2008: 48 طلا، 100 مدال (اول)
    • پاریس 2024: 40 طلا، 91 مدال (دوم)
    • لندن 2012: 39 طلا، 92 طلا (دوم)
  • بدترین دوره‌ها:
    • سئول 1988: پنج طلا، 28 مدال (یازدهم)
    • لوس آنجلس 1984: 15 طلا، 32 مدال (چهارم)
    • آتلانتا 1996: 16 طلا، 50 مدال (چهارم)

نقش ایران در بازگشت چین به المپیک

برای بررسی مشکلات چینی‌ها با کمیته بین‌المللی المپیک، نیاز به مطلب دیگری است که به طور تخصصی به موضوع و از سمتی بازگشت چین به مسابقات بپردازد. با این حال توجه به این نکته جالب توجه است که ایران در بازگشت چین به المپیک نقش خود را ایفا کرده است. دولت ایران در دوره‌ی مشروطه پادشاهی، وقتی در تلاش برای گردآوری کشورها جهت حضور در بازی‌های آسیایی 1974 تهران بود، شروع به رایزنی با چین کرد. با توجه به شکافی که بین چین و شوروی به وجود آمده بود، ایران تلاش خود را آغاز کرده بود که بتواند با چین اتحادی تشکیل دهد تا به نوعی حمایت این کشور را در برابر خطر شوروی داشته باشد. 

وقتی ایران توانست به‌عنوان واسط، توافقی بین چین و کمیته بازی‌های آسیایی به وجود بیاورد، در توافقات با کمیته بین‌المللی المپیک برای احترام گذاشتن به این توافق نیز نقش ایفا کرد. حضور چینی‌ها در تهران و نقش ایران در این بین طوری داری اهمیت بود که «علی حجت‌ کاشانی» رئیس سازمان تربیت‌بدنی وقت، در صحبت‌های افتتاحیه مسابقات، به طور ویژه از خوشحالی خود بابت حضور ورزشکاران چینی در مسابقات صحبت کرد. این توافق راه را برای حضور جمهوری خلق چین با پرچم خود در مسابقات المپیک و به‌طور کلی مجامع بین‌المللی هموار کرد. 

ورزشکاران چینی - بازی های آسیایی تهران 1974 - ورزشگاه آزادی

چین در تهران 33 طلا کسب کرد و بعد از ژاپن و ایران، به رتبه‌ی سوم مسابقات آسیایی در اولین تجربه‌ی خود رسید. 

سیاست پینگ‌پنگ 

یکی دیگر از چیزهایی که باعث می‌شود به درک بیشتری از ورزش چین برسیم، سیاستی است که به دیپلماسی پینگ‌پنگ معروف شد. طی دهه‌ی هفتاد، ایالات متحده آمریکا و جمهوری خلق چین شروع به تبادل ورزشکار و دانش رشته پینگ‌پنگ کردند. این در حالی بود که دو کشور طی 20 سال پس از جنگ کره که به رویایی مستقیم‌شان نیز گاه منجر شده بود، هیچگونه ارتباط تجاری و سیاسی با یکدیگر نداشتند. مسئله از مسابقات جهانی تنیس روی میز سال 1971 در ناگویای ژاپن آغاز شد. یک مسابقه بین گلون کووان از آمریکا و ژوانگ زدونگ از چین به طور ویژه موردتوجه قرار گرفت. چینی‌ها که در تلاش برای کاهش تنش بودند، تیم پینگ‌پنگ آمریکا را به پکن دعوت کردند. هدف این جلوه داده شد که تلاش برای نشان دادن سمت‌وسوی انسانی طرف مقابل است و اینکه نیازی به ترس و نفرت وجود ندارد. در حالی که هیچکدام از طرفین نمی‌خواست از سر گیری روابط سیاسی را علنی کند، در این گروه بازیکنان پینگ‌پنگ آمریکایی یک سری دیپلمات هم حاضر بودند و پشت‌پرده مذاکرات را با طرف چینی آغاز کردند. مذاکرات به سمت خوبی پیش رفت و یک سال بعد ریچارد نیکسون رئیس‌جمهور آمریکا به‌عنوان نخستین رئیس دولت آمریکایی، از چین کمونیستی دیدار کرد. 

