در یک روز خنک بهاری در سال ۱۹۶۶ نگهبانان باغ وحشی در لندن پاندای غولپیکری به نام «چیچی» را سوار هواپیمایی تجاری کردند که عازم روسیه بود. چیچی بهزودی به باغوحش مسکو میرسید تا نر کمی جوانتری به نام «آنآن» را ملاقات کند. آنآن تنها پاندای غولپیکر اسیر دیگری بود که در آن زمان در خارج از چین زندگی میکرد. هدف از این کار تولیدمثل این دو پاندا بود.
وبسایت وکس مینویسد، برای آمادهسازی سفر چیچی، شرکت هواپیمایی بریتیش یوروپین ایرویز حدود ۳۰ صندلی جلوی هواپیما را خارج کرد. پاندا درون جعبهای قرار داده شده بود و با استفاده از حفاظی از ۳۷ مسافر جدا شد. مهمانداران هواپیما برای از بین بردن بوی خرس ۱۰۶ کیلوگرمی، خوشبوکننده اسپری کردند. برای ناهار، خدمه به احترام چیچی، از مسافران با بامبو پذیرایی کردند.
رسانهها با اشتیاق فراوانی این رابطه عاشقانه از راه دور را پوشش دادند. بااینحال، این رابطه از همان اول به مشکل خورد. یکی از روزنامهها گزارش کرد، آنآن به چیچی حمله کرد و نگهبانان باغ وحش مجبور شدند با جارو آنها را از هم جدا کنند. پانداها در آن تابستان در قفسهای جداگانه ماندند. در پاییز، نگهبانان ملاقات دیگری را ترتیب دادند، اما اینبار چیچی به صورت آنآن سیلی زد. بلافاصله پس از آن چیچی به لندن برگردانده شد و عنوانهایی مانند «از روسیه… بدون عشق» را به همراه داشت.
اگرچه تلاش برای جفتگیری چیچی با آنآن شکست خورد، این رویداد آغاز کمپین جهانی بزرگی برای پرورش و تکثیر پانداها در اسارت بود. احساس فوریت ناشی از این موضوع که جمعیت پانداهای غولپیکر درحال کاهش بود، به این مساله کمک کرد.
در جنوب غربی چین، تنها مکان روی زمین که در آن پانداها زندگی میکردند، توسعه انسانی درحال نابود کردن جنگلها بود و پانداها از سرزمین خود بیرون کشیده و در باغوحشها نگهداری میشدند. در دهه ۱۹۸۰ از جمعیتی تاریخی که دانشمندان معتقدند زمانی به دهها هزار خرس میرسید، فقط حدود ۱۱۰۰ خرس پاندا باقی مانده بود.
با شروع ناپدید شدن پانداها از طبیعت، آنها به نمادهای قدرتمندی برای جنبش حفظ دنیای طبیعی تبدیل شدند. درحالیکه این فاجعهی حیاتوحش درحال تبدیلشدن به عناوین خبری بود، پانداها (خرسهای دستوپا چلفتی با چشمانی درشت که شبیه اسباببازیهای مخملی زنده بودند) بهعنوان نمادی عالی برای جلب حمایت ظاهر شدند.
صندوق جهانی حیات وحش، یک سازمان محیطزیست با نفوذ، وقتی در سال ۱۹۶۱ پاندا را بهعنوان لوگوی خود انتخاب کرد، در به رسمیت بخشیدن به این حیوانات بهعنوان نماد کمک کرد. (سازمان مذکور که اکنون در سطح بینالمللی بهعنوان صندوق جهانی طبیعت یا بنیاد جهانی طبیعت شناخته میشود، تا حدودی به این علت پاندا را انتخاب کرد که چاپ لوگوهای سیاه و سفید ارزانتر بود.)
همانطور که پانداها مشهور شدند، چین، ایالات متحده و باغوحشهای سراسر جهان با دهها میلیون دلار در پژوهشهای دامپزشکی کمپین زادوولد پانداها در اسارت را تقویت کردند. چین همچنین دهها ذخیرهگاه جنگلی را برای محافظت از این خرسها ایجاد کرد. در سال ۲۰۱۸، این کشور اعلام کرد که قصد دارد بسیاری از پانداها را در زیستگاه واحدی که سه برابر پارک ملی یلوستون است، جای دهد.
