در این آخر هفته، به سراغ ساختهی رازآمیز جاناتان گلیزر، بهترین فیلم جیمز گری و اثری میرویم که ژوستین تریه، پیش از آناتومی یک سقوط ساخت.
هیچ یک از سه فیلمی که برای این شماره از سری مقالههای «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» انتخاب کردهام، مشهورترین آثار خالقانشان نیستند. جاناتان گلیزر، بیش از هر چیز، به فیلم علمی-تخیلی تجربی و رادیکالاش یعنی زیر پوست (Under the Skin) شناخته میشود و حتی همین فیلم سال گذشتهاش یعنی منطقهی موردعلاقه (The Zone of Interest) هم در مقایسه با اثر منتخب این مقاله، شهرت بیشتری میان سینمادوستان دارد.
سینمای آرام و موقر جیمز گری، پشت نام پروداکشنهای بزرگی مثل به سوی ستارگان (Ad Astra) و شهر گمشدهی زد (The Lost City of Z)، کمتر دیده شده است. ژوستین تریه هم که با ساختهی برندهی نخل طلاش یعنی آناتومی یک سقوط (Anatomy of a Fall) ناماش را در ابعاد گستردهتری مطرح کرد و بسیاری از مخاطبان، فیلمهای قبلی او را ندیدهاند. اما همانطور که توضیح خواهم داد، این سه اثر از کارنامهی این فیلمسازان برجستهی سینمای امروز هم ارزش تماشا دارند. دربارهی این سه فیلم صحبت میکنم: تولد (Birth) به کارگردانی جاناتان گلیزر، دو عاشق (Two Lovers) به کارگردانی جیمز گری و پیشگو (Sibyl) به کارگردانی ژوستین تریه.
فیلم Birth
فیلم تولد
کارگردان: جاناتان گلیزر
بازیگران: نیکول کیدمن، لورن باکال، دنی هیوستون، کمرون برایت
سال اکران: ۲۰۰۴
خلاصهی داستان: پسربچهای سعی دارد زنی را متقاعد کند که او شوهر مرحوماش است که دوباره متولد شده.
خواندن خلاصهی داستان تولد، خیلی برای فهمیدن این که با چه نوع فیلمی طرفیم، به درد نمیخورد! این ایده که روح کسی، در بدنی جدید، نزد خانوادهاش برگردد، ایدهای بسیار آشنا برای یک داستان ماورایی است و میتواند به کلیشهزدهترین تجربهی تماشای ممکن ختم شود. اما دیدن نام فیلمسازی مثل جاناتان گلیزر به عنوان کارگردان یک فیلم، کافی است تا مطمئن شویم با اثر متفاوتی طرفایم. گلیزر، استادِ پیدا کردن رویکرد، فرم و بیان سینمایی تازه، برای ایدهها، ژانرها و داستانهای آشنا است و تولد را، نه دربارهی ایدهی تناسخ، بلکه دربارهی مفهوم «عشق ابدی» توصیف میکند.
گلیزر برای پیدا کردن دریچهی ورود مناسب به ایدهی تولد، با ژان کلود کریر بزرگ در نگارش فیلمنامه همکاری کرده است. در تولد، سوای لذت بردن از ظرایف رویکرد متمایز گلیزر و درگیر شدن با اتمسفر رازآمیز گیرای فیلم، میتوانیم یکی از بهترین پرفورمنسهای نیکول کیدمن را هم شاهد باشیم. کیدمن در نقش آنا، زن تنها و رنجور قصه، نمایش ظریف و پیچیدهای دارد و مراحل مختلف برخورد شخصیت با واقعهی عجیب محوری را، از ناباوری تا پذیرش، بهخوبی مجسم میکند. از دیگر نکات جالب تولد، میتوان به حضور لورن باکال، ستارهی بزرگ سینمای کلاسیک آمریکا، در نقش مادر آنا، اشاره کرد.