دموکراسی پینگ پونگ

رقابت چین-آمریکا در ورزش

وقتی سوت پایان مسابقات المپیک 2024 به صدا درآمد، بار دیگر یک سناریوی آشنا در بزرگترین میعادگاه ورزش مقابل دیدگان بود. مسئله نه فقط یک پیروزی لحظه آخری که سبب شد آمریکا در صدر بایستد، بلکه شمایی از رقابت ژئوپلیتیک عصر ما بود. رقابت بین چین و آمریکا، چیزی بیشتر از رقابت دو ابرقدرت ورزش بوده است. برای این دو دولت و ملت، المپیک به میعادگاهی برای نشان دادن افتخار به میهن، هویت، بلندپروازی‌های بین‌المللی و در یک کلام، قدرت در جهان معاصر است. 

برای دهه‌ها آمریکا بدون رقیب در صدرت جدول المپیک می‌ایستاد. این نمادی از اختلاف اقتصادی، تکنولوژی و البته قدرت نرم آنها بود. مدال‌های کسب‌شده توسط ورزشکاران ایالات متحده نه‌تنها گواهی بر کیفیت فردی این نفرات، که نمادی از دولتی بود که برای رساندن افراد به آرزوهایشان در صحنه‌ی جهانی بهترین راه را ارائه می‌دهد. 

چین با این حال، مانند یک رقیب قدر طی سال‌های اخیر ایالات متحده را به چالش کشیده است. همانطور که می‌دانید این «به چالش کشیدن» چیزی بیشتر از ورزش بوده است. مسئله به مسائل ژئوپلیتیک فی‌مابین این دو ابرقدرت مربوط است. در تجارت، تکنولوژی، قدرت نظامی و تاثیرگذاری فرهنگی این مسئله قابل بررسی است. با این حال عرصه‌ی مدال‌آوری در المپیک، به جایی تبدیل شده که چالش‌های کلان، طی یک ماه، در یک شهر خاص به منصه‌ ظهور گذاشته می‌شود. 

ژورنالیستی چینی که در آمریکا تحصیل و کار می‌کند، توضیح داده بود که طی روزهای آخر المپیک در نیویورک به سر می‌برد. او آمریکایی‌های بسیاری را دیده بود که هنگام برگزاری مسابقات در خیابان‌ها سرشان در گوشی بود. یکی از آنها را دید که لحظه‌ای گردن راست کرد و با نگرانی به دیگری گفت متوجه شدی؟ چین یک طلای دیگر گرفت. بعد دیگری سری تکان داد و گفت دارند جایمان را می‌گیرند

نظرات اینچنین در بین آمریکایی‌ها نشان می‌دهد که چشم‌انداز در حال تغییر است.

تارا دیویس وودهال

موفقیت چین در المپیک اتفاقی نیست. نمادی از برنامه‌های بسیار بلندمدت و سرمایه‌گذاری کلان دولتی است؛ برنامه‌ای که تلاش داد قدرت‌ها و استعدادهای چین را در میعادگاه بین‌المللی به تصویر بکشد. برنامه‌ی دولتی چین به طور ویژه روی این مسئله متمرکز است که ورزشکارانی را تربیت کند تا بتوانند از ورزشکاران کشورهای رقیب مانند ایالات متحده در المپیک پیشی بگیرند. برنامه‌ای که نیاز به گفتن نیست، با هدف محکم کردن جایگاه چین در سطح یک قدرت جهانی است. برنامه‌ی سخت‌گیرانه‌ی دولتی چینی‌ها برای ساخت ورزشکاران درجه یک، برای کسب موفقیت در المپیک بوده است. از ژیمناستیک تا وزنه‌برداری، از شیرجه با تنیس روی میز؛ سیستم طوری طراحی شد که چیزی را به شانس و اقبال نسپرد. 

طی چند دهه، چین از کشوری در حال توسعه به دومین اقتصاد بزرگ تبدیل شد. تاثیر آنها را حالا در هر گوشه‌ی جهان می‌توان به چشم دید: از آفریقا تا آمریکای لاتین، از جنوب شرق آسیا تا اروپا. سرمایه‌گذاری روی ورزش تنها یکی از جنبه‌های استراتژی چین برای تبدیل شدن به رهبر کشورهای جهان است. یک قدرت نرم که بتوانند با آن جاه‌طلبی اقتصادی و نظامی را تکمیل کنند. 

