در این آثار حقیقت ترسناک‌تر از داستان است!
فیلم‌های ترسناکی که بر اساس رویدادی که واقعاً در جهان فیزیکی اتفاق افتاده تولید می‌شوند، بدون شک می‌تواند وحشتناک‌تر از یک داستان تخیلی باشد. در واقعیت ترس مبتنی بر زندگی واقعی لایه‌ای از وحشت را اضافه می‌کند که داستان ناب برآمده از تخیل نمی‌تواند با آن رقابت کند. بنابراین ما در این مطلب از سلسله مقالات سینمایی «ویجیاتو» به سراغ معرفی۱۲ فیلم ترسناک که بر اساس داستان‌های واقعی ساخته شدند، رفته‌ایم.
در این آثار وحشتناک که از رویدادهای واقعی الهام گرفته شده‌اند، ممکن است جزئیات برای رسیدن به جلوه‌های خوب سینمایی تغییر کنند، اما داستان‌ها به اندازه کافی به حوادث واقعی نزدیک می‌شوند که باعث ایجاد لرز در بازو و گزگز کردن در ستون فقرات شما می‌شود. پس این شما و ۱۲ فیلم ترسناک که بر اساس داستان‌های واقعی ساخته شدند.
شاید باورش سخت باشد که Scream، با توجه به اینکه چقدر به کنوانسیون‌های ترسناک نیاز دارد، منشأ دیگری جز سینما داشته باشد. اما این فیلم در واقع ریشه در پرونده واقعی زندگی به اصطلاح «گینزویل ریپر» دارد که پنج دانشجو را به طور متوالی به قتل رساند. فیلم اسلشر «جیغ» محصول ۱۹۹۶ بهترین فیلم ترسناک دهه ۹۰ میلادی است که این ژانر را دوباره زنده کرد. این فیلم شامل مجموعه‌ای از قتل‌هایی است که توسط مهاجمی با لباس مشکی و ماسک روح انجام می‌شود. این فیلم نشان می‌دهد که قاتل دو نفر هستند که به دنبال انتقام از روابط چند نفر از والدین خود هستند.
پیچ و تاب‌ها در Scream طرفداران فیلم ترسناک را روی صندلی خود نگه داشت، اما داستان واقعی که بر اساس آن ساخته شده بود به همان اندازه وحشتناک است. این فیلم بر اساس قاتل سریال دنی رولینگ بود که در آگوست ۱۹۹۰ در فلوریدا آمریکا، پنج دانشجو را طی چهار روز کشت. این نبوغ کارگردان وس کریون و فیلمنامه‌نویس کوین ویلیامسون است که به این قضیه نگاه می‌کنند و سکوی پرشی برای یک اثر سینمایی می‌بینند که می‌تواند کلیشه‌های فیلم را از بین ببرد.
هر کسی که اندک علاقه‌ای حتی گذرا به جنایات واقعی داشته باشد، با قاتل زودیاک آشنا است، کسی که سانفرانسیسکو را با یک رشته قتل‌های هنوز حل نشده در دهه ۱۹۶۰ میلادی وحشت زده کرد. اما شاهکار هولناک دیوید فینچر کمتر به قتل‌ها مربوط می‌شود تا سوراخ خرگوشی که قاتل با پازل‌های دیوانه‌کننده و پیام‌های رمزگذاری‌شده‌ای که از طریق مطبوعات منتشر کرد، بیشتر توجه کند. اگرچه فینچر بازهم چندین مورد از آنها را با جزئیات نگران‌کننده بازسازی می‌کند.
این پرونده به طور کامل کاریکاتوریست سیاسی رابرت گریسمیت، با بازی جیک جیلنهال را دنبال می‌کند که وسواس چندین دهه‌اش برای کشف هویت زودیاک به قیمت از دست دادن زندگی معمولی‌اش تمام شد، و از اساس زندگی برای او از بین رفت. با توجه به اینکه چگونه، هر چند سال یکبار، برخی نظریه‌های جدید در مورد اینکه چه کسی این قتل‌ها را انجام داده است، مطرح می‌شود، کماکان این اثر و رویداد‌های درون آن تماشایی و جذاب است.