این تلاشها بدون شک برای پانداها نتیجه داده است. دانشمندان از ارتباط بین چیچی و آنآن دانش زیادی کسب کردند و با گذشت زمان به هنر دشوار تولیدمثل و نگهداری از پانداها دست پیدا کردند. به همین خاطر است که امروزه میتوانید پانداها را در باغوحشها ببینید.
خرسهای سیاه و سفید بامزه در طبیعت نیز درحال احیا هستند. آخرین برآوردها نشان میدهد که اکنون بیش از ۱۸۰۰ پاندا در جنوب غربی چین زندگی میکنند و تعداد آنها رو به افزایش است. این روند موجب شد چین در سال ۲۰۲۱ اعلام کند که پانداها دیگر درمعرض خطر انقراض قرار ندارند (اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت پاندا را در سال ۲۰۱۶ از فهرست گونههای در معرض خطر انقراض خود خارج کرد).
پاندا به عنوان نماد گونههای درمعرض خطر انقراض، دیگر در خطر انقراض نیست.
بااینحال هرچند پانداهای غولپیکر نمادی برای گونههای درمعرض خطر انقراض بودند، این رویکرد در مجموع با شکست روبهرو شده است. وقتی حامیان محیط زیست درحال نجات پانداها بودند، بسیاری از موجودات دیگر همچنان رو به زوال قرار داشتند.
جهان درحالحاضر با بحران بیسابقه و شتابان از دست دادن تنوع زیستی روبهرو است و بیش از یک میلیون گونه درمعرض خطر انقراض قرار دارند. جنگلها ساکتتر شدهاند و اقیانوسها خالیتر از همیشه هستند. داستان پاندا از یک جهت داستان موفقیت است، اما با هشداری نیز همراه است: مدل حفاظتی که پانداها را نجات داد، برای همه موجودات کارآمد نیست.
تلاش جهانی برای نجات پانداهای غولپیکر ریشه در دلبستگی جمعی ما به این خرسها دارد و حداقل به دهه ۱۹۳۰ برمیگردد. در آن زمان یک شهروند برجسته نیویورکی به شرق سفر کرد. در آن زمان، تنها پانداهای موجود در خاک آمریکا خرسهای عروسکی موزههای تاریخ طبیعی بودند. اما در سال ۱۹۳۶ طراح لباسی در نیویورک به نام روث هارکنس به دنبال توله زنده به چین سفر کرد. او در تلاش بود تا کاری را به پایان برساند که همسر فقیدش ویلیام هارکنس جونیور آغاز کرده بود: ماهها قبل، این جستجوگر جوان حین سفری برای گرفتن پاندا و آوردن آن به ایالات متحده براثر سرطان درگذشت.
هنری نیکولز در کتابی با عنوان «مسیر پاندا» مینویسد، یک روز صبح خانم هارکنس و راهنمای محلیاش صدای جیغمانندی را از کنده درخت بزرگی در کوههای خارج از چنگدو چین میشنوند. او در آنجا پاندای کوچکی را پیدا کرد که تقریبا به اندازه گربه بود. آن توله پاندا شاید کمتر از دو هفته سن داشت.
هارکنس در سال ۱۹۳۷ به خبرنگاری گفت: «برای چند لحظه به حالت خلسه رفتم. من باارزشترین چیز را کشف کرده بودم؛ فرزند کوچک یکی از نادرترین و بزرگترین اسرار مادر طبیعت در قلمرو حیوانات.» او اسم توله را سو لین گذاشت و با کشتی بخار آن را به نیویورک برد. دیلینیوز در آن زمان نوشت: «خانم هارکس هر جا که میرود، جواهر ۱۰ پوندیاش را با خودش میبرد. توله پاندا از زمان رسیدنش فضای درونی برخی از بهترین رستورانهای نیویورک را دیده است.»
چه چیزی موجب محبوبیت حیواناتی مانند پاندا میشود؟ شاید ظاهر چشمگیر، جذاب و همچنین ترسناک آنها باشد. پانداها همچنین غریزه والدگری ما را برمیانگیزند. تولهها صورتهای گرد با گونههای درشت دارند و مانند کودکان نوپای ناتوان حرکت میکنند. ما همچنین آنچه را که میتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم، دوست داریم. مثلا پستانداران دارای دست را دوست داریم، اما به صدفهای آب شیرین علاقه چندانی نداریم.