هر مدال طلا، برای مردم چین منجر به شادی زائدالوصف، به عنوان نماد رستاخیز دوباره کشور پس از دهه‌ها سختی و مشکل تجسم می‌شود. به طور مشابه برای مردم آمریکایی‌ هم موفقیت در المپیک برای مدت‌ها نشانی از افتخار ملی و برتری نسبت به رقبا تعبیر میشد. آمریکا به طور تاریخی از برتری ورزشی به عنوان نمادی از اقتدار اقتصادی، تکنولوژیک و فرهنگی استفاده می‌کرد. به همین دلیل نزدیک شدن چین سبب شده که حالا آمریکایی‌ها یک دوگانه را در جایی ببینند که همیشه به تنهایی در آن حضور داشتند؛ چیزی که خبر از تغییر ساختار موجود می‌دهد. آمریکا همچنان ابرقدرت جهانی است اما دیگر جایگاهی بدون چالش در این زمینه ندارد. پیشرفت چین، آمریکا را مجاب به سازگاری با شرایط جدید، در زمینه سیاست‌ها و اولویت‌های داخلی خواهد کرد. 

استقبال از ورزشکاران چینی در چین

المپیک 2008 که در پکن برگزار شد، جایی بود که این رقابت برای نخستین بار در سطح ورزش برای همگان عیان شد. چین از المپیک به عنوان پلتفرمی جهت نشان دادن سطح مدرنیته، قدرت اقتصادی و میراث فرهنگی خود بهره جست. مراسم افتتاحیه شبیه به یک اثر هنری، تلاش داشت قدرت نرم را تجلی بخشد. افتتاحیه‌ای که طوری طراحی شده بود تا پیشرفت و بلندپروازی چین را نشان دهد. مسابقات نیز برای چینی‌ها باعث افتخار شد چون برای نخستین بار در مدال‌شماری بالاتر از ایالات متحده ایستادند. موفقیت چین در آن مسابقات صرفاً مسئله‌ی افتخار ملی نبود، بلکه نمادی از برنامه‌های آنها بود. چین می‌خواست نشان دهد که حالا در بالاترین سطح جهانی قرار گرفته و در هر زمینه‌ای، نه فقط ورزش، آماده رقابت با آمریکا است. از آن زمان تاکنون رقابت بین دو کشور درون زمین ورزش و خارج از آن،  تشدید شده است. 

المپیک 2008 پکن

از آن زمان تاکنون همواره همین دو کشور در صدرت جدول مدال‌ها ایستاده‌اند. هر پیروزی نه به خاطر کسب مدال طلا و موفقیت ورزشی، که به خاطر نمادی از قدرت ملی جشن گرفته می‌شود. در حالی که جهان ورزش بدرودهای خود را با پاریس ابراز کرده و آماده‌ی مسابقات لوس‌آنجلس می‌شود، همه‌ی جهان می‌دانند که کسب موفقیت در آن مسابقات چیزی بسیار بزرگتر از موفقیت ورزشی خواهد بود. 

استراتژی چین برای موفقیت ورزشی

اولین باری که «سوزان برونول» استاد مردم‌شناسی وارد یک مدرسه‌ی آموزش ژیمناستیک برای در پکن شد، به خود لرزید. او که به کارهای خود در زمینه‌ی المپیک معروف است، توضیح داد که بچه‌هایی را دیدم، آنقدر کوچک که هنوز پوشک شده بودند، کارهایی در این سن می‌توانستند بکنند که باورکردنی نبود. آنها هنگام تمرینات انعطاف‌پذیری مانند پرتزل (یک نان خمیری نرم) خم و راست می‌شدند. این مدرسه یکی از حداقل سه هزار مدرسه ورزشی در چین بود. بودجه کثیر دولتی، باعث می‌شود بچه‌هایی حتی شش ساله که پیشتر استعدادی در  رشته‌هایی مانند تکواندو، تنیس روی میز، ژیمناستیک و بدمینتون نشان داده‌اند، اینجا برای سال‌ها تمرین کنند. مسیری که در صورت موققیت موجب کسب ثروت و افتخارآفرینی برای خانواده می‌شود. برای بیشتر آنها این رویا خیلی زود می‌میرد. برای برخی دیگر، اولین گام‌ها برای کسب مدال طلای المپیک همینجا برداشته می‌شود. 