فیلم ترسناک با رویکر خانه‌ جن‌زده یا روح‌های شیطانی همیشه در ژانر وحشت وجود داشته است؛ اما شاید گل سرسبد آن همین اثر باشد. اما شاید بکویید چرا؟ چون این اثر تا حدی به این دلیل که پیوند مستقیمی با واقعیت دارد، مهم است. فیلم The Amityville Horror هنوز هم قدرت خود را در تمام این دهه‌ها (و دنباله ها/اسپین آف‌ها) حفظ کرده است. فیلم چنان بیان ترسناکی به ایده‌ای می‌دهد که هرگز نمی‌توانیم کاملاً آن را باور کنیم: آیا اشیا و مکان‌ها خاطرات آسیب‌های گذشته را در خود نگه می‌دارند؟
هنگامی که خانواده‌ای به خانه‌ای جدید نقل مکان می‌کنند که در آن قتل مرموزی توسط رونالد دفیو رخ داده است، ظاهراً توسط نوعی تسخیر اهریمنی، آنها به سرعت متوجه می‌شوند که چگونه بقایای آن در پایه خود خانه باقی مانده است. فیلم بینندگان را با هیچ پاسخ یا توضیح روشنی مواجه نمی‌کند، فقط یک حس طولانی مدت وجود دارد که نیروهایی وجود دارند که ما نه می‌توانیم آنها را کنترل کنیم و نه می‌توانیم آنها را نابود کنیم. این فیلم بر اساس کتاب جی آنسون، بر اساس وقایع حقیقی آزار و اذیت ماوراء طبیعی توسط خانواده لوتز هنگام نقل مکان به خانه‌ای قدیمی در لانگ آیلند که قبلا محل یک قتل عام وحشتناک بوده را به تصویر می‌کشد.
داستان اد و لورین وارن، محققین ماوراء الطبیعه، آنقدر خوب است که سه‌بار آن را ساخته‌اند. (خب، حتی تعداد بی‌شمار دنباله‌ها و اسپین‌آف‌ها را در نظر نمی‌گیریم!) دو شخصیت مرکزی واقعی The Conjuring با دنیای سینمایی Amityville Horror تلاقی می‌کنند، زیرا تحقیقات آنها در مورد خانه‌های جن زده به الهام بخشیدن به این فرنچایز کمک کرد. با این وجود، اگر از طرفداران آمیتیویل هستید، احساس نمی‌کنید که در حال تماشای اثری ناچیز یا تکراری هستید.
فیلم ترسناک جیمز وان به ماوراءالطبیعه می‌پردازد اما ترسناک‌ترین نکته از راه هایی به فیلم وارد می‌شود که در واقعیت روستایی گنجانده شده که پرونده‌ اد و لورین در آن ریشه دارد. همچنین مطمئناً بد نیست که پاتریک ویلسون و ورا فارمیگا را برای این نقش‌ها انتخاب کردند، دو تن از بهترین بازیگران دوران ما که این وظیفه را به اندازه هر درامی که در آن بازی کرده‌اند جدی می‌گیرند. اد و لورین وارن قبل از اینکه کارگردان جیمز وان تصمیم بگیرد شناخته شده ترین پرونده آنها را به یک فیلم خانه خالی از سکنه تبدیل کند و آنها را شاید به معروف ترین شکارچیان ارواح در جهان تبدیل کند، خود واقعی‌شان محققین نیمه معروف ماوراء الطبیعه بودند.
سه سال پس از تولید وحشت در آمیتی‌ویل و موفقیت آن نزد مخاطب، کارگردان توبی هوپر به طور موثری ایده فیلم خانه جن زده مدرن را با کمک خود استیون اسپیلبرگ، که تهیه کننده و احتمالاً کارگردانی برخی از سکانس‌ها را بر عهده داشت، به یک فیلم کلاسیک ترسناک تبدیل کرد. نکته اینجاست که این اثر نیز مانند Amityville، از یک تسخیر واقعی برای قصه‌گویی الهام می‌گیرد.
در دهه ۱۹۵۰ میلادی، پرونده عجیب خانه هرمان در حومه لانگ آیلند آمریکا سوژه این فیلم است پس از اینکه یک خانواده حوادث غیرقابل باوری را در خانه خود مشاهده‌ کردند، یک محقق ماوراء الطبیعه را برای تشخیص فعالیت غیرمعمول، مانند ترکیدن تصادفی بطری‌ها و اشیایی که خودشان حرکت می‌کنند، به خانه آوردند. این حادثه پس از واکاوی به یک داستان رسانه‌ای ملی تبدیل شد. با این حال، این خانه واقعی در نهایت برخلاف حوادث درون فیلم به واسطه یک پورتال بین بعدی ناپدید نشد.
