از هورایزن تا اسپایدرمن و رزیدنت ایول؛ گردهمایی شاهکارها!
تمام کردن مراحل یا کمپین داستانی یک بازی، لزوما مترادف با ۱۰۰ درصد کردن آن اثر نیست. بیشتر اوقات به پایان رساندن داستان، تازه شروعی بر درگیر شدن ما گیمرها با دنیای بازی و وقت گذراندن و انجام دادن فعالیتهای مختلفی است که گاهی اوقات ما را به ۱۰۰ درصد کردن خودشان ترغیب میکنند. به همین خاطر در این مطلب از بازیهایی میگوییم که کامل کردنشان مسیر لذت بخشی است که محتوای ارزشمندی نیز برای مخاطب به همراه دارد. با ویجیاتو همراه باشید.
شاید انتخاب Zero Dawn آن هم با وجود کاملتر بودن و لذتبخشتر بودن دنبالهاش یعنی «فوربیدن وست» یا همان غرب ممنوعه کمی عجیب بهنظر برسد. اما بیایید همین اول کار این شک و شبههها را برطرف کنیم. ترجیح زیرو داون به فوربیدن وست به این خاطر بوده که نسخه اول در حال حاضر برای مخاطبان بیشتری (PS4, PS5, PC) در دسترس بوده و قاعدتا درک عمومیتری از آن وجود دارد. به هر حال Horizon Zero Dawn یک ترکیب بینظیر است. بازی در کنار داشتن یک داستان فوقالعاده و گیمپلی هیجانانگیز، یک جهان باز و باورنکردنی دارد که اینچ به اینچ آن با جزئیات بسیار زیبایی پر شده است. بهطوری که زمانی که داستان اصلی آن را به پایان رساندید اصلا دوست ندارید آن را ترک کنید.
ماموریتهای فرعی پرتعداد، تکمیل کردن و ارتقا حداکثری وسایل و تجهیزاتی که در بازی استفاده میکنید، پاکسازی نقشه و چندین فعالیت دیگر همه از جمله مواردی هستند که ساعتها شما را درگیر خود میکنند و به لذتبخشترین حالت ممکن سنگفرش مسیری میشوند که شما را به سوی مقصد تکمیل کردن اثر همراهی میکنند.
بازی Brothers: A Tale Of Two Sons یک عنوان مستقل با طراحی بصری چشمنوازی است که شما را با ماجراجوییهای ۲ برادر همراه میکند. این بازی که اتفاقا کوتاهترین اثر این فهرست نیز به شمار میرود باری دیگر به ما یادآوری میکند برای ۱۰۰ درصد کردن یک اثر حتما لازم نیست مدت زیادی در آن وقت بگذرانید و با مدت زمانی کوتاه نیز میشود از اکتشافات محیط اطراف، جزئیاتی باورنکردنی در آنها پیدا کرد. همچنین همین فعالیتهای کوتاهی که گاها از انجام دادنشان غافل میشویم ممکن است حسابی ما را سر ذوق بیاورند و بار داستانی قابل توجهی به همراه داشته باشند.
در وصف Resident Evil 4 همین بس که بازی یک کابوس تماما لذتبخش است و ترکیب هر یک از عناصرش در نهایت یک خروجی با برچسب یکی از بهترین آثار ترس و بقا را تحویل مخاطب میدهد. اما چه چیزی باعث میشود تا بازی را چند بار بازی کنیم و انگیزه کافی برای تکمیل کردن آن داشته باشیم؟
بهنظرم اصلیترین دلیل تکرارناپذیری بازی گیمپلی سرگرمکننده آن است که با هر بار رسیدن به پایان بخش کمپین داستانی بازی، تنوع و جزئیات آن بیشتر و بیشتر میشود. به عبارتی دیگر بازی شما را تشویق میکند تا این اثر را چندین بار آن هم با درجههای سختی متفاوتی تجربه کنید و هر بار که بازیکن به این خواسته بازی تن میدهد در انتها به پاداشی میرسد که باری دیگر او را در مسیر این چرخه متوقفنشدنی قرار میدهد.
ریبوت بازی گاد آو وار در سال ۲۰۱۸ دوباره این مجموعه را به روزهای اوجش صعود داد و گیمپلی لذتبخش قسمتهای قبلی حالا به چیزی تبدیل شده بود که بسیار پرجزئیاتتر، دلنشینتر و به طرز عجیبی سطح تعاملی بودنش را افزایش داده بود.