چینی‌ها وقتی سیستم ورزش خود را می‌نوشتند، به مدل شوروی توجه داشتند. آنها سیستمی را ساختند که بتواند کودکان مستعد را در پایین‌ترین سن شناسایی و راهی مدارس دولتی ویژه کند. این نفراتِ منتخب از همان ابتدا برنامه‌هایی را از سر می‌گذرانند تا برای مسابقات جهانی آماده شوند. استعدادیاب‌ها در ورزش‌های مختلف در سرتاسر کشور به دنبال استعدادهای برتر فیزیکی و مهارتی می‌روند. 

دولت چین صدها میلیون دلار صرف آکادمی‌های ورزشی، استعدادیابی، روانشناسان، مربیان خارجی و در نهایت تکنولوژی و علوم ورزشی می‌کند. آنها به طور ویژه روی ورزش‌های تاکید دارند که مدال‌های زیادی در المپیک دارد؛ تیراندازی، ژیمناستیک، شنا، روئینگ و دوومیدانی چنین ورزش‌هایی هستند. 

در سالی که المپیک 1988 سئول برگزار شد، دولت تصمیم به تزریق 260 میلیون میلیون دلار برای بهبود سیستم ورزش در سطح ملی کرد. آنها آن سال تنها پنج مدال طلا در المپیک به دست آورده بودند. با این حال بسیاری از ورزشکاران جوانی که راهی سئول شده بودند، در المپیک بعدی یعنی در بارسلونا به موفقیت رسیدند و در آن مسابقات به 16 طلا رسیدند. 

در جریان آماده‌سازی برای المپیک پکن 2008، چینی‌ها 30 هزار ورزشکار تمام‌وقت داشتند که این سه برابر تعداد تمام ورزشکارانی بود که از همه‌ی کشورها در مسابقات حاضر می‌شدند. این ورزشکاران در 150 مرکز ورزشی سطح یک زندگی و تمرین می‌کردند. برای مثال مرکز ورزشی ملی که در پکن است، شامل چندین ساختمان بلندمرتبه می‌شود که برخی مدرن و برخی قدیمی هستند. نیروهای امنیتی کارت شناسایی‌ها را چک می‌کنند تا به افراد اجازه‌ی ورود بدهند. شناگرهایی که شانس مدال در المپیک دارند، در یک مرکز نظامی در گوانگژو تمرین می‌کنند. دونده‌های استقامت در مناطقی مرتفع در تبت تمرین می‌کنند که افراد متفرقه اجازه‌ی ورود به آنها را ندارند. 

ماراتن - چین - تبت

مدارس ورزشی 

بیش از سه هزار مدرسه دولتی ورزشی در چین وجود دارد. این مدارس تقریباً تمام المپین‌های چینی را تربیت می‌کنند. سال 2005 بیش از 400 هزار محصل وارد این مدارس شدند. تنها یک نفر از بین هر هشت نفر از این محصلین، وارد تیم استان خود شد. از این جمع، تنها یک سوم وارد تیم ملی شدند. یک پنجم کسانی که وارد سطح ملی شدند، شانس این را یافت که وارد سیستم انتخابی المپیک شود. از این جمع، یک نفر از هشت نفر با لباس چین راهی المپیک می‌شود. در واقع از هر 900 کودکی که وارد مدارس مختص ورزش می‌شوند، 899 نفر شانسی برای رسیدن به المپیک پیدا نمی‌کند. 

