طرفداری| فردریک هرمل در کتاب زندگینامه زیدان، با اشاره به فصل ابتدایی حضور زیزو در اسپانیا طی فصل 02-2001، در این گزیده به چگونگی به ثمر رسیدن احتمالا زیباترین گل تاریخ لیگ قهرمانان اروپا و همچنین اوضاع اسفناک تیم ملی فرانسه در جام جهانی کره و ژاپن می‌پردازد که باهم می‌خوانیم:

گزیده‌ای از فصل ششم: میانه فصل 02-2001

در ۱۵ می در ورزشگاه همیدن، پارک بازی برای اسپانیایی‌ها با گل زیبای رائول در دقیقه‌ی هشتم آغاز شد اما آلمانی‌ها به سرعت بازی را به تساوی کشاندند و در نهایت بر بازی مسلط شدند و فرصت‌های بهتری داشتند. اما در تقدیر نوشته شده بود که زیدان در مهم‌ترین بازی اولین فصلش در مادرید اثری تاریخی خواهد گذاشت. پل الوار می‌نویسد:

چیزی به نام برخوردهای تصادفی وجود ندارد.

شکوه زیزو در ساعت ۲۰:۳۰ به وقت گرینویچ تنظیم شده است. درست قبل از پایان نیمه‌ی اول، مرد فرانسوی یکی از بدترین پاس‌گل‌هایی را که یک فوتبالیست حرفه‌ای می‌تواند به هم‌تیمی‌اش بدهد را دریافت می‌کند.

روبرتو کارلوس که توسط حریف تحت فشار است با زیر توپ زدن از جناح چپ، پاسی به سمت زیدان می‌فرستد. در فوتبال اسپانیا به چنین پاس‌هایی پاس هندوانه‌ای می‌گویند؛ انگار که هندوانه‌ای را به سمت هم‌تیمی پرتاب کرده باشید. اما زیدان روی هوا تماسی با توپ ایجاد می‌کند و قبل از اینکه دروازه‌بان به آن برسد. بر گوشه‌ی بالای دروازه بوسه می‌زند. من در مادرید مقابل تلویزیون نشسته‌ام و هدفونی روی گوشم است. ساختمان از بالا و پایین پریدن همسایه‌هایی که به تلویزیون چسبیده بودند به لرزه می‌افتد و من فریاد بلندی می‌کشم. شاهکار هنری راست‌پا با پای چپ خلق می‌شود؛ پارادوکسی مخصوص کسانی که کارها را مانند دیگران انجام نمی‌دهند.

اینقدر از پای راستم استفاده کرده بودم که حس می‌کردم انگار ساییده شده؛ برای همین به خودم گفتم باید با پای چپ هم بازی کنم.

زیدان به توضیح منحصر به فرد خودش می‌خندد، در حالی که در حقیقت انجام چنین حرکاتی فشار بیشتری روی پای تکیه‌گاه که پای راستش بود می‌آورد. تمام تعادل و استقامت بدنش روی پای راست بود. او می‌توانست این شاهکار را که بهترین گل تاریخ لیگ قهرمانان شناخته می‌شود در یکی از شانزده بازی این مسابقات به ثمر برساند اما تصمیم گرفت در فینال این کار را انجام دهد. درست مانند چهار سال قبلش در استاد دو فرانس مقابل برزیل، سرنوشت، غریزه‌ی ناخودآگاه یا شانس یا شاید هم هر سه باهم شاهکاری خلق کرد که تا ابد در حافظه‌ی جمعی مادریدی‌ها حک می‌شود.

فقط چند ثانیه طول کشید تا خودش را برای همیشه در تاریخ مادرید ثبت کند و تصویری افسانه‌ای ساخت که هنوز هم روی جلد مجلات و پوسترها چاپ می‌شود. فلورنتینو پرز از این تصویر (تصویر) لحظه‌ی ضربه زدن زیدان به توپ در فینال گلاسکو روی جلد برنامه‌ی انتخاباتی‌اش در کمپین جدید ریاست رئال در ژوئن ۲۰۰۹ استفاده کرد. این گل برای او هم یک پیروزی بزرگ بود، پیروزی ایده‌ی آوردن زیدان به رئال به هر قیمتی. حق با رئیس بود، زیزو به دنیا آمده بود تا پیراهن رئال را بر تن کند و دیگر هیچ‌کسی نمی‌تواند این واقعیت را رد کند.

در همین رابطه بخوانید:

 

گل بی‌نظیر زین الدین زیدان به بایر لورکوزن در فینال لیگ قهرمانان اروپا 02-2001

ولی در بهار ۲۰۰۲ این تنها غمی نبود که پدر قهرمان را رنج می‌داد. زیدان به ایبوسوکی در جنوب ژاپن پرواز کرد؛ جایی که محل اردوی تیم ملی فرانسه است. از سفر طولانی فصل پرفراز و نشیب با پیراهن رئال و سختی‌های بی‌پایان سازگاری در پایتخت اسپانیا کمی فرسوده شده؛ تمام این‌ها به علاوه‌ی شصت بازی که در طول فصل انجام داده است. کریستف دوگاری به خوبی در خاطر دارد:

بلافاصله متوجه شدم که حسابی خسته است. فکر می‌کنم سایر بازیکنان هم متوجه این موضوع شدند. مشکل اینجا بود که روژه لومه، مربی تیم به نظر نمی‌رسید که متوجه شده باشد. آنقدر نگران و پارانویا بود که از مأموران ضدتروریسم که مسئول امنیت ما بودند خواست تا تمام هتل را بررسی کنند تا ببینند میکروفون جاسوسی جاساز شده است یا نه. با وجود رطوبت ۱۸ درصد هوا، تمرینات فشرده‌ای هم به ما تحمیل می‌کرد. تمام بازیکنان تحت تأثیرات منفی او بودند، مخصوصاً زیدان.

این مهاجم با تجربه دوست قدیمی و هم‌اتاقی‌اش را به خوبی می‌شناخت و می‌دانست زیدان در بهترین فرمش نیست. اما سرمربی تیم ملی توجهی به این موضوع ندارد. بعد از چند روز استراحت برای عادت کردن به تغییرات ناگهانی آب و هوایی و زمانی تیم باید یک بازی دوستانه در سوون کره مقابل تیم ملی این کشور برگزار کند. جو تیم ملی اصلاً تعریفی نداشت. بعضی بازیکنان مهم درگیر حاشیه‌های بی‌پایانی هستند. تیری آنری از پست بازی‌اش درون زمین گله دارد. همیشه وجود چندین فوق‌ستاره در تیم عنصری نگران‌کننده است. خوش‌بینی بی‌حد و حصری آبی‌ها را احاطه کرده بود و آن‌ها سرشار از غرور بودند. با تجربه‌ترها این خطر را احساس کرده و می‌دانستند اعتماد به نفس بیش از حد چه بلایی سر یک تیم می‌آورد. آدیداس، اسپانسر اصلی تیم، پیراهن‌های آبی را با ستاره‌ی دوم که به معنای دومین قهرمانی در جهان است تولید کرد. در مذاکرات پاداش فدراسیون فوتبال فرانسه، احتمال حذف در دور اول توسط کاپیتان تیم، مارسل دسایی، اصلاً مطرح هم نشده بود. اعتماد به نفس بیش از حد…

زیدان که هنوز لنگ می‌زند، تصمیم می‌گیرد برای ملتش به بازی برود

در ۲۶ می ۲۰۰۲، فشار حامیان مالی باعث شد تا فرانسه بهترین تیمش را مقابل کره‌ای‌های باانگیزه به زمین بفرستد؛ کره‌ای‌هایی که لیگ‌شان را شش ماه تعطیل کرده بودند تا فقط برای جام جهانی در خاک خود آماده شوند. سرعت و شدت بازی مانند یک بازی تدارکاتی نبود که بازیکنان باید در آن آزمایش شوند. زیدان چاره‌ای جز حضور در میدان در کنار ده ستاره‌ی دیگر تیمش ندارد. در دقیقه‌ی بیست و هشتم نیمه‌ی اول، بعد از اینکه توپی برای دوید ترزگه می‌فرستد ناگهان در ران چپش احساس درد می‌کند. کسی ریسک نکرد و زیزو بلافاصله بازی را ترک می‌کند. یک زنگ هشدار کوچک. قهرمان بدن خودش را می‌شناسد و نگران است. آزمایش‌ها به سرعت انجام شد و نگرانی زیدان بی‌مورد نبود. آسیبی در عضله‌ی چهارسر ران که باعث می‌شود بازی افتتاحیه مقابل سنگال را از دست بدهد. فرانسه بدون بهترین بازیکنش می‌ترسد، لنگ می‌زند و شکست می‌خورد. زنگ خطر برای بار دوم به صدا در می‌آید و نگاه‌ها به ران نفرین شده‌ی زیدان است. یک سانتی‌متر از فیبر عضلانی پاره شده تمام توجه‌ها را به خود جلب کرده است و تنها موضوع مورد بحث است. سوال بزرگ همه این است که آیا می‌تواند در دومین بازی مقابل اروگوئه بازی کند یا نه؟ مسئولین تیم پیام‌های نادرستی را منتشر می‌کنند.

آن‌ها نمی‌خواهند جو را خراب و در بازیکنان و هواداران ایجاد ناامیدی کنند اما مقابل آمریکای جنوبی‌های خشن باید بی‌خیال شماره‌ی ۱۰ تیم شوند. در پایان به یک امتیاز بازی نه‌چندان ساده قانع می‌شوند، بازی‌ای که فرانسه در آن فقط شبحی شرم‌آور از خودش بود. فقط به لطف فابین بارتز بود که در همین بازی از جام جهانی حذف نشدند. آخرین امید، دانمارک در سومین بازی گروهی بود؛ یک بازی حساس و زیدانی که هنوز لنگ می‌زند. اما تصمیم می‌گیرد برای ملتش به بازی برود. دوگاری می‌گوید:

او می‌خواست به هر قیمتی به بازی برگردد، چون حس می‌کرد آسیب‌دیدگی‌اش به تیم آسیب زده و همه منتظر بازگشتش هستند

كريستوف دوستش را می‌بیند که مثل همیشه وقتی دردی دارد در خودش فرو می‌رود. بلافاصله متوجه می‌شود او حتی در پنجاه درصد توانایی بدنی‌اش هم نیست و این ریسک وضعیتش را بدتر می‌کند. در شرایط عادی، چنین مصدومیتی او را سه هفته خانه‌نشین می‌کرد، اما قهرمان جهان و قهرمان دو سال قبل اروپا در روتردام چنین فرصتی ندارد. زیزو از روحیه‌ی فداکاری‌اش استفاده می‌کند. به خوبی در زمین می‌دود و حتی به عنوان بهترین بازیکن فرانسه مقابل دانمارک انتخاب می‌شود. اما همه‌ی این‌ها هم برای صعود ارتش ناتوان فرانسه کافی نیست و آن‌ها تسلیم وایکینگ‌های دانمارکی می‌شوند و با سری پایین، قلبی شکسته و توپی زیر بغل به پاریس برمی‌گردند. زیدان خودش را مقصر می‌داند. بزرگ‌ترین اشتباهش؟ این‌که از گوشت و خون ساخته شده است.

source