هیچ سمینار جامعه‌شناسی بدون مطالعه «آزمایش‌های میلگرام» کامل نمی‌شود، آزمایش‌هایی که تلاش می‌کرد بفهمد چرا آلمانی‌ها طعمه نازیسم شدند. در یک آزمایشگاه، محقق سناریوهایی را شبیه‌سازی کرد که در آن یک شخصیت اقتدار‌گرا از سوژه‌ای می‌خواست که دردی را به کسی وارد کند که می‌‌تواند سزاوار آن باشد یا نباشد، میلگرام آزمایشش را جهت پاسخ به این سؤال بغرنج طراحی کرده بود که آیا آیشمان و میلیون‌ها آلمانی دیگر که مسبب هولوکاست بودند همگی گناهکار بوده‌اند یا اینکه شهروندان عادی تنها از دستورها پیروی می‌کردند.
اکنون یافته‌های او یک مورد آزمایشی واقعی را در فیلم «Compliance» یا انطباق دریافت می‌کند؛ البته با این رویکرد که بر اساس یک واقعه حقیقی که در آن صدایی تهدیدآمیز در آن طرف تلفن افراد را به انجام اعمال نفرت‌انگیز علیه یکدیگر سوق می‌دهد. (اگر از طرفداران Ann Dowd بازیگر شخصیت نقش خاله لیدیا در The Handmaid’s Tale بوده اید، این فیلم مسئول تجدید حیات اوست – و واضح است که چرا.) درام کلاستروفوبیک کریگ زوبل از تحقیر چیزی که معلوم شد یک تماس شوخی فوق‌العاده لعنتی است استفاده نمی‌کند، بلکه از آن به عنوان سکوی پرشی برای کشف وفاداری آمریکا به اقتدار‌گرایی استفاده می‌کند.
مفهوم «جن‌گیری» ممکن است داستانی ناب به نظر برسد، به خصوص با توجه به برخی از تصویرهای هیستریک آن روی صفحه نمایش در طول سال‌ها؛ اما عمل خروج دیو شیطانی، ریشه‌های باستانی در دین، حتی در مسیحیت تا قرن‌های اخیر دارد. بنابراین متن ویلیام پیتر بلاتی در حالی که بر اساس یک رمان محبوب است، از مجموعه‌ای از تلاش‌ها برای جن‌گیری پسری آشفته در دهه ۱۹۴۰ میلادی الهام می‌گیرد.
این روح جوان و شکنجه‌شده، البته، تبدیل به ریگان سرگردان در فیلم جن‌گیر می‌شود. او یک معمای وحشتناک است که وضعیتش توسط مادرش و یک جفت کشیش مورد واکاوی قرار می‌گیرد. بنابراین فیلم ترسناک ویلیام فریدکین چیزی فراتر از دنیای ما را نیز کانالیزه می‌کند.
اگرچه این برنده اسکار و بازیگر توانا آنتونی هاپکینز است که نمایش را در سکوت بره‌ها از مابقی شخصیت‌ها می‌دزدد، اما او واقعاً آنتاگونیست اصلی فیلم ترسناک روانشناختی جاناتان دمی نیست. این افتخار متعلق به بوفالو بیل تباه شده یا تد لوین است، قاتلی که به صورت ترکیبی از شش قاتل بدنام آمریکایی ساخته شده است (از جمله اد جین، الهام بخش نورمن بیتس در فیلم روانی).
برای اینکه کلاریس استارلینگ، مامور اف بی آی، بوفالو بیل را بگیرد، او باید بتواند وارد فضای اصلی زندگی و روان او شود… کاری که او را ملزم به ملاقات با هانیبال لکتر می‌کند. بازی‌های فکری که او باید برای ردیابی یک قاتل انجام دهد، بی‌نهایت ترسناک‌تر از هر خشونت و تندی در فیلم است. آیا می‌خواهیم فکر عقلانی را به همان اعمالی که ما مظهر غیرعقلانی می‌دانیم اختصاص دهیم؟! این هویت این اثر سینمایی است.
بسیاری از فیلم‌های سال‌های اخیر بر اساس خشونت‌های غیرقابل توصیف واقعی ساخته شده‌اند؛ و این یکی از همان آثار است. استرالیا در دهه 90 میلادی به مدت هفت سال، از سال ۱۹۹۲، با سلسله قتل‌هایی مواجه شد. یک گروه چهار نفره از مردان به رهبری جان بانتینگ، یک سری قتل‌های وحشتناک را انجام دادند که عمدتاً پدوفیل‌ها و همجنس گرایان را هدف قرار می‌دادند. این فیلم بر اساس همین قتل‌ها تولید شده است.
بازگویی کورزل جزئیات کمی را در خود جای داده است. تصور تماشای Snowtown برای سرگرمی سخت است، اما اگر می‌خواهید مستقیماً به تاریک‌ترین اعماق بشریت خیره شوید، این فیلم مانند هر فیلم دیگری راهنمای تور است. اما فیلم «قتل‌های شهر برفی» اثر جاستین کورزل بیش از پیش دلهره‌آور است، زیرا جنایات در مقیاسی هستند که مستحق شوک در سراسر جامعه هستند.
خیلی‌ها فیلم «پرندگان» از آلفرد هیچکاک را در دایره آثار نه چندان مهم او می‌دانستند؛ اما باید پذیرفت این اثر گونه فیلم ترسناک برپایه حمله حیوانات را در نوع خودش دگرگون کرد. اما آیا می‌دانستید ایده داستان آن برگرفته از رخدادی واقعی است! اما باید بدانید در سال ۱۹۶۱ میلادی، پرندگان در شهر ساحلی کاپیتولا، در کالیفرنیا، واقعاً علیه صاحبان انسانی خود برخاستند.
جالب است بدانید: گله‌هایی از مرغ‌های دریایی معمولی که با جلبک‌های سمی مسموم شده بودند، شروع به برخورد به خانه‌ها و اتومبیل‌ها کردند و غذای نیمه‌هضم شده درون معده خود را استفراغ می‌کردند. دهه‌ها طول کشید تا دانشمندان علت را کشف کنند، اما فقط دو سال از خود این ماجرا طول کشید تا هیچکاک این حادثه را به تمثیلی از صلح شکننده فزاینده انسان با دنیای طبیعی و شاید هم ناامیدی جنسی زنانه تبدیل کند.
در محافل فرامذهبی، جن‌گیری، البته، یک عمل بسیار واقعی و نه منسوخ است؛ اما حتی فیلم The Exorcist بر اساس یک حادثه واقعی ساخته شده است. ولی فیلم «جن‌گیری امیلی رز» در الهام‌گیری از ماجرا‌های واقعی خاص‌تر است.
در سال ۱۹۷۵ میلادی، یک زن جوان آلمانی به نام Anneliese Michel شروع به تجربه تشنج و توهم کرد. به دستور والدین کاتولیک او، دو کشیش محلی ده‌ها مراسم جن‌گیری را آغاز کردند تا اینکه او در نهایت بر اثر سوء تغذیه درگذشت. والدین او سپس به قتل از روی سهل انگاری متهم شدند. براساس این حوادث کارگردان اسکات دریکسون این حقایق را با تخیلی لیبرال ترکیب می‌کند و معجونی جالب از هیجان روانی، وحشت شیطانی و درام دادگاهی را خلق می‌کند.
این فیلم شاید حتی با حضور هلن میرن در نقش اصلی خود هم یک فیلم فوق‌العاده‌ نباشد، اما یک داستان عالی و عجیب است. همانطور که افسانه‌ها می‌گویند، پس از مرگ ناگهانی شوهرش، ویلیام وینچستر اسلحه ساز، بیوه او، سارا، شروع به اضافه کردن سازه‌هایی عجیب و غریب به عمارت کالیفرنیای شمالی خود کرد.
در این سازه‌های عجیب شامل صدها اتاق اضافی، درهای تصادفی و راه پله‌هایی که به هیچ کجا ختم نمی‌شد را شامل می‌شدند. اما ماجرا چه بود؟! ظاهراً به دستور ارواح کسانی که با تفنگ همنام شرکت او یعنی وینچستر کشته شدند، این اتفاقات رخ می‌دارد. البته به گفته کارشناسان و تاریخ‌نگاران این حوادث عمدتاً یک شایعه یا خبر پراکنی دروغین برای نابودی این شرکت است؛ چرا که گفته شده این بازسازی‌ها عمدتاً نتیجه تعمیرات عجولانه پس از زلزله 1906 میلادی سانفرانسیسکو بود. اما دوستان، هنگام انتخاب بین تخیل یک قصه و واقعیت، از تخیل قصه بودن الگو بگیرید.
اونی که باور میکنه …
نگهبانان شگفت‌انگیز
کمدی پوچ یا یک کالت ماندگار؟!

source

توسط digitalwebmaster