«وو ییگانگ» پروفسور دانشگاه شانگهای در این خصوص به واشنگتن‌پست گفت سیستم چینی برای مدارس ورزشی در زمینه پیدا کردن استعداد ورزشی بسیار خوب است. در واقع جوابی برای خواست ملت برای کسب موفقیت در کوتاه‌مدت است. اما از سوی دیگر، شیوه تمرینی چینی‌ مشکل‌ دارد. این مدارس تنها روی تمرین کردن متمرکز هستند و هرچیز دیگر را بی‌اهمیت جلوه می‌دهند. این مسئله به سطح سواد کودکان و دیدگاه اخلاقی آنها آسیب می‌زند. برخی از این مدارس طوری روی ورزش متمرکز هستند که انگار خط تولید ورزشکار داشته باشیم. بیشتر روزها بیش از شش ساعت تمرین روزانه در دستور کار است.

بسیاری از ورزشکاران چینی به شکلی روی ورزش متمرکز هستند که بیشتر از کلاس پنجم را نمی‌گذرانند. مثلا اگر به مدرسه ورزشی شهر «ویفانگ» بروید، با مجموعه‌ای از ساختمان‌های بتنی کپک‌زده روبرو می‌شوید که همه‌جای زمین تمرین آن بوی ادرار و عرق می‌آید. هشت نفر از این ورزشکاران در یک اتاق، روی تخت‌های فلزی می‌خوابند؛ در واقع در استراحت ظهرگاهی، از خستگی بیهوش می‌شوند. هرکدام از این مدارس، مدیر پرواپاگاندای خود را دارد و بولتنی که در آن دانش‌آموزان باید مقالاتی خودانتقادی را منتشر کنند. شعارهایی نظیر این هم به چشم می‌آید: از رفقا یاد بگیرید و المپیک پرافتخار دیگری را رقم بزنید. 

مدرسه ورزشی ویفانگ چین

برخی مدارس تلاش می‌کنند ورزشکارانی تربیت کنند که توانایی‌های دیگری هم داشته باشند. مدرسه ورزشی «کینگدائو» در شاندونگ به مدرن بودن و امکانات باکیفیت معروف است. به اینکه به جامانده‌ها از المپیک کمک کند تا به دانشگاه برسند. مدرسه‌ی منطقه‌ای موسوم به «زابِی» در شانگهای به این معروف است که چهار المپین در المپیک پکن داشت که در رشته‌های والیبال، شنا و تنیس روی میز مسابقه دادند. این مدرسه 700 دانش‌آموز پایه دوازدهم، امکانات غیرورزشی قابل‌قبول و معلمانی داشت که خود زمانی قهرمان ورزشی بودند. در این مدرسه، بچه‌ها فقط 90 دقیقه از روز تمرین ورزشی دارند. 

آنها می‌توانند جمعیت 1.3 میلیاردی خود را برای هر منظور بسیج کنند و کاری که انجام می‌دهند، مانند کاری است که آلمانی‌ها انجام می‌دادند؛ اینکه بچه با خصوصیت‌های مختلف بدنی را به مدارس ویژه‌ی ورزشی می‌فرستند. هر دولت محلی، کودکان هشت تا 13 ساله را بررسی می‌کند و کاندیداها برای فرستادن به مدارس ورزشی را راهی می‌کند. کودکانی که استعداد بیشتری نشان دهند، سراغ مدارس بهتری می‌روند که با بودجه دولت ملی ساخته شده است. دکترها قد را اندازه می‌گیرند، دور بازو، تراکم استخوان، انعطاف و چیزهایی شبیه به این تا آینده‌ی بچه را پیش‌بینی کنند. 

بچه‌هایی که انعطاف نشان می‌دهند به مدارس ژیمناستیک و شیرجه سپرده می‌شوند. کودکانی که قد بلندتری دارند به مدارس والیبال و بسکتبال می‌روند. کودکانی که واکنش سریع دارند به پینگ‌پنگ فرستاده می‌شوند. کودکانی که دست‌های بلند دارند به شیرجه یا پرتاب نیزه اعزام می‌شوند. کسانی که دست‌های کوتاه دارند، به مدارس وزنه‌برداری می‌روند. برای یافتن کودکانی که استعداد تیراندازی با کمان دارند، سراغ بچه‌هایی می‌روند که اعصاب آرام‌تری دارند و مثلا می‌توانند مدت زیادی ثابت باقی بمانند. 