هارکنس سرانجام سو لین را به باغ وحش بروکفیلد در شیکاگو برد. درآنجا این توله (اولین پاندای زنده در ایالات متحده) در اولین روز نمایشش ۵۳ هزار بازدیدکننده را به خود جلب کرد. اگرچه این چین بود که خرسهای سیاه و سفید را به احساسی جهانی تبدیل کرد.
در دهه ۱۹۷۰، دولت چین شروع به ارسال پانداهای گرفتهشده از طبیعت به سراسر جهان بهعنوان هدایای دولتی کرد. النا سونگستر مورخ در کتاب سال ۲۰۱۸ خود با عنوان «ملت پاندا» نوشت که این نشانهای از حسن نیت و دوستی بود. حتی اصطلاحی هم برای آن وجود داشت: دیپلماسی پاندا. سونگستر نوشت: «پانداهای غولپیکر بهعنوان ابزار ارزشمندی برای نشان دادن چهره دوستانهای از چین عمل کردند. این موجودات پشمالو تنشهای جنگ سرد را از بین بردند و این ایده را ترویج کردند که میتوان با این قدرت کمونیستی اسرارآمیز ارتباط برقرار کرد.»
در مشهورترین مورد، چین در سال ۱۹۷۲ دو پاندا را پس از یک سری مذاکرات صلح موفق به رئیسجمهور ایالات متحده، ریچارد نیکسون داد. بهگزارش نیویورک تایمز، خرسها که سینگ سینگ و لینگ لینگ مان نام داشتند، روی هواپیمای شماره یک نیروی هوایی آمریکا به سمت واشینگتن پرواز کردند و تحت تدابیر امنیتی شدیدی به باغ وحش ملی منتقل شدند که گویی مائو تسه یونگ هستند. درعوض، ایالات متحده دو گاو مُشک به نامهای ماتیلدا و میلتون را برای چین فرستاد که دچار نوعی بیماری پوستی بودند.
پانداهای آمریکایی به اندازه هر فرد مشهوری معروف بودند. دو دهه پس از ورود سینگ سینگ و لینگ لینگ، چین دو خرس دیگر به نامهای شی شی و بی یون را اینبار به باغ وحش شیکاگو فرستاد. کاروانی از اتومبیلها با امنیت بالا آنها را منتقل میکرد و هلیکوپترهای خبری از بالا از آنها فیلمبرداری میکردند، گویی سران دولت هستند. لسآنجلستایمز در سال ۱۹۹۶ نوشت: «پدیدهای که نگهبانان باغوحش آن را پاندامانیا مینامند، بازگشته است. هیچ حیوانی در تاریخ باغوحشهای ایالات متحده تا این اندازه جمعیت را به خود جلب نکرده و موجب واکنش مردم نشده است.»
پاندامانیا برای باغوحشها و برای چین خوب بود، اما برای پانداهای وحشی لزوما خوب نبود. در دهه ۱۹۸۰ چین اهدای پانداها بهعنوان هدایای دولتی را متوقف کرد، اما شروع به قرض دادن آنها کرد که اغلب به قیمت از دست دادن جمعیت وحشی تمام میشد.
جورج شالر، مدیر علوم در یک سازمان بزرگ زیستمحیطی به نام انجمن حفاظت از حیات وحش، از این وامهای کوتاهمدت بهعنوان برنامههای اجاره پاندا انتقاد کرد. او در کتاب سال ۱۹۹۳ خود با عنوان «واپسین پاندا» نوشت: «این کابوس را همیشه میبینیم که پانداها در طبیعت از بین میروند و زمانی میرسد که فقط در اسارت وجود دارند.»
در آن سالها پانداها در سرزمین اصلی خود با فشارهای دیگری مواجه بودند و معادن و توسعه انسانی در استان سیچوآن درحال نابودی جنگلها بود. در همین حین غذای پانداها درحال تمام شدن بود و این نگرانیها را ایجاد کرد که محبوبترین حیوان جهان ممکن است بهزودی منقرض شود.
هرچند پانداها حدود ۶ هزار سال پیش عمدتا مصرف گوشت را متوقف کردند، مانند انسانها همهچیزخوار بودهاند. امروزه پانداها تقریبا بهطور انحصاری بامبو میخورند. درحالیکه بامبو در چین به فراوانی رشد میکند، دارای چند عیب مهم است. بامبو هم مانند کرفس کالری زیادی ندارد، بنابراین پانداها باید نیمی از روز خود را صرف خوردن آن کنند. علاوهبراین، آنها نمیتوانند مانند خرسهای دیگر چربی کافی برای خواب زمستانی خود ذخیره کنند.
