نبرد جن‌ها با خانم مارول در یک اپیزود اکشن
خانم مارول این هفته با پخش قسمت سوم به همان روند متفاوتش از نظر شکل و شمایل و لحن ادامه داد. اما در چند روز گذشته خبر‌های خوبی دور و اطراف این سریال نبوده است، زیرا مشخص شد که این اثر بیننده کمتری نسبت به سایر سریال‌های تلویزیونی مارول در پلتفرم استریم دارد. به نظر می‌رسد که بسیاری از مردم به این سریال علاقه‌مند نبودند و اعداد مخاطبان سریال بسیار کمتر از سایر آثار تلویزیونی در این جهانی سینمایی هستند. آیا علت چیست؟! برای یافتن پاسخ با نقد سریال Ms. Marvel همراه ویجیاتو باشید.
خب سوال مهم پس از گذشتن سه اپیزود از سریال این است که مشکل خانم مارول چیست؟ از بیرون و دریچه نگاه مخاطب عام، این سریال متوسط به نظر می‌رسد، حتی ممکن است کمی بیش از حد سطحی یا کودکانه به نظر برسد، زیرا شامل پیوندهای موضوعی زیادی با زندگی نوجوانان و همچنین بسیاری از کلیشه‌هایی است که اغلب در کمدی‌های نوجوان پسند استفاده می‌شود. شاید افرادی باشند و بگویند که هیچ چیز واقعاً بدی در این موارد ذکر شده وجود ندارد، اما بیایید بگوییم که تمام این نکات واقعاً به سریال در تبدیل شدن به چیزی که به طور گسترده جذاب باشد کمک نمی‌کنند.
اما بعد از نجات کامالا در قسمت قبلی، ده دقیقه اول این قسمت پر از محتوا است. از یک طرف ما فلاش‌بکی داریم که ما را به هند تحت اشغال بریتانیا می‌برد، به نوعی معبدی در ویرانه (و با آنچه به نظر می‌رسد نمادهای ده حلقه است)، جایی که گروهی از مردم از جمله نجمه (نیمرا بوچا) و عایشه (مهویش حیات)، یک دستبند را از یک بازوی آبی بریده بیرون می‌آورند. هویت مرد مرده برای ما فاش نشده است و اگرچه می‌توان به این نکته اشاره کرد که او احتمالاً یک کری است (که با اسطوره‌های کاپیتان مارول و طرفدار شماره یک او مطابقت دارد).
در زمان حال، نجمه برای کامالا (ایمان ولانی) فاش می‌کند که آنها موجوداتی جاودانه از بعد دیگری به نام زیرزمین هستند. علاوه بر این، آنها جن هستند، موجودات اساطیری خاورمیانه، و برای بازگشت به دنیای خود به قدرت دستبند (و نوری که او دارد) نیاز دارند. اما با پیشرفت سریال متوجه می‌شویم اولین شرور واقعی داستان همین جن‌ها هستند. در حال حاضر، خانم مارول همچنان ناشناخته‌های زیادی در مورد منشاء واقعی دستبند دارد، به خصوص اینکه اکنون می‌دانیم که باید دستبند دیگری وجود داشته باشد.
اپیزود سوم از نظر طرح، توسعه شخصیت و اکشن چیزهای زیادی را ارائه می‌دهد و در عین حال شما را با سوالات و چیزهای بیشتری رها می‌کند. با وجود سه قسمت باقی مانده و علیرغم پیامدهای کلیف‌هنگر این هفته، خیلی مشخص نیست که سریال به کجا خواهد رفت. آیا ما متوجه خواهیم شد که سرنوشت مادربزرگ گمشده چه شد؟ آیا قدرت‌ها کیهانی/کری هستند یا از بعد دیگری؟ این سوالاتی است که سه اپیزود بعدی سریال باید به آن پاسخ دهند.
به طور کلی، اپیزود سوم شامل بسیاری از مسائل خانوادگی است، و دیدن این که چگونه اولین حضور کامالا به عنوان یک ابرقهرمان در حال حاضر باعث ایجاد سر و صدای زیادی در جامعه او شده است، چه از جنبه‌های خوب و چه بد. پیشرفتی که کامالا در طول این قسمت می‌گذراند برای زندگی آینده او به عنوان یک ابرقهرمان حیاتی است. در اینجا، او می‌آموزد که هر عمل، حتی آن‌هایی که درست است، عواقبی دارد و آن عواقب اغلب غیرقابل پیش‌بینی هستند.

بنابراین، قسمت سوم به عنوان یک نقطه میانی خوب در داستان عمل می‌کند، زیرا چشمان کامالا را به خطرات واقعی ابرقهرمان بودن باز می‌کند. این اپیزود یک سکانس اکشن گسترده دارد که در آن کامالا با دشمنان خود می‌جنگد و حتی از قدرت‌هایش استفاده می‌کند، اما این سکانس چیزی جز یک نبرد اکشن بد کارگردانی شده، چیز دیگری نیست.

روشی که در این اپیزود اکشن فیلمبرداری می‌شود، احساس ناخوشایندی دارد. و این کار بیشتر برای پنهان کردن کمبودهای بازیگرانی است که صحنه اکشن را انجام می‌دهند. به نظر سریال باید ترس استفاده بیشتر از قدرت‌های کامالا را متوقف کند. از اساس قدرت‌های کامالا واقعا جالب است و باید بیشتر از آنها استفاده کرد، زیرا از نظر بصری چشمگیر و همچنین بسیار سرگرم‌کننده هستند. به نظر من فقدان نمایش قدرت در سریال باید نتیجه کمبود بودجه برای حفظ سطحی از ثبات در جلوه‌های بصری باشد. و بنابراین، گزینه این است که کامالا را مهار کنید و او را از استفاده از قدرت خود دور نگه دارید.
خانم مارول واقعاً در حال تلاش برای یافتن هویت است، مواقعی وجود دارد که می‌خواهد با جنبه‌های ابرقهرمانی بازی کند، اما همچنین مواقعی وجود دارد که می‌خواهد یک درام نوجوانانه باشد، مشکل این است که هر وقت تصمیم می‌گیرد به یک سمت برود، دچار چالش می‌شود. اما چرا؟ چون برای رها کردن یک سو هدف دیگری را قربانی می‌کند. این باعث می‌شود که سریال در هیچ‌کدام از فضاها نتواند به پتانسیل دست پیدا کند و تنها راهی که از طریق آن می‌تواند بهتر شود، این است که اگر آنها به نحوی موفق شوند هر دو را ادغام کنند و آن را سرگرم‌کننده کنند و در حال حاضر، به نظر نمی‌رسد این اتفاق بیفتد.
باید توجه داشت تا این لحظه همه چیز در سریال Ms. Marvel به خودی خود ثابت است، شخصیت‌ها، محیط، داستان، اما به نوعی آنها به خوبی با هم ترکیب نمی‌شوند و اگر این سریال می‌خواهد فرصتی برای نمایشی باشد که ارزش تماشای مداوم داشته باشد، باید در این چارچوب بهتر شود. قسمت سوم طرحی دارد که به جلو بردن همه چیز کمک می‌کند و در واقع به خوبی بیان شده است. اما همه ما هنوز در مسیر یافتن این موضوع هستیم که این شخصیت کیست و می‌خواهد چه کسی باشد.
ایمان ولانی همچنان کامالا خان را به شکلی عالی به تصویر می‌کشد. صحنه مبارزه او در این قسمت دقیقاً همان چیزی است که انتظار داشتم، کامالا بی تجربه است، اما او در اولین مبارزه خود واقعاً کارتونی نیست. ولانی تصور یک قهرمان جوان را می‌دهد که هنوز در حال یادگیری کار است، اما هنوز هم می‌تواند بسیار خشن باشد. من همچنین لحظه‌ای را که کامالا با شیخ عبدالله ( لیث نکلی )، امام جماعت مسجدش به گفتگو نشست، دوست داشتم. مبارزه کامالا با همه این چیزهای مختلف و شنیدن چیزی شبیه به گفته‌های شیخ عبدالله به او اجازه می‌دهد تا حرف هایش را درک کند و قهرمان شود. در پایان باید گفت سریال معمولی جهان سینمایی مارول، کماکان به همان شدت معمولی به سمت پایان خودش در حرکت است.
در یک کلمه این سریال بول‌ش.ت🗿
راستش این قسمت برام یه جوری بود مخصوصا از اون قسمت رقص عروسی نمیدونم شاید عروسی های مسلمان خارج کشور همینجوری باشه اما اینکه جن ها رو بیارن وسط مصداق بارز زیر سوال بردن دینمون هست اما در مورد روند سریال هیچ تغییری نکرده
تنها مشکل بزرگی که با این سریال دارم اینه که اگه بچه مسلمونی اینو ببینه کاملا شست و شوی مغزی میشه
این مسخره بازیا چیه ، موقعی که جن ها اومدن یه بسم ال..ه می گفت تموم می شد می رفت 🗿
ترس یک جادوگر از عشق!
در ظاهر یک هتل اما در باطن یک زندان… حتی بدتر از یک زندان

source

توسط digitalwebmaster