«نی چینگ چینگ» که متولد چین و ساکن آمریکا است در مقاله‌ای در لوس آنجلس تایمز توضیح داد وقتی کلاس اول بودم، استعدادیاب‌های ورزشی کمونیست به مدرسه ما آمدند تا قهرمانان آینده را پیدا کنند. مسابقه شیرجه بود. شنا بلد نبودم و هیچ میلی به ورزشکار شدن نداشتم. با این حال به من گفتند که نسبت دست و پای مناسبی دارم و برای شیرجه مناسب هستم. اینکه از جمع بزرگی انتخاب شده بودم و می‌توانستم به کشورم خدمت کنم، باید باعث خوشحالی‌ام میشد. 

«لیو هوانا» بازیکنی که از روستایی در چین به ترکیب تیم فوتبال زنان چین در المپیک رسید، به واشنگتن پست توضیح داد تا 13 سالگی حتی اسم فوتبال را هم نشنیده بودم. بعد از یک مدرسه ورزشی از همان حوالی به مدرسه ما آمدند تا چند ورودی جدید انتخاب کنند. معلم من را توصیه کرد چون سریع‌ترین فرد در کلاس بودم. آن روز دامن و صندل پوشیده بودم، پس صندل را درآوردم و دویدم. 

«چن یون» دخترک 15 ساله‌ای بود که از خانواد‌ه‌ای سبزی‌فروش در شاندونگ می‌آمد. او به مجله تایم توضیح داد که پیش از اینکه برای مدرسه‌ی وزنه‌برداری انتخاب شود، اسم این ورزش را هم نشنیده بود. پس از اندازه‌گیری بازوها و دستان او، برای این ورزش انتخاب شد. وقتی خبرنگار از او پرسید ورزش محبوبش چیست، گفت وزنه‌برداری. سرگرمی؟ باز هم وزنه‌برداری

یائو مینگ وقتی در 12 سالگی به یک آکادمی ورزشی فرستاده شد تقریبا 195 سانتی‌متر قد داشت. مقامات پیش‌بینی کرده بودند که قد او به 226 می‌رسد و می‌تواند ستاره‌ای بزرگ شود. او یک بار توضیح داد که تا 18 یا 19 سالگی اصلاً بسکتبال بازی کردن را دوست داشت و حتی پدر و مادرش ترجیح می‌دادند به دانشگاه برود. برای اینکه مطمئن شوند از تمرین غیب نمی‌کند، مربی هر روز به در خانه می‌آمد و تا محل تمرین او را می‌رساند. او از 13 سالگی وارد مدرسه «کوسه‌های شانگهای» شده بود. در این مدرسه، آنها چهار مرتبه در روز جلسه تمرینی داشتند. اولین جلسه 6:30 صبح و آخری 8:30 شب برگزار میشد. 

یائو مینگ

اوضاع در چین هم رو به دگرگونی است. زمانی بود که برای والدین، اینکه بچه‌ها غذا برای خوردن و شانس رفتن به مدرسه داشته باشند کفایت می‌کرد. این روزها با پیشرفت‌های اقتصادی چین، شانس‌های بیشتر و مطمئن‌تری خارج از ورزش وجود دارد. به همین دلیل والدین، بچه‌ها را محدود نمی‌کنند که مدارس ورزشی تنها شانس موفقیت است. برای مثال کودکی 12 ساله که استعداد بالایی در دویدن داشت و شانس رفتن به یک مدرسه سطح یک ورزشی را رد کرده بود به واشنگتن پست گفت پدرم اینطور فکر می‌کنم که تحصیل مهم‌ترین چیز است. من هم نمی‌خواهم به مدرسه ورزشی بروم و خواندن را ترجیح می‌دهم. اگر می‌دوم به خاطر جنبه‌ی سلامتی آن است. خانواده ورزشکارانی که فقیر هستند، از سوی مقامات وعده‌ی دریافت مسکن می‌گیرند تا بچه‌های خود را به مدارس ورزشی بفرستند. والدینی که بچه‌هایشان در مدارس ورزشی هستند، به ندرت از طریق تماس تلفنی با بچه‌ها در ارتباط هستند. بچه‌ها نیز در این مکالمات، معمولاً با بله، نه یا بسیارخوب، به سوالات جواب می‌دهند. یک شیرجه‌رو که در مسابقات المپیک 2008 مسابقه داده بود، به خبرنگاران گفته بود خانواده‌اش برای دیدن مسابقه به ورزشگاه نیامدند. 

شیوه‌ی تمرینات

کودکان در مدارس ورزشی مجبور به انجام تمریناتی بسیار سخت هستند. این تمرینات چند مرتبه در روز انجام می‌شود و گاهی تا شب ادامه پیدا می‌کند. این بچه‌ها به ندرت خوانده را می‌بینند. یک مربی که در مرکزی کار می‌کرد که ژیمناست‌هایی 9 ساله را 1300 کیلومتر از خانه دور می‌کرد، به نیوزویک توضیح داد روزهای اول دلشان برای والدین تنگ می‌شود اما عادت می‌کنند. سال‌های اول تمرین شامل کارهای ساده‌ می‌شود و به مرور کامل‌تر می‌شود و بعد سراغ ورزش اصلی می‌روند. مثلاً سال‌های اول برای بچه‌هایی که برای تیراندازی با کمان استعدادیابی شده‌اند، کشیدن زه کمان و آزاد کردن آن به طور مکرر است. تا جایی که بتوانند زه را تا نهایت جایی که می‌توانند عقب بکشیند و ثابت بمانند. دردی که از این کار تحمل می‌کنند، ماهیچه‌های آنها را قدرتمند می‌کند. 

رشته‌های مدال آور المپیک برای چین

خبرنگار لوس آنجلس تایمز، «نی چینگ چینگ» در این خصوص توضیح داد چیزی که بیشتر از همه از آن نفرت داشتم، تکرار بود. یک تمرین این بود که در استخر شیرجه بزنیم. صد بار اول رو به استخر. صد بار دوم پشت به استخر. بعد دوباره صد بار رو به استخر. اما وقتی مربی دستور داد که همین پرش‌ها را از سکوی سه متری انجام دهیم، خود واقعی‌ام را نشان دادم. از ارتفاع می‌ترسیدم. مدت زیادی روی تخته‌ی شیرجه ایستادم. مربیان فریاد می‌زدند. نمی‌توانستم. چشم‌هایم را بستم تا بپرم و خودم را از استرس خلاص کنم اما باز هم نتوانستم. پس تصمیمم را گرفتم و به حالت خزیدن، از پله‌ها پایین رفتم. 

«لیو چونهینگ» که قهرمان وزنه‌برداری المپیک پکن شد، در مصاحبه خود اعلام کرد خوشحال است که حالا می‌تواند استراحتی از تمرینات داشته باشد و با خانواده زمان بگذراند. او طی چهار سال بین دو المپیک، تنها شش روز را با خانواده سپری کرده بود. 

برخی از ورشکاران با برنامه‌های غذاهای سنگین جهت شرکت در المپیک روبرو هستند. این شامل یک سری داروهای ناشناخته‌ی چینی هم می‌شود. شناگران برای مدتی از جنسینگ و پودر شاخ گوزن تغذیه می‌شدند در حالی که دونده‌ها از طریق مربی بدنام خود «ما جونرن» اکسیری از خون تازه لاک‌پشت می‌نوشیدند. برای المپیک 2008، مربیان ژیمناستیک چین باید فرمی را امضا می‌کردند که تعهد می‌دادند هیچکدام از ورزشکارانشان نباید پیش از المپیک مصدوم شود. 

پس از ورزش

برخی ورزشکاران سابق شغل‌هایی شبیه به مربیگری یا استعدادیابی در مراکز ورزشی به دست می‌آورند. برخی دیگر کسب‌وکار خود را شروع می‌کنند، مثلاً لوازم ورزشی می‌فروشند یا مراکز ورزشی را تبلیغ می‌کنند. با این حال بسیاری از آنها مهارتی ندارند و کارشان به جایی مانند سبزی‌فروشی، کارگری در کارخانه‌ها، خواندن در بارها یا کار به عنوان نیروی امنیتی می‌رسد. یک مربی دوومیدانی به نیوزویک توضیح داد که وقتی کودکان مدارس ورزشی را ترک می‌کنند، هیچ‌کاری بلد نیستند. هیچ مهارتی ندارند. گاهی دولت‌های محلی برای آنها شغل در نظر می‌گیرند اما بسیاری کارگر کارخانه‌ها می‌شوند. 

