خبرآنلاین نوشت: افسردگی از جمله مشکلات روانی رایجی است که در آن حق انتخاب خیلی زیادی برای افراد قائل هستیم و گمان می‌کنیم فرد افسرده می‌تواند تصمیم بگیرد که دیگر افسرده نباشد. اما افسردگی هم مثل بسیار دیگری از اختلالات روانی فرد را طوری گرفتار می‌کند که رهایی یافتن از آن به تنهایی برای او مشکل است و فشار بر روی او برای شادتر بودن صرفا باعث تشدید غم و احساس گناه در او می‌شود.

بسیاری از افراد افسرده از ناامیدی عمیقی رنج می‌برند و کارکرد همیشه افسرده و بدبین بودن برای‌شان این است که از آنها در برابر ناامیدی بیشتر محافظت می‌کند. برای کمک به آنها بیش از نشان دادن زیبایی‌های زندگی و اصطلاحا نیمه پر لیوان باید تلاش کنیم عمق ناامیدی و رنجی که آنها تحمل می‌کنند را درک کنیم.

این موضوع به خوبی ثابت شده است که افسردگی به باورهای منفی در مورد خود، دیگران و دنیا مربوط است. به عنوان مثال، فردی که مبتلا به افسردگی است ممکن است اعتقاد داشته باشد که من یک شکست‌خورده هستم، نمی‌توان به مردم اعتماد کرد و یا دنیا ناعادلانه است. اما تحقیقات اخیر درک دقیق‌تری از این پدیده را ارائه می‌دهند که می‌تواند به درمان افسردگی کمک کند. به طور خاص مشکل صرفا منفی بودن محتوای باورهای افسردگی نیست، بلکه ناتوانی در کنار گذاشتن این باورهاست. اغلب مردم گاهی اوقات باورهای منفی پیدا می‌کنند (مثلا من در این کار بد هستم)، اما معمولا اگر بازخورد مثبتی دریافت کنند که با آن در تضاد است، مثلا به آنها گفته شود که در یک کار چالش‌برانگیز خوب عمل کرده‌اند، چنین باورهایی را مورد تجدید نظر قرار می‌دهند. با این حال افراد مبتلا به افسردگی، با وجود داشتن تجربیات مثبت و نادرست، اغلب به باورهای منفی پایبند هستند.

حوزه تحقیقاتی جدیدی به نام به روز رسانی باورها وجود دارد که چگونه مردم باورهای خود را در پاسخ به اطلاعات جدید تنظیم می‌کنند. یافته‌های پژوهشی نشان می‌دهد که افراد مبتلا به افسردگی نسبت به افراد سالم از نظر روانی در به روزرسانی و تغییر دادن انتظارات منفی در مورد عملکرد خود در پاسخ به عملکرد مثبت مشکل بیشتری دارند. یعنی اگر انتظار داشته باشند که در یک کار شکست بخورند و در واقعیت خلاف آن ثابت شود و در آن کار به موفقیت برسند، نمی‌توانند باور و انتظارات خود را تغییر دهند.

1

بسیاری از افراد مبتلا به افسردگی سعی می‌کنند از خود در برابر ناامیدی‌های آینده محافظت کنند.

افراد مبتلا به افسردگی ممکن است با باورهای منفی بیشتری نیز مواجه شوند، تا حدی به این دلیل که فعالانه به دنبال اطلاعاتی هستند که نظرات منفی آنها را تایید می‌کند. آنها وقتی که با اطلاعات مثبت غیر منتظره مواجه می‌شوند، به آنها اهمیت کمی می‌دهند و بیشتر بر باورهای قبلی خود تکیه می‌کنند.

همچنین افراد مبتلا به افسردگی تمایل دارند اطلاعات مثبتی را که دریافت می‌کنند به طور منفی تفسیر کنند یا اینکه اطلاعات مثبت را به جای یک قاعده یک استثنا در نظر بگیرند. (مثلا: فقط شانس آوردم که این بار شکست نخوردم). این تمایل به بی ارزش کردن شواهد بر خلاف انتظارات را ایمن‌سازی شناختی می‌نامند که می‌تواند باورهای مردم را نسبت به تاثیر تجربیات جدید و مثبت بی‌تفاوت کند.

افراد مبتلا به افسردگی اغلب احساسات منفی مانند غم و اندوه را تجربه می‌کنند و شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد چنین احساساتی می‌تواند مانع به‌روز شدن و تغییر باورها شود. نکته مهم این است که باورهای منفی افراد مبتلا به افسردگی اغلب با تجربیات واقعی آنها همخوانی ندارد. بنابراین، اغلب باورهای منفی افراد مبتلا به افسردگی نه واقعیت را منعکس می‌کند و نه هیچ سود لذت‌بخش واضحی ارائه می‌دهد. برعکس، این باورها معمولا با احساسات ناخوشایند همراه هستند. برای درک اینکه چرا افراد مبتلا به افسردگی در بازنگری در باورهایی که باعث احساس ضعف در آنها می‌شود مشکل دارند، مهم است که تعیین کنیم باورهای منفی چه ارزشی برای آنها دارند، نه اینکه بگوییم این باورها برای تو سودی ندارد زیرا آنها خودشان این را می‌دانند.

خطر ناامید شدن در واقع به آن اندازه که برای افراد مبتلا به افسردگی به نظر می‌رسد زیاد نیست.

شواهد کلینیکی نشان می‌دهد که بسیاری از افراد مبتلا به افسردگی سعی می‌کنند از خود در برابر ناامیدی‌های آینده محافظت کنند. یعنی اگر آنها سعی کنند که همیشه بدبین باشند دیگر امیدوار نخواهند شد که ناامید شوند. آنها سعی می‌کنند به هر قیمتی شده از این ناامیدی دوری کنند.

تحقیقات جدید نشان می‌دهند که یک هدف درمانی مهم باید کمک به افراد در ادغام اطلاعات مثبت جدید در باورهای خود باشد. اساسا برای افراد مبتلا به افسردگی مهم است که از ارزش بزرگی که (اغلب به طور ضمنی) برای باور‎های منفی خود قائل هستند، آگاه باشند زیرا ممکن است مانع بازنگری باور‎ها شود.

بسیاری از افراد مبتلا به افسردگی تا حدی به دلیل باورهای منفی خود از دیگران کناره‌گیری می‌کنند و از فعالیت‌هایی که قبلا از آنها لذت می‌بردند اجتناب می‌کنند. این کناره‌گیری اجتماعی و بی‌تحرکی به خودی خود آنها را از داشتن تجربیاتی که به طور بالقوه باورهای منفی آنها را به چالش می‌کشد، باز می‌دارد. در اینجاست که از تکنیک‌های فعال‌سازی رفتاری استفاده می‌شود که انجام صحیح و همدلانه آنها نیاز به یک درمانگر و متخصص سلامت روان دارد.

برای افراد مبتلا به افسردگی، باورها در مورد خود، افراد دیگر و جهان اغلب به شیوه‌ای مخرب از تجربه واقعی جدا می‌شوند. مشکلی که با احساسات منفی تشدید می‌شود و با کناره‌گیری اجتماعی و عدمت فعالیت تشدید می‌شود. اولین مرحله برای تغییر این چرخه منفی‌گرایی، باید به دشواری تغییر این چرخه که اغلب توسط دیگران نادیده گرفته می‌شود توجه کنیم.

راضیه میرزاحیدری

راضیه میرزاحیدری

source