داستان بازی نیز روایتگر یک تراژدی عمیق است و کریتوس را در مقابل مسئولیتهایی نظیر تربیت فرزندش قرار میدهد که در نهایت به پایان غیرقابلانتظار و صدالبته شوکهکنندهای میرساند. یک ماجراجویی که قرار است ادامهاش را چند ماه بعد در رگناروک شاهد باشیم. اما شاید از خود بپرسید چرا این بازی را در این فهرست قرار دادهایم؟
از ماموریتهای متنوع بازی تا چالشها، آپگریدها و از همه هیجانانگیزتر مبارزه با باسهای سرسخت یا همان والکریها. سیستم مبارزات اعتیادآور بازی در مقابل این باسفایتها که هر کدام پترن و سبک خاص خود را در به چالش کشیدن تواناییهای شما دارند باعث میشود تا بعد از پایان بخش داستانی، نتوانید به کل قید بازی را بزنید و همین مساله هم میتواند انگیزهای برای انجام دادن تمام این فعالیتها باشد.
سفر ماریو گلکسی علاوه بر عجیب بودنش ایده جسورانهای نیز بهنظر میرسد که سازندگان به بهترین شکل ممکن توانستهاند آن را در یک بازی ویدیویی پیادهسازی کنند. نتیجه هم ترکیب چالشبرانگیز و در عین حال آرامشبخشی شده که با استانداردهای بینظیر نینتندو به دست ما گیمرها رسیده است.
برای تکمیل کردن این بازی، بازیکن باید ۱۲۰ ستاره را به دست بیاورد و در نهایت پاداشی که در ازای این تلاش به شما داده میشود شخصیت لوئیجی است. بازی کردن با لوئیجی نهتنها بازی را از دام تکرار نجات میدهد که قابلیتهای منحصربهفرد و بامزهاش تنوع جالبی به گیمپلی کلی اثر میبخشد. جالب است بدانید ایده اضافه شدن لوئیجی در واقع در راستای تکامل ایده بازی Super Mario Sunshine بوده است. سوپر ماریو سانشاین در عوض تلاشهای بازیکنان و تکمیل ۱۰۰ درصدی بازی به آنها تنها یک کارت پستال میداد. مسالهای که در آن دوران اصلا به مذاق گیمرها خوش نیامد و سازندگان هم تصمیم گرفتند تا در سوپر ماریو گلکسی آن را جبران کنند.
هیدیز با اختلاف یکی از بحثبرانگیزترین بازیهای مستقل چند سال اخیر بوده است. از جایزههای پرشمار آن تا برداشت تازه سازندگان از ژانر روگلایک و شخصیتهای پرتعدادی که در مسیر ترک سرزمین مردگان شما را همراهی میکنند. هر بار که در این بازی بمیرید قاعدتا باید مسیر پیشین را با تهدیدهای جدیدی طی کنید. اما چرا این ایده جذاب است و چرا دوست داریم این اثر را بارها تکرار کنیم؟
سبکهای مبارزه متنوع، پاداشهای بسیار ارزشمند و منصفانه پس از هر مرگ و در نهایت قویتر شدن و آگاهتر شدن بازیکن نسبت به محیط و دشمنان از جمله مواردی هستند که Hades را به تجربه شیرینی بدل میکنند. حالا به تمام این موارد شخصیتپردازیهای مثالزدنی و داستانسرایی فوقالعاده اثر را هم اضافه کنید تا متوجه شوید این اثر از آن چه در ذهن میپندارید نیز ارزشمندتر است.
طولانی بودن بیش از اندازه عناوین جدید مجموعه اساسینز کرید ما را بر آن داشت تا یکی از قسمتهای ابتدایی این مجموعه که زمان متوسط و به نسبت منصفانهای از گیمر طلب میکند، یعنی Assassin’s Creed II را در این فهرست قرار دهیم.
با تکمیل این بازی علاوه بر آیتمهای اضافهای که به دست میآورید، از ریزجزئیات داستان نیز آگاه میشوید و همین مساله گیمر را با صحنهای بسیار غمانگیز روبهرو میکند که برای جلوگیری از اسپویل سخنی از آن به میان نمیآوریم.
بدون شک سری GTA یکی از تاثیرگذارترین و محبوبترین بازیهای جهان باز است که دنیای بازیهای ویدیویی را به قبل و بعد خود تقسیم کرد و پس از گذشت ۱۰ سال همچنان ما را چشمانتظار برا فرا رسیدن قسمت بعدی نگه داشته است.
بر خلاف دیگر بازیهای این فهرست که برای ۱۰۰ درصد کردنشان نه لازم است وقت آنچنانی بگذاریم و نه سختی زیادی متحمل میشویم، GTA V کمی متناقض عمل میکند. حقیقتا تکمیل این بازی اصلا کار آسانی نیست و از آنجایی که در این اثر همهجوره فعالیت یافت میشود باید ساعتها وقت ارزشمندتان را پای این بازی بگذارید و حسابی در دنیای آن غرق شوید.
بازی RDR2 به همان اندازه که باورنکردنی است، واقعگرایانه نیز هست. از طرفی آنقدر بزرگ است که تلاش برای تکمیل آن واقعا کار بسیار دشواری بهنظر میرسد. خوشبختانه اما چنین چیزی در رابطه با قسمت قبلی این مجموعه صادق نیست.
در RDR فعالیتهای زیادی وجود دارد که به دلیل کوچکتر بودن محیط بازی ممکن است در نظر بازیکن جذابتر نیز باشد. بر خلاف بسیاری از بازیها که ماموریتهای فرعی به هیچ عنوان جالبی ندارند، Red Dead Redemption پر شده از فعالیتهای جانبی، گنجها و مینیگیمهای سرگرمکننده است. با این حال پاداش ۱۰۰ درصد کردن بازی این است که به شما اجازه میدهد فراتر از قانون عمل کرده و هر کاری که دوست دارید را انجام دهید. پاداشی که بعد از ساعتها انجام فعالیتهای مختلف حسابی شما را ذوقزده خواهد کرد.
زمانی که بازی اسپایدرمن استودیو اینسامنیاک گیمز معرفی شد هیچکس امیدی به آن نداشت و اکثرا آن را پروژه شکستخوردهای میدانستند. با این حال پس از عرضه بازی اسپایدی ثابت کرد این تو بمیریها از آن تو بمیریها نیست و اینسامنیاک گیمز حداکثر تلاش خود برای غرق کردن بازیکن در دنیای بازی و به طور خاص اسپایدرمن را به کار برده است.
از متوقف کردن جنایتهایی که تصادفا در مسیر شما قرار میگیرند تا تکمیل چالشهای تسکمستر، پاکسازی مخفیگاههای Kingpin و چندین ماموریت دیگر که بازیکن را تا مدتها مشغول بازی نگه میدارد. متاسفانه اما تعداد بازیکنانی که این اثر را پلات (تکمیل) کردهاند زیاد نیست و بسیاری از گیمرها هنوز به پاداش نهایی بازی نزدیک هم نشدهاند!
همهچیز با یک شب نفرینشده شروع شد. خلافکارهای گاتهام به رهبری مترسک میخواهند بلایی سر شوالیه تاریکی بیاورند که آرزوی حذف شدن خود از صحنه روزگار را در دل فریاد کند. شبی که با ندای عدالت، قهرمانانش را فرا میخواند، نیمهشبش در حق رفتگان مرثیه میسراید و با انتقام به فرجام میرسد. بتمن آرکهام نایت داستان مرگ شوالیه تاریکی است. روایت سقوطی که هرگز اوج را به آغوش نکشید.
بهترین پاداشی که یک بازیکن در عوض تلاشهای خود برای تکمیل بازی دریافت میکند، امید است. روزنهای که تا عرضه رسمی قسمت بعدی احتمالا به آن دل میبندیم و تا مدتها خود را مجبور به تحلیل آنچه تجربه کردهایم، میکنیم. بتمن آرکهام نایت اما چه در پاداش دادن و چه در مسیر ۱۰۰ درصد کردن بازی چنین رویهای را در پیش میگیرد. از ریدلری که با معماهای دیوانهوارش قدرت ذهنیتان را به چالش میکشد تا پنگوئن، دوچهره و قاتل مرموزی که مقتولینش را به صلیب میکشد، همه جزو آن مسیری هستند که در راه تکمیل بازی باید آنها را طی کنید و هر کدام را با روش منحصربهفردی از پا درآورید. اما هر اندازه که دستگیری جنایتکارها لذتبخش است، پاداشی که بازی در ازای آن به بازیکن پرداخت میکند پر از امید و دلگرمی به آینده است. سکانسی که تا مدتها ذهن را به خود درگیر کرده و پایانبندیِ بینظیری برای یک اثر ابرقهرمانی بهشمار میرود.
اسپایدرمن و گاد اف وار عالین 🔥🔥
گوست اف توسوشیما هم میتونست تو لیست باشه
Borderlands سری.هرکدوم از بازی هاش بی برو برگرد ۱۵۰ ساعت گیمپلی دارن.bl3 ۳۰۰ ساعته
اب دستتونه بزاریدزمین بشینیدac2 روپلی بدید (:
باید اسپایدرمن مایلز مورالس هم میذاشتید؟
تونستم اسپایدرمن و جی تی ای و رد دد رو بکنم..
Undertale و hollow knight هم به نظرم می تونستن باشن
۵ بار هیدیس رو تموم کردم . هدفم رسیدن به اندینگ اصلی بازیه!
هیدیس هرچی از گاد بودن بازی بگم کمه
این بازی شاهکار بود شاهکار اصلا گاد بود
ایجاد انگیزه برای برگشت به اون بازی خیلی اهمیت دارد مثلا من وقتی بخش داستانی بازی اسسین کرید Revelation رو تموم کردم فقط ۴۱٪ اون کامل شده بود ولی انگیزه ای باقی نمانده بود
hades واقعا شاهکاره!
اساسین کرید ۲ شاهکاره
داستان بازی به تفکیک مناطق
واکاوی یک مسیر تحسینبرانگیز