بامبو همچنین منبع غذایی غیرقابل اعتمادی است. ساقههای بامبو هر چند وقت یک بار در فواصل ظاهرا تصادفی گل میدهند، دانه تولید میکنند و سپس میمیرند. بهطور معمول فقط یک یا چند گونه بامبو ممکن است بهطور همزمان گل بدهند، بنابراین پانداها در صورت نیاز میتوانند به دنبال واریتههای دیگر بگردند. اما در دهه ۷۰، چندین گونه بهیکباره مردند و این امر موجب گرسنگی خرسها شد. طبق برخی از برآوردها، در آن دوران بیش از ۱۰۰ پاندا مردند. سپس در دهه ۸۰، جنگلهای بامبو شکوفا شدند و بار دیگر مردند و این اتفاق نگرانیها را در مورد خطر انقراض پانداها افزایش داد (البته گزارشهایی هم دراینباره وجود داشت که پانداها غذاهای مردم را از خانههایشان غارت میکنند).
هرچند مشخص نیست که آیا مرگ سری دوم بامبوها واقعا به بسیاری از پانداها آسیب رسانده بود، این اتفاق موجب صرف صدها میلیون دلار در سال برای نجات این حیوانات شد.
چین و گروههایی مانند صندوق جهانی طبیعت بر دو رویکرد اصلی تکیه کردند. یکی ایجاد سیستمی از مناطق حفاظتشده بود که در آن شکار، قطع درختان و سایر فعالیتهای انسانی مضر ممنوع میشد. دیگری ایجاد برنامه پرورشی بزرگی بود که قبلا در جهان سابقه نداشت.
پرورش و تکثیر حیوانات در اسارت ازنظر تئوری میتواند به احیای جمعیت درحال کاهش حیوانات وحشی کمک کند. این کار همچنین به احیای جمعیت باغوحشها کمک میکند. بدون تکثیر پانداها یا گرفتن آنها از طبیعت، باغوحشها درنهایت بزرگترین جاذبههای خود را از دست خواهند داد. ویلیام مک شی، دانشمند موسسه زیستشناسی حفاظت اسمیتسونین گفت: «این مشکلی نه تنها برای باغوحشها بلکه برای محافظت است. اگر میخواهید پانداهای غولپیکر را به مردم بفروشید، باید پاندای غولپیکری را به آنها نشان دهید. پانداها بزرگترین نمایشگردان هستند. پاندا اینجا مینشیند و کل روز برای شما شعبدهبازی میکند.»
بااینحال تکثیر پانداها دشوار است. پانداهای ماده فقط یک بار در سال به مدت یک تا سه روز تخمگگذاری میکنند. در طبیعت، نرها در بهار جمع میشوند و جریان مادههایی که ازنظر تولیدمثلی فعال هستند، فعالیت جفتگیری را شدید نگه میداد. اما در اسارت، دامپزشکان باید یک جفت پاندا را در زمان مناسب در کنار هم قرار دهند. حتی در این صورت ممکن است خرسها بهجای اینکه با هم جفتگیری کنند، همدیگر را کتک بزنند. دیوید کرسی، دانشیار فیزیولوژی در دانشگاه وسترن که به توسعه برنامه پرورش در اسارت باغ وحش ملی کمک کرد، گفت: «هیچ بخشی از آن آسان نبود.»
در چندین مورد باغوحشها سعی کردهاند با استفاده از ویدئوی جفتگیری پانداها، آنها را ترغیب به این کار کنند. در یکی از معروفترین مراکز تکثیر در چین دانشمندان ویدئوی جفتگیری پانداها را به خرس ماده ۵ سالهای به نام لین نشان دادند که جفت خود یونگ یونگ را بهطور مداوم رد میکرد. سخنگوی مرکز چنگدو به ایندیپندنت گفت: «فیلم را برای آنها پخش کردیم و او علاقه زیادی به آن پیدا کرد. سپس، آنها با موفقیت جفتگیری کردند.»
