شرق: در سایه ترور اسماعیل هنیه، آنهم در تهران و ساعاتی بعد از مراسم تحلیف مسعود پزشکیان، اکنون چشمها به پاسخ ایران دوخته شده است که واکنش جمهوری اسلامی ایران به چه نحو و با چه شدت و وسعتی خواهد بود. بیشک پاسخ به این سؤال میتواند مبنای تحولات بعدی را رقم بزند، اما نکته کلیدی اینجاست که این تحولات درست با آغازبهکار مسعود پزشکیان و دولت جدید همراه شده است. از این رو میزان تأثیر تبعات هرگونه اقدام و پاسخ تهران میتواند بر عملکرد دولت چهاردهم اثرگذار باشد. با توجه به آنچه گفته شد، بررسی این موضوع را در گفتوگویی با محمدجواد جمالینوبندگانی پی گرفتهایم که در کارنامه خود، نایبرئیسی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم را دارد و از تحلیلگران ارشد مسائل امنیتی و سیاست خارجی است. ماحصل این گپوگفت را در ادامه میخوانید.
جناب نوبندگانی، آیا آنگونه که برخی معتقدند، ترور اسماعیل هنیه درست همزمان با مراسم تحلیف مسعود پزشکیان و در پایتخت ایران بهمعنای قفلکردن راهبردهای دولت چهاردهم در مسیر تنشزدایی و تعامل دیپلماتیک است؟ آیا این ترور با چنین برداشتی قابلیت بحث و تفسیر دارد؟
خب قطعا یکی از اهداف و دلایل اسرائیل و نتانیاهو در شرایط کنونی میتواند همین مسئله باشد. اما به نظر من ترور شخصیت کلیدیای مانند اسماعیل هنیه به عنوان رئیس دفتر سیاسی حماس صرفا محدود به تلاش برای توقف یا به چالش کشیدن دولت مسعود پزشکیان نیست، بلکه اهداف دیگری وجود دارد.
چه اهدافی؟
ببینید، ما باید این را در نظر داشته باشیم که اکنون اسرائیلیها و دولت نتانیاهو نزدیک به ۱۰ ماه است که با وجود جنایت در نوار غزه و به شهادت رساندن ۴۰ هزار فلسطینی، تاکنون نتوانستهاند به هیچکدام از اهداف اعلامی خود در نابودی حماس یا آزادی اسرای صهیونیست دست پیدا کنند. از طرف دیگر هم بعد از عملیات طوفانالاقصی و آغاز جنگ اسرائیل با حماس، مقامات صهیونیستی و شخص نتانیاهو بدون هیچگونه رودربایستی و صراحتا عنوان داشتند که یکی از اهداف آنها ترور و به شهادت رساندن رهبران حماس در هر نقطه از دنیاست. البته مشابه همین سیاست ترور برای رهبران حزبالله لبنان هم طی ۱۰ ماه گذشته اجرایی شده است. این را هم در نظر داشته باشیم که مسئله صرفا به مقطع عملیات طوفانالاقصی در ۱۰ ماه گذشته باز نمیگردد، بلکه اسرائیل از همان ابتدای کار، ترور را به عنوان یک راهبرد در دستور کار خود قرار داده است و صرفا هم برای حماس، حزبالله و دیگر جریانهای اینچنینی محدود نبود، بلکه حتی کسانی مانند یاسر عرفات را هم از طریق ترور بیولوژیک، حذف کردهاند. لذا ترور، خرابکاری و اقدامات اینچنینی، جزء راهبرد اسرائیل در همه مقاطع است.
در مقطع کنونی چگونه باید سیاست ترور اسرائیل تفسیر شود؟ به هرحال دایره ترور به حذف رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران رسیده است؟
ببینید، در ۱۰ ماه گذشته به موازات عدم توفیق و عدم دستیابی دولت نتانیاهو به اهداف اعلامی در جنگ غزه، اکنون شاهد افزایش بیسابقه فشار سیاسی جریان اپوزیسیون و خانواده اسرای صهیونیست به نتانیاهو هستیم؛ تا جایی که اکنون موضوع پایان عمر دولت نتانیاهو، کنارهگیری او و برگزاری انتخابات زودهنگام پارلمانی در سرزمینهای اشغالی مطرح است. لذا نتانیاهو با این ترور، همزمان با مراسم تحلیف آقای پزشکیان در تهران به دنبالنوعی دستاوردسازی است تا از مرگ سیاسی خود جلوگیری کند. در همین شرایط ما میبینیم که کشورهای حامی سنتی اسرائیل مانند آمریکا و انگلستان هم فشار جدی را به دولت نتانیاهو برای پایاندادن به جنایت در غزه داشتهاند. به همین دلیل نخستوزیر اسرائیل برای فرار از این فشارها و در یک گام رو به جلو، سعی کرده است با ترور هنیه در تهران و همزمان با مراسم تحلیف، فضا برای کشاندن ایران به یک واکنش احساسی و همچنین شکلگیری یک تنش گسترده در منطقه فراهم شود تا فشارها بر دولت نتانیاهو برای توقف جنگ و جنایت در غزه و همچنین جلوگیری از پایاندادن به عمر دولت نتانیاهو به دست آید. چون تا زمانی که جنگ و ناامنی ادامه پیدا کند، نتانیاهو این تصور را دارد که میتواند به فعالیت سیاسی خود در قامت نخستوزیر ادامه دهد.
نکات شما درست است، اما گسترش دایره ترور اسرائیل به حذف رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران معنایی مضاف بر آنچه گفتید ندارد؟
اینجا به ابتدای مصاحبه باز میگردیم. بله نتانیاهو در کنار اهدافی که به آن اشاره کردم، سعی کرده است از یک سو با ترور هنیه در تهران و همزمان با مراسم تحلیف آقای پزشکیان، سیاست خارجی دولت چهاردهم را تحتالشعاع قرار دهد و از طرف دیگر، سعی کرده است یک پالس مهم به تهران مخابره کند که اگر اسرائیل اراده کند، میتواند هرکسی را در هر نقطهای از ایران ترور کند و به شهادت برساند. به هرحال اگر دقت کرده باشید، هم در مراسم تنفیذ و هم در مراسم تحلیف یکی از نکات مد نظر آقای پزشکیان تأکید او بر حمایت از آرمان فلسطین و همچنین آمادگی جمهوری اسلامی ایران برای تعامل با هر کشور منطقهای و فرامنطقهای است که به دنبال مذاکره و گفتوگو است؛ چه اروپا باشد، چه آمریکا باشد یا هر کشور دیگری و اینجاست که سیاست اعلامی آقای پزشکیان، نتانیاهو و اسرائیلیها را بهشدت نگران کرد و یک احساس خطر در تلآویو شکل گرفت که مبادا سیاست ایرانهراسی مد نظر اسرائیل با دولت پزشکیان بهطورکامل به شکست برسد. اما همانطورکه گفتم و دوباره هم تأکید میکنم، نتانیاهو صرفا به دنبال مسئله توقف یا به چالش کشیدن سیاست خارجی دولت پزشکیان نبوده است، بلکه ترور اسماعیل هنیه در تهران و همزمان با مراسم تحلیف، یک اقدام برای تحقق چند هدف همزمان بوده است که به تکتک آنها اشاره کردم.
با ارزیابیای که داشتید، باید پرسید آیا اکنون نتانیاهو با ترور هنیه در تهران موفق شده است باب گفتوگوی احتمالی و سیاست تنشزدایانه و تعاملگرای دولت پزشکیان با غرب و بهویژه با اروپاییها را ببندد؟
خیر.
به چه دلیل چنین باوری دارید؟
چون مسئله ترور و به شهادت رساندن اسماعیل هنیه در تهران، اگرچه میتواند کوتاهمدت شرایط کشور را درگیر حواشی بکند، اما قطعا در میانمدت و بلندمدت، ایران برنامههای خود را خواهد داشت. ضمن اینکه باید در نظر بگیریم نمیتوان فضای احساسی و ملتهب فعلی را مبنای تحلیل برای تحولات بلندمدت و میانمدت در نظر گرفت. به هرحال هرچه از این ترور دورتر شویم وضعیت به شرایط عادی باز میگردد و آن زمان میتوان قضاوت بهتری داشت. اما در این بین نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد موضوع عملکرد کشورهای اروپایی است. هر زمان که تهران به دنبال تعامل، مذاکره و گفتوگو با اروپاییها بوده است، شاهد بدعهدی آنها بودهایم؛ کمااینکه مقام معظم رهبری هم به این نکته در مراسم تنفیذ اشاره کردند. متأسفانه تاکنون غربیها و بهویژه اروپا از فرصت تعامل با ایران به شکل صحیح استفاده نکردند. شما به همین نشست روز پنجشنبه هفته گذشته شورای امنیت سازمان ملل که به درخواست ایران برای ترور اسماعیل هنیه برگزار شد، نگاه کنید. انگلستان، آمریکا، فرانسه و دیگر دولتهای غربی چه واکنشی نشان دادند و چه اتهاماتی را متوجه تهران کردند! درحالیکه این اسرائیل بود که در پایتخت ایران دست به ترور زد؛ یعنی غربیها با انحراف موضوع در نشست شورای امنیت عملا جای قربانی را عوض کردند و حمایت بیقیدوشرط خود را از اسرائیل اعلام داشتند و این نشانه خوبی برای تعامل با دولت پزشکیان نیست. وقتی رئیسجمهور جدید بارها بر مسئله تعامل، مذاکره و گفتوگو تأکید دارد و زمانی که در مراسم تحلیف پزشکیان، اسرائیل دست به چنین تروری میزند و این اقدام خلاف تمام معاهدات و قوانین بینالمللی است که خود همین کشورهای غربی پایهگذار آن بودهاند، نشان از این دارد که اروپاییها به دنبال استفاده از فرصت تعامل با دولت پزشکیان نیستند و کماکان همان استاندارد دوگانه را دارند.
شما عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم بودهاید و حتی نایبرئیس کمیسیون هم بودهاید، پس از این زاویه به آسیبشناسی اطلاعاتی و امنیتی کشور بپردازیم. چون پس از ترور اسماعیل هنیه در تهران اکنون بخش عمدهای از انتقادات ناظر به عملکرد دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی است. از نگاه محمدجواد جمالینوبندگانی باید چه زمانی به این دایره نفوذ موساد در تهران پایان داد؟ آیا نباید اکنون حفاظت وزارت اطلاعات و حفاظت سپاه ورود جدی به مسئله داشته باشند ؟
سؤال بسیار مهمی پرسیدید و باید در جواب آن یک نگاه کلی و درست داشته باشیم. ببینید واقعیت امر این است که دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ما، چه در وزارت اطلاعات و چه در اطلاعات سپاه فقط با موساد یا سیآیای یا MI6 و… درحال رقابت نیست. من این را به شما میگویم و با اطلاع کامل میگویم که حدود ۱۰۰ دستگاه اطلاعاتی و امنیتی کشورهای منطقهای و فرامطقهای به دنبال نفوذ در لایههای مختلف کشور هستند و این یک رقابت ناعادلانه و نابرابر امنیتی برای ماست. شما باید از این زاویه به مسئله ورود کنید که تنها یک وزارت مانند وزارت اطلاعات یا اطلاعات سپاه چگونه به تنهایی باید با ۱۰۰ دستگاه اطلاعاتی و امنیتی کشورهای منطقهای و فرامطقهای مقابله کند. بههرحال در این رقابت ناعادلانه و نابرابر اشتباهاتی رخ میدهد و اتفاقاتی صورت میگیرد. اما وقتی ۱۰۰ دستگاه امنیتی و اطلاعاتی درحال نفوذ در ایران هستند و اطلاعات خود را به بازیگران رقیبی مانند آمریکا و اسرائیل میفروشند، شما چگونه انتظار دارید در این رقابت ناعادلانه شاهد اشتباه نباشیم! پس اگر میخواهیم درست به مسئله ورود کنیم، اگر میخواهیم آسیبشناسی و نقدی به این مسئله داشته باشیم، باید به آن درست ورود کنیم و مسئله را درست ببینیم و درست تبیین کنیم تا نقد درستی هم داشته باشیم و یک آسیبشناسی درست شکل بگیرد و در ادامه یک راهکار و راهحل برای عبور از این وضعیت داشته باشیم.
نکات شما درست، ولی باید نفوذ موساد و ضرورت مقابله با آن را بیش از هر وقت دیگری جدی گرفت. موافقید؟
قطعا، اما وقتی ما در تحلیل، نقد و حتی آسیبشناسی خود این نکته کلیدی را مدنظر قرار دهیم که یک دستگاه امنیتی و نهاد اطلاعاتی مانند وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه بهتنهایی در برابر صد دستگاه امنیتی و اطلاعاتی کشورهای منطقهای و فرامنطقهای در حال رقابت است، کاملا دیدگاه عوض میشود. کاش یک روز خود مقامات اطلاعاتی و امنیتی کشور تبیین میکردند که با چه حجم گسترده و بیسابقهای از فشارها و نفوذهای اطلاعاتی و امنیتی در کشور و در لایههای مختلف مواجهاند و چه حجم گسترده و سنگینی از جاسوسی و ضدجاسوسی در کشور وجود دارد که آنها باید بهتنهایی آن را مدیریت کنند. نکته دیگری که من باید به آن اشاره کنم، این است که بسیاری از همین نهادها و سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی کشورهای منطقهای و فرامنطقهای مانند سیآیای و موساد و MI6 با هم ارتباط دارند و اصطلاحا به هم لینک هستند و اطلاعات خود را به همدیگر منتقل میکنند که به معنای سینرژی و همافزایی اطلاعاتی در برابر ایران است. در کنار آنچه گفته شد، شما به وضعیت کشور هم نگاه کنید. در تمام سالهای پس از انقلاب ما شاهد فعالیت گروههای تجزیهطلب بودهایم.
از شرق کشور و حضور گروههایی مانند جیشالعدل گرفته تا غرب کشور و کردستان و حضور گروههایی مانند کومله و دموکرات تا استان خوزستان و مناطق عربنشین که جریانهای تجزیهطلب همواره به دنبال تنش، درگیری، نفوذ و جاسوسی بوده و کماکان هستند. همه این جریانها اکنون در کشورهایی مانند سوئد، نروژ، بلژیک، هلند، دانمارک و… مستقر هستند و حمایت میشوند. اینها علاوه بر دیگر گروههای تروریستی مانند منافقین (سازمان مجاهدین خلق) است که آنها هم به دنبال جاسوسی و نفوذ هستند. پس شما میبینید که واقعا دستگاههای اطلاعاتی ما از وزارت اطلاعات تا اطلاعات سپاه بهتنهایی باید با چه حجم عظیمی از بازیگران رقابت کنند و چه رقابت ناعادلانهای هم در جریان است. از طرف دیگر اگر صرفا به موضوع نفوذ موساد در ایران تمرکز کنیم، موضوع را باید درست دید.
چطور؟
به باور من یکی از اهداف و دستور کارهای مشترک تمام سرویسهای جاسوسی مهم دنیا ارائه خدمات و در اختیار قراردادن اطلاعات خود به موساد است تا بتوانند دست برتر را داشته باشند. مضافا تمام دستگاههای اطلاعاتی که در مقابل ایران قرار دارند و شمار آنها از صد کشور عبور میکند، به دنبال گماردن نفوذی و جاسوس در لایههای امنیتی و اطلاعاتی کشور هدف مانند ایران هستند. حالا شما تصور کنید که اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات با چه حجمی از ترور، جاسوسی، خرابکاری، تجزیهطلبی، اقدام مسلحانه، بمبگذاری، اقدام علیه امنیت ملی و… مواجه است.
البته این سکه روی دیگر هم دارد؛ درست است که اکنون موضوع نفوذ موساد در لایههای امنیتی کشور مطرح است، اما ما هم نفوذ اطلاعاتی و امنیتی در اسرائیل داریم، کمااینکه در مواردی که فاش شد، دیدیم که نفوذ اطلاعاتی ایران تا منزل شخصی وزرای کابینه اسرائیل پیش رفته است. مثلا در یک مورد ما از وزیر انرژی اسرائیل اطلاعات کافی به دست آوردیم. در مورد دیگر به دنبال استخراج اطلاعات از پنتاگون بودیم. ببینید نفوذ ما تا کجا پیش رفته است که حتی خود آمریکاییها معترفاند جمهوری اسلامی ایران به دنبال تأثیرگذاری بر انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده است. بسیاری از موارد دیگر وجود دارد که ذکرکردنی نیست و نمیتوان آن را در گفتوگو با شما اعلام کرد. این اطلاعات نشان میدهد که ایران هم نفوذ اطلاعاتی و امنیتی خود را در اسرائیل و دیگر جاها دارد و قرار نیست که آن را علنی کنیم. اما در کل گفتههای من پیرو سؤال شما به معنای نادیدهگرفتن خطر نفوذ موساد در ایران نیست و حتی یک مورد ترور مانند ترور اسماعیل هنیه هم زیاد است و باید جلوی این نفوذ گرفته شود. به هر حال این مسئله نفوذ و نفوذی برای ما تازگی ندارد. از همان سالهای ابتدایی انقلاب بحث نفوذیها در دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی وجود دارد. نمونه بارز آن مسعود کشمیری است که انفجار در دفتر نخستوزیری را رقم زد یا محمدرضا کلاهی که دفتر حزب جمهوری اسلامی را منفجر کرد و این مسئله کماکان در طول این سالها به تناوب وجود داشته و خواهد داشت.
پس به باور شما اکنون جای نقد و آسیبشناسی وجود ندارد؟
نه، منظور من این نیست که نقدی نشود. اما من معتقدم اکنون این میزان از انتقاد یا حمله به دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و دامنزدن به مسئله نفوذ در ایران از سوی موساد، پیوست همان ترور اسماعیل هنیه در تهران است که از طرف رسانههای معاند و همچنین منافقین در حال نشر و بازنشر است. باید افکار عمومی رسانهها هوشیار باشند و از دامنزدن به ناامنی روانی جلوگیری کنیم.
اکنون سؤال مهمتر ناظر به واکنش تهران است. آیا به باور شما پاسخ تهران میتواند ما را از «منطقه خاکستری» تنش با اسرائیل وارد «منطقه قرمز» و جنگ تمامعیار کند؟
من در همان مصاحبه پیشین با شما و روزنامه «شرق» گفتم که تهران باید هوشمندی لازم را در واکنشها داشته باشد اما این بار مسئله اینجاست که اسرائیل در خاک ایران و همزمان با مراسم تحلیف پزشکیان، رئیس دفتر سیاسی حماس را ترور کرده است و این متفاوت از حمله به ساختمان کنسولگری در سوریه بود، بنابراین ما باید یک واکنش «هموزن» نشان بدهیم.
و این واکنش هموزن از نگاه شما به چه معناست؟
ببینید، چون اکنون شاهد همراهی، حمایت و همکاری نظامی، اطلاعاتی و امنیتی کشورهای غربی و بهویژه آمریکا از اسرائیل هستیم، باید واکنش هموزن ایران این بار با رعایت «اصل غافلگیری» همراه باشد. اما باید بپذیریم که این سؤال شما یک سؤال کاملا تخصصی است که باید سران نظام و مقامات اطلاعاتی، نظامی، دفاعی و امنیتی درباره حدود و ثغور و شدت و وسعت آن پاسخ بدهند. البته در این زمینه باید وضعیت منطقه و همچنین ارتباطگیری با کشورهای پیرامونی و درگیر را هم در نظر گرفت بنابراین من معتقدم که نباید درباره حجم، شدت، گستردگی، نوع و میزان حمله و واکنش ایران به اسرائیل، کسانی یا جریاناتی از روی احساسات یا هیجان و شعار دست به موضعگیری بزنند تا از این طریق بخواهند به دولت پزشکیان که در آغاز به کار خود قرار دارد، فشاری وارد کنند. چون قطعا این دست فشارها باعث ایجاد چنددستگی و فضای دوقطبی یا چندقطبی و تشدید اختلافات داخلی در آغاز به کار دولت خواهد شد و این کار در ادامه میتواند امنیت روانی و وحدت ملی را تهدید کند. این در حالی است که دولت آقای پزشکیان با شعار وفاق ملی و وحدت با همه جریانها و گروهها روی کار آمده است، پس باید به سران نظام و همچنین به دولت آقای پزشکیان در این زمینه اطمینان کنیم و همه چیز را به آنها بسپاریم. نباید با فضاسازی رسانهای و شانتاژ سیاسی برای پزشکیان ریلگذاری کنیم. نباید با شعار برای آقای پزشکیان، شورایعالی امنیت ملی و نهادهای نظامی و اطلاعاتی امنیتی دستور کار تعریف کنیم و آنها را به سمت جنگ، تنش و نظایر آن تشویق کنیم. ما باید کار را به آنها بسپاریم. آنها بهتر از ما به زوایای امر و جزئیات اشراف دارند و بهتر میتوانند تصمیم بگیرند. واقعا این کاری نیست که مربوط به کارشناسان، تحلیلگران و ناظران این حوزه باشد. باید خود مقامات که به این موضوع ورود مستقیم دارند و به آن اشراف کافی هم دارند، کار را به دست بگیرند. اینجاست که باید از اظهارنظرهای غیراصولی و سیاسی که ضد امنیت ملی و ضد منافع ملی است، پرهیز کرد. اینجا باید خود آقای دکتر پزشکیان و دیگر مقامات ذیربط ابعاد قضایا را بهخوبی بررسی کنند تا یک واکنش درست و پاسخ متقابل به اسرائیل تبیین شود. کمااینکه در موضوع حمله اسرائیل به ساختمان کنسولگری ایران در سوریه یک پاسخ منطقی اجرائی شد و عملا بازدارندگی تهران به موازات عدم وقوع جنگ گسترده و مستقیم با اسرائیل پی گرفته شد.
اگر معتقدید پاسخ قبلی تهران بازدارنده بود، چرا این بار اسرائیل پا را فراتر گذاشت و در قلب تهران، رئیس دفتر سیاسی حماس را همزمان با مراسم تحلیف پزشکیان ترور کرد؟ آیا این نشان نمیدهد که بازدارندگی لازم رخ نداده است؟
اولا که پیرو گفتههای قبلیام، اساسا ترور، خرابکاری و این دست اقدامات جزء راهبرد و سیاست اسرائیل در همه مقاطع است. دوم آنکه بازدارندگی به معنای تکرارنشدن آن اتفاق نیست. شما تصور کنید که اگر ما حمله گسترده و مستقیم موشکی و پهپادی از خاک ایران به سرزمینهای اشغالی نداشتیم، مطمئن باشید نتانیاهو و سران صهیونیست به ترور اسماعیل هنیه اکتفا نمیکردند. البته همزمان یک نگاه و تحلیل خطرناک دیگر وجود دارد که میگوید «نباید ایران وارد تقابل با اسرائیل شود». این نگاه هم از آن نظر خطرناک است که باعث از دست رفتن توازن قوا و همچنین توازن تهدید خواهد شد. به هر حال فراموش نکنیم که اسرائیل حتی پیش از شکلگیری رژیم صهیونیستی ید طولایی در ترور و حذف دارد. این رژیم حتی به کسانی که به دنبال تعامل با آنها بوده است، رحم نکرد. کمااینکه یاسر عرفات را با وجود صلح کمپ دیوید، اسلو و… با ترور بیولوژیکی حذف کرد و حتی اسحاق رابین را هم به دست افراطیهای صهیونیست ترور کردند، یعنی اینها به خودشان هم رحم نمیکنند.
source