فیلم Two Lovers
فیلم دو عاشق
کارگردان: جیمز گری
بازیگران: واکین فینیکس، گوئینت پالترو، ونسا شاو، ایزابلا روسلینی
سال اکران: ۲۰۰۸
خلاصهی داستان: لئونارد که یک عکاس پارهوقت است، پس از یک نامزدی بههمخورده، نزد پدر و مادرش برمیگردد. او خیلی زود با ساندرا که دختری صادق و عاقل است، آشنا میشود و ایندو، برای هم ایدهآل به نطر میرسند. سپس، میشل، زنی زیبا اما فریبکار، از راه میرسد.
جنس سینمای جیمز گری، در شرایط تولیدی فعلی هالیوود، غیرقابلساخت به نظر میرسد. گری از آن دست مولفانی است که به ترندها و جریانهای رسانهای مسلط، علاقهای نشان نمیدهند و با نوعی از آرامش خردمندانه، ایدهها و سلیقهی شخصی خودشان را پیگیری میکنند. پس از سه فیلم اودسای کوچک (Little Odessa)، محوطه (The Yards) و شب مال ما است (We Own the Night)، در سال ۲۰۰۸ و با دو عاشق، گری از فضای آثار جنایی سردش فاصله گرفت و به سراغ ساخت یک درام عاشقانهی غمگین رفت.
این جواهر محزون که سومین همکاری پیاپی جیمز گری و واکین فینیکس را رقم زد، روایتگر داستان لئونارد است؛ مرد جوانی که پس از برهمخوردن یک رابطهی عاطفی، به خانهی پدر و مادرش برمیگردد و در عین دستوپنجه نرم کردن با مشکلات روحی، به شکل همزمان، با دو زن مختلف درگیر میشود. کار حسابشده و دقیق جیمز گری در دو عاشق، باعث میشود که برخورد فیلم با مثلث عشقی محوری، به جای جذابیتهای سطحی آثار مشابه، از عمق روانشناختی تحسینبرانگیزی برخوردار شود. دو عاشق، از آن فیلمهایی است که طعم گسشان را تا مدتها فراموش نخواهید کرد.
فیلم Sibyl
فیلم پیشگو
کارگردان: ژوستین تریه
بازیگران: ویرژینی افیرا، ادل اگزارکوپولوس، ساندرا هولر، آرتور هاراری
سال اکران: ۲۰۱۹
خلاصهی داستان: یک رواندرمانگر بیرمق، به عشق نخستاش که نویسندگی باشد، برمیگردد. با این حال، زندگیاش توسط یک بازیگر آشفته که از او کمک میخواهد، پیچیده میشود.
تمام آثاری که ژوستین تریه، پیش از فیلم تحسینشده و مشهورش یعنی آناتومی یک سقوط ساخته است، عناصری کمیک دارند و پیشگو هم از این قاعده مستثنی نیست. بخشی از عناصر کمیک پیشگو، به پلات آن برمیگردد؛ داستان روانشناسی که در حفظ چارچوبهای حرفهای، خیلی موفق نیست و بیش از حدی که باید، در زندگی یکی از مراجعاناش، درگیر میشود. بخشی دیگر از این عناصر هم به بازی ساندرا هولر مربوط است. اگرچه نقش اصلی فیلم را ویرژینی افیرا -مانند همیشه- درخشان بازی میکند، ورود کاراکتر هولر به متن قصه و موقعیتهای داستانیای که حول او پیش میآیند، فرصتی عالی را در اختیار بازیگر آلمانی قرار میدهد تا تواناییهای کمیکاش را به رخ بکشد.
فیلمنامهی تریه و آرتور هاراری -که روایت غیرخطی پیچیدهای دارد- ایدههایی هوشمندانه را دربارهی فرایند خلق ادبی/هنری، مطرح میکند. ایدههایی که به کمک نظام اخلاقی خاکستری متن، غنای دراماتیک جذابی مییابند. پیشگو، فیلم منسجمی نیست؛ اما تکههای پراکندهاش به قدری تماشاییاند که مخاطب را تا پایان روایت، همراه و سرگرم کنند.
source