کودکان چینی - ژیمناستیک

حدود شش هزار ورزشکار حرفه‌ای در سال بازنشست می‌شوند. 40 درصد آنها با مشکل برای یافتن شغل روبرو می‌شوند. سیستمِ «گهوار تا گور» دیگر از آنها مراقبت نمی‌کند. به برخی از آنها قول داده می‌شود که شغلی مانند نیروی پلیس منتظرشان است اما وقتی از ورزش بازنشست می‌شوند، این قول‌ها عملی نمی‌شود. تخمین زده می‌شود حدود 80 درصد از ورزشکاران بازنشست چینی با مشکلاتی از قبیل بیکاری، فقر و مشکلات سلامتی روبرو هستند که عموماً از تمرین زیاده از حد سبب شده است. برخی دیگر وقتی از ورزش بازنشست می‌شوند، مدرسه را از سر می‌گیرند. برای مثال لوس آنجلس تایمز با یک قهرمان ملی وزنه‌برداری صحبت کرده بود که نگهبان یک حمام عمومی ارزان شده بود چون کار دیگری بلد نبود. از کلاس سوم به بعد به خاطر تمرینات ورزشی درس برایش تمام شده بود و هیچ کار دیگری بلد نبود. یک وزنه‌بردار دیگر که طلای بازی‌های آسیایی را به دست آورده بود، نگهبان یک مدرسه ورزشی شده است. «آی دونگمی» که در ماراتن بوستون ششم شده بود، مدال‌هایش را فروخت و حالا در به عنوان دست‌فروش با همسرش که او هم ورزشکار بود، لباس می‌فروشد. بسیاری از مربیانی که خود قهرمان المپیک شده‌اند، حالا اعتیاد شدید به سیگار دارند. گزارش‌هایی وجود دارد که آنها کودکان ژیمناست یا شناگر را برای انجام درست حرکات ورزشی کتک می‌زنند.  

بدرود با سیستم برآمده از شوروی؟

اعتماد به شیوه‌ای که از شوروی الگو گرفته شده بود، در حال افول است. از زمانی که سیاست تک-فرزندی (از 1980) در چین آغاز شد، رفته‌رفته توان دولت برای گرفتن بچه از خانواده برای فرستادن به مدارس ورزشی کم شد. والدینی که یک یا حتی دو بچه داشته باشند، کمتر ممکن است که فرزند خود را به چنین مدارسی بفرستند. در نتیجه هرچه گذشت، چین سعی کرد با الگوگیری از سیستم دانشگاهی N.C.A.A ایالات متحده، تحصیل و ورزش را در مدارس سطح بالا با هم پیوند بدهد. این شیوه هنوز راهی طولانی تا ثمره دادن دارد. مراکز تحصیلی اینچنین در چین همینک بیشتر محل تمرین ورزشکارانی است که مهارت کمتر از مدارسی دارند فقط روی ورزش متمرکز است. با این حال طی سال‌های اخیر سعی شده تا کمتر برنامه‌های تمرینی «شوم» به نظر برسد. برای مثال ورزشکاران همانقدر که تمرین ورزشی می‌کنند، به تمرین رقص و مراوده می‌پردازند. آنها آزاد گذاشته می‌شوند تا تکنیک‌های خود را پیدا کنند و می‌توانند نیمی از پاداش‌های قهرمانی را برای خود بردارند یا پاداش‌هایی برایشان در نظر گرفته شده است. این شیوه‌ها، بسیار متفاوت از سیستم سفت‌وسخت سنتی چینی است. 

«یو فن» یک مربی در سطح المپیک چین بود که سال 1997 از تیم ملی به خاطر برخوردهای بد با ورزشکاران کناره‌گیری کرد. این زن، سیستمی را در دانشگاه «سینگوا» در پکن به کار گرفت که تحصیل و ورزش را با هم پیوند می‌زد. این سیستم وقتی که تیم شیرجه‌روهای او به تیم ملی رسیدند، توانست مقبولیت جامعه را به دست آورده و جاهای دیگر ادامه پیدا کند.  

source