نگهبانان باغ وحش همچنین برای کمک به جفتگیری سعی کردهاند به پانداها ویاگرا بدهند. در سال ۲۰۱۱، نگهبانان باغ وحش در باغوحش ملی، «تیان تیان» پاندای نر محبوبی را در نوعی برنامه آموزش جنسی که برای تقویت پاهای او طراحی شده بود، شرکت دادند. برندی اسمیت، متصدی ارشد باغ وحش، به واشنگتنپست گفت: «درحال تقویت استقامت او هستیم. فکر میکنم تیان در شرایط کاملا خوبی قرار دارد، اما ما او را به قهرمان المپیک تبدیل میکنیم.»
سالهای اولیه پرورش پاندا پر از فاجعه بود. در یک مورد گزارش شد که یک پاندای نر در ژاپن در جریان رویه معمول انزال الکتریکی تلف شد. در این روش، دامپزشک شوک کوچکی را به پروستات حیوان وارد میکند تا آن را وارد به تولید منی کند.
نگهبانان باغوحش همچنین تا قبل از زایمان بهسختی متوجه میشدند که خرسی باردار است. تولههایی که نزدیک به دنیا آمدنشان است، بسیار کوچک هستند و فقط ۸۵ تا ۱۴۰ گرم وزن دارند. نگهبانان باغوحش در جریان سونوگرافی گاهی مدفوع را با جنین اشتباه میگرفتند.
بااینحال، علم اندکاندک پیشرفت کرد. دامپزشکان موفق شدند زمان تخمکگذاری و فحل بودن مادهها را بهطور دقیق تشخیص دهند. آنها همچنین یاد گرفتند که کدام نرها ازنظر ژنتیکی بهترین جفت هستند. کرسی گفت: «نرخ موفقیت برنامههای تولیدمثلی به شدت افزایش پیدا کرد.»
دانشمندان همچنین یاد گرفتند که چگونه توله پانداهای بیشتری را زنده نگه دارند. بهگفتهی کیونگیو هوانگ، زیستشناس حیاتوحش در موسسه اسمیتسونین در دهه ۹۰، نرخ بقای تولههای در اسارت در چین حدود ۱۰ درصد بود. امروزه این نرخ تقریبا ۹۰ درصد است و درحالحاضر حدود ۶۰۰ پاندا در اسارت وجود دارند.
مارک برودی، رئیس سازمان غیردولتی Panda Mountain که بیش از دو دهه روی حفاظت از پانداها کار کرده است، میگوید: «علم دامپزشکی کار برجستهای انجام داده است.»
پانداها گونهای درمعرض تهدید هستند که هنوز یک قدم با طبقهبندی به عنوان گونه درمعرض خطر انقراض فاصله دارند. اما درکنار تلاشهای فزاینده چین برای محافظت از منطقه وسیعی از زمینهای جنگلی، پرورش و تکثیر در اسارت درحالحاضر موفق شده است که از انقراض آنها جلوگیری کند.
پانداها یکی از چندین موجود نمادینی هستند که برای دههها حجم زیادی از حمایتهای حفاظتی و توجه عمومی را به خود جلب کردهاند. ببرها، گوریلهای کوهستان، گرگها و فیلها از نمونههای دیگر هستند. جیسون گیلکریست، بومشناس دانشگاه ناپیر ادینبورگ گفت: «در اواخر قرن بیستم، صرف منابع برای چند حیوان محبوب رویکرد غالب برای حفاظت بود.»
ایده این بود که از آن گونههای جلب توجهکننده برای جذب منابع مالی استفاده شود که میتواند صرف حیوانات دیگر نیز بشود. بهعبارتدیگر پانداها میتوانند ابزاری برای حفاظت باشند و نه فقط دیپلماسی. علاوهبراین، حفاظت از زیستگاه برای یک نوع حیوان میتواند از بسیاری از حیوانات دیگر نیز محافظت کند. این رویکرد که حفاظت تکه گونهای شناخته میشود، تا حدوی به خصوص به حیوانات مشهور طبیعت کمک کرده است. برای مثال، از سال ۲۰۰۸ هند جمعیت ببرهای وحشی خود را دو برابر کرده است.
تعداد گوریلهای کوهستان در آفریقای مرکزی و همچنین جمعیت گرگهای خاکستری و عقابهای سرسفید در ایالات متحده افزایش یافته است. پژوهشهای اخیر همچنین نشان میدهد که تلاشهای حفاظتی گذشته حداقل بهطور موقت به پیشگیری از انقراض تعدادی از گونههای پرندگان و پستانداران کمک کرده است.
بااینحال، برخی از دانشمندان میگویند، اگر هدف نهایی حفاظت از تنوع زیستی و مزیتهای بیشماری است که فراهم میکند، بهسختی میتوان این مدل متمرکز بر گونه را موفقیت درنظر گرفت. در این تلاش، جهان شکست خورده است.
از سال ۱۹۷۰، زمانی که کمپین نجات پانداها درحال رشد بود، جمعیت بیشتر گروههای جانوری ازجمله پرندگان، پستانداران و ماهیها بهطور متوسط ۶۹ درصد کاهش یافته است.
گونههایی که برای مردم جذابیتی ندارند، وضعیت بدتری دارند. یک پنجم خزندگانی مانند کروکودیلها و لاکپشتها اکنون در معرض تهدید انقراض قرار دارند. صدفها و مرجانها در خطر هستند. این دو جانور خدمات حیاتی را برای ما و موجودات دیگر ارائه میکنند (برای مثال، مرجانها پناهگاهی برای ماهیها فراهم میکنند و از جوامع ساحلی دربرابر سیل محافظت میکنند). محبوبیت همیشه نشانهی اهمیت اکولوژیکی نیست.
علاوهبراین، پارکهایی که برای محافظت از گونههای پرجاذبه طراحی شدهاند، همیشه از حیوانات دیگر محافظت نمیکنند. برای مثال مطالعهای که سال ۲۰۲۰ در مجلهی نیچر منتشر شد، نشان داد که چهار گونه از گوشتخواران بزرگ (پلنگ، پلنگ برفی، گرگ و سگ وحشی آسیایی) از اواسط قرن بیستم در زیستگاه پاندا کاهش یافته است.
مطالعه دیگری که سال ۲۰۲۱ منتشر شد، نشان داد که جمعیت چند گونه که با پانداهای غولپیکر همپوشانی دارند ازجمله خرس سیاه آسیایی، سِرو چینی (نوعی بز) و آهوی ختن جنگلی همه کاهش پیدا کرده است. (محافظت از پانداها ممکن است سرعت زوال این گونهها را کند کرده باشد). گیلکریست درمورد مطالعه ۲۰۲۰ نوشت: «بهنظر نمیرسد محافظت از پانداها برای گونههای دیگر یا اکوسیستم مفید بوده باشند. این یافتهها پایههای یکی از قدیمیترین ایدههای حفاظتی را متزلزل میکند؛ اینکه صرف زمان و پول برای محافظت از گونههای بزرگ و تاثیر گذار میتواند به نفع سایر گونهها و زیستگاههایی باشد که آنها در کنار هم در آن زندگی میکنند.» گیلکریست به وکس گفت: «با تمرکز منابع روی گونههای خاص عملا به سمت از دست دادن تنوع زیستی حرکت میکنید.»
بهگفتهی برخی از پژوهشگران، تکثیر حیوانات در اسارت (که اکنون در میان باغوحشها رایج است) نیز مزیتهای مشکوکی برای جمعیتهای وحشی دارد. جیلیان رایان، پژوهشگری که در دانشگاه استرالیای جنوبی روی حفاظت از پانداها کار کرده است، می گوید: «تکثیر در اسارت استراتژی حفاظت نیست.»
اما ماریس در کتاب ۲۰۲۱ خود باعنوان «روح های وحشی: آزادی و شکوفایی در دنیای غیرانسانی» مینویسد: باغوحشها حیوانات خود را با دقت پرورش میدهند، بهطوریکه گویی هر لحظه ممکن است از آنها خواسته شود که آنها را آزاد کنند. اما بهنظر میرسد هرگز آن روز آزادسازی نمیرسد.»
رایان گفت، باغ وحشها بهندرت حیوانات را به طبیعت برمیگردانند، زیرا آنها اغلب زنده نمیمانند. تاکنون تعداد زیادی پاندا در چین آزاد شدهاند، اما دستکم چند مورد از آنها سرنوشت خوبی پیدا نکردند.
اولین پاندایی که دانشمندان آن را آزاد کردند، به نام شیانگ شیانگ (یا خوششانس) در سال ۲۰۰۷، کمتر یک سال پس از بازگشت به طبیعت تلف شد. براساس گزارشهای متعدد، او احتمالا پس از درگیری با پانداهایی که در طبیعت بزرگ شده بودند، از روی درخت افتاد و مرد.
جیک اونز، مدیر حفاظت در باغوحش لسآنجلس و باغهای گیاهشناسی میگوید: «هر برنامه واردسازی مجدد با مشکلی ذاتی همراه است: شما احتمال مرگ حیوان را افزایش میدهید. موضوع خوبی که درمورد باغوحشها وجود دارد، این است که آنها بهخوبی از حیوانات مراقبت میکنند.»
اوونز و برخی دیگر از محققان استدلال میکنند که پرورش در اسارت میتواند ابزاری ضروری برای جلوگیری از انقراض باشد. او میگوید این رویکرد به احیای گونههایی مانند رخکرکس کالیفرنیا کمک کرده است. بهگفتهی او باغوحشها و مراکز پرورش و تکثیر همچنین به مردم کمک میکنند تا به پانداها علاقه پیدا کنند.
ماریس استدلال میکند، اما استفاده از حیوانات باغوحش بهعنوان انگیزهای برای محافظت محدودیتهایی دارد. شواهد روشنی وجود ندارد که نشان دهد باغوحشها باعث میشوند که بازدیدکنندگان بیشتر به حفاظت از آنها اهمیت بدهند یا اقدامی برای حمایت از آن انجام دهند. او اضافه کرد که مردم برای سرگرم شدن به باغوحش میروند.
برخی از پژوهشگران همچنین استدلال میکنند که کمپینهایی که هدف آنها نجات حیوانات مردمپسند است، روابط انسان با طبیعت را مخدوش کردهاند.
پانداها و بسیاری از گونههای بسیار جذاب فقط در باغوحشها یا نواحی حفاظتشده دور از شهرها قابل مشاهده هستند و این ایده را تقویت میکنند که طبیعت چیزی جدا از ما است که باید آن را تماشا کرد. بااینحال، ما همه درون اکوسیستمها قرار داریم و به خدمات فراوانی همچون تصفیه آب و گردهافشانی محصولات کشاورزی که آنها فراهم میکنند، وابسته هستیم.
درواقع، بیشتر تنوع زیستی باقی مانده در جهان در کنار همهی ما هشت میلیارد نفر ما قرار دارد. دیوید جاچوفسکی، استاد بومشناسی حیاتوحش در دانشگاه کلمسون گفت: «برای حفظ حیات وحش مردم باید از گیاهان و درختان در حیاط خانه خود، در شهرها و در جاهایی که خانه خود درنظر میگیرند، نگهداری کنند.»
این نوع جنبش زیستمحیطی درحال تغییر است. در دهههای اخیر گروههای زیستمحیطی بزرگ رویکرد محافظتی را انتخاب کردهاند که در سطح اکوسیستم باشد. مارکو لامبرتینی، رئیس وقت صندوق جهانی طبیعت در مصاحبه قبلی با وکس گفته بود استفاده از پانداها و ببرها برای ایجاد انگیزه در مردم برای مراقبت از حیات وحش بسیار موثر است.
این رویکرد به صندوق جهانی طبیعت کمک کرد تا به بزرگترین سازمان زیستمحیطی جهان تبدیل شود. اما او اذعان کرد که این سازمان غیرانتفاعی میتوانست کار بهتری انجام دهد و حیات وحش را به اکوسیستمها و مزیتهایی که به مردم ارائه میدهند، پیوند دهد.
بنابراین، شاید منطقی نباشد که گونهی واحد را بهعنوان نمادی برای حفاظت درنظر بگیریم.
اگر قرار باشد یک حیوان نشانگر جنبش حفاظت از جهان طبیعی باشد، پاندا احتمالا گزینه نامناسبی است. جاچوفسکی میگوید گزینه مناسب میتواند راسو باشد. آنها شکارچیانی هستند که به حفظ زنجیره غذایی کمک میکنند. پژوهشگران دیگر استدلال کردهاند که حتی کرمهای خاکی کاندیداهای بهتری هستند. کرمها و راسوها ممکن است جذابیت پانداها را نداشته باشند، اما آنها یکی از ارکان اساسی زنجیره پیچیده حیات هستند. حفظ این حیوانات و بسیاری از حیوانات دیگری که مورد توجه قرار نگرفتهاند (مثل شبپرهها و مگسها، خفاشها و حشرهخوارها) به معنای حفظ اکوسیستمهای جهان و درواقع حفاظت از خودمان است.
